بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

اختلاف سنی مناسب مرد و زن برای زندگی آرام

از نظر من حدود 10 سال اختلاف سنی مناسب بین دختر و پسر برای ازدواج میباشد ، یعنی بهتر است آقایان در این حدود بزرگتر باشند.

علت: (با این توضیح که اعداد نسبی هستند ، بعضی ها هم ممکن است با هم  همسن باشند و زندگی خوبی داشته باشند ، ملاک من اکثریت موارد میباشد)

- خانمها زودتر بلوغ فکری و جسمی پیدا میکنند شاید 6-5 سال زودتر از آقایان ، یه دختر 25 ساله قطعا بیشتر میداند و تجربه بیشتری از یک پسر 25 ساله دارد. حالا شما یه مرد که ذات و فطرتش به قدرت و مدیریت است را در نظر بگیرید و یک خانم که سالها زودتر از آن آقا زندگی را تجربه و درک کرده ، این دو مدام در حال جر و بحث و درگیری خواهند بود ، مرد با فطرتش قصد ریاست دارد و زن با فهم و تجربه اش در مقابل تصمیمهای شوهرش می ایستد .


- واقعیت این است که خانمها زودتر از آقایان شکسته میشوند ، خصوصا با تولد بچه ها و فشار کارهای خانه و نگهداری از چند بچه ، شاید در 25 سالگی این موضوع خودش را نشان ندهند و زوج مرد و زن 25 ساله کنار هم به هم بیایند و مشکلی نباشد ولی همان 2 نفر را در 50 سالگی تصور کنید ، اگر در اطرافتان زن و مرد 50 ساله باشد ، براحتی میتوانید ببینید که خانمها در این سن ، بالاتر از آقایان همسن خود دیده میشوند.حتی میتوانم بگویم شاید یک زن در آن سن نگرانی این را هم دارد که شاید همسرش هوای دیگه ای هم بسرش بزند .


- مردی که 10 سال از یک دختر بزرگتر باشد ، معمولا به سنی رسیده که خواسته هایش را میداند ، وضعیت اقتصادیش معلوم است و بر مبنای احساس یا هوس صرف به طرف مقابل فکر نمیکند و دید منطقی هم دارد ، به حرف و وعده هایش و از همه مهمتر تجربه هایش بیشتر میشود اعتماد کرد . دختر به  تجربه مردی که حدود 10 سال از او بزرگتر است بیشتر اعتماد میکند و میزان بحث و درگیری کمتر خواهد بود.


- خانمها دوست دارن مرد زندگیشان در جمعی که صحبت میکند ، باعث افتخار باشند ، و این اختلاف سن و تجربه مرد ، حس خوبی به همسرش میدهد.

نظرات 20 + ارسال نظر
لیمو شنبه 11 تیر 1401 ساعت 10:10 https://lemonn.blogsky.com

بله با این امر که خانمها زودتر شکسته میشن موافقم اما اگر این ازدواج بخاطر صرفا فیزیک همسر باشه پس خانمها در سن سی سالگی که خیلی جذاب هستن باید خیانت کنن یا اگر خانم یا آقا اتفاقی براشون بیفته دیگری باید رهاش کنه.
حرفی که میزنید منطقیه اما اگر قرار باشه فقط با منطق زندگی کنیم ،اون زندگی نرمال نیست :)
(و این در حالیه که توی دنیای امروز خانمهای چهل و پنجاه ساله به مدد عملهای زیبایی جذابیت های خاصی برای قشر جوان حتی! دارن)

خواهی نخواهی منطقی خواهید شد ! حرفِ من نیست ، تجربه میگه !
تکرار میکنم ، معمولا از استثناها نمینویسم.
سپاس از نظر و همراهیتون

لیمو چهارشنبه 8 تیر 1401 ساعت 13:55

من نسبتا منطقیم و همیشه همین نظر رو داشتم اما در جامعه ی امروزی میبینم که نظرم برعکس شده. آقایونی که سنشون بالاتره بیشتر به مسائل جنسی و منفعت خودشون فکر میکنن و تمام فکرشون تحت تسلط گرفتن خانومه. خودم شخصا دوسال رو مناسب میدونم و حاضرم گاهی دانسته هام رو منتقل نکنم اما حداقل بدونم همسرم دوستم داره و برام تلاش میکنه. انگار نیازه که در مقابل منطق خودم یک فرد احساسی رو ببینم.

در سن کم این خودش را نشون نمیده ، 40 به بالا دچار مشکل میشین ، آقایان کمتر از خانمها شکسته میشن ، در اطرافتون به یه زن و مرد 40 یا 50 ساله فکر کنید که همسن هستند ، کدومشون بزرگتر دیده میشن؟ استثنا ها منظورم نیست!
سپاس از نظرتون

منزوی یکشنبه 8 دی 1398 ساعت 11:17 http://Moonsick.blogfa.com

کاملا موافقم....
لایک.
فقط مردی که حداقل ۱۰ سال از یه خانوم بزرگ تر باشه میتونه اون خانوم رو از تمام لحاظ کاملا درک کنه و حرفشو بفهمه.... آقایون همسن با خانوم یا حتی ۵، ۶ سال بزرگتر از خانوم توو یه دنیای دیگه ای سیر میکنن و اصلا نمیتونن اون خانوم رو درک کنن.... این رو بخاطر تجربه های زیادی که داشتم گفتم. مقداریش برمیگرده به اون بلوغ عقلی که خانوم ها زودتر بهش میرسن و آقایون دیرتر....

کلار چهارشنبه 20 آذر 1398 ساعت 10:10

سلام بر بانو شفتالو خانوم
اقا ی بلاگر با متن خانم هم موافقم که وقتی از تجربه میگین باید بگید تا چقدر موفق بوده اید ولی باز مختار هستی و وبگاه شماست و مدیر
موفق و مؤید باشید

کلار چهارشنبه 20 آذر 1398 ساعت 10:00

نخیر
سلام اتفاقا برای شما سوتفاهم شده بنده فقط گفتم شما که این تجربیات رو می نویسی چقدر موفق بوده ای؟آیا می شود روی تجربیات شما حساب باز کرد
منظورم چقدر فاصله سنی دارید همین اندازه که مثلا می فرمودید مثلا فللان سال برایم کافی بودبنده خودم نامزد دارم یعنی در شرف عقدیم و هیچ چشمی و یا هیچ گوشه چشمی به غیر ندارم.
کامروا باشید

سلام ، وقتی مطلبی نوشته میشه تحت عنوان یک عقیده بر مبنای تجربه ، قطعا در پشت این عقیده تجربه ای (تلخ یا شیرین) وجود دارد.
ممکن است برای من اتفاق افتاده باشد یا به نحوی در زندگی دیگران دیده باشم.
به نظر من وقتی کسی مطلبی را مینویسد یا یک نقاشی میکشد یا ... ، خود آن نوشته یا اثر هنری تبدیل به یک هویت مستقل و قابل بحث و نقد میشود، که حتی خود من هم میتوانم راجب نوشته خودم نظر بدم !
اجازه بدین یک مثال بزنم ، بخش احساس من شاید به همین نوشته اختلاف سن اشکال داشته باشد ولی بخش منطقی من آن را میپذیرد.
شما با توجه به شرایط خودتان ، از این نوشته استفاده بکنید یا نکنید ، تجربه های هر کس شاید برای شخص دیگر کارساز نباشد.
برای شما و نامزدتان آرزوی خوشبختی و موفقیت میکنم.

کلار سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 21:33

من نخواستم فضول باشم سوال بود مگر نقد کردم که اینچنین میکنی یعنی گارد گرفتی اتفاقا برای ازدواجم استفاده خواهم کرد از مطلبتون منتها خواستم بدانم که این ها را از چه سن تجربه ای دریافت کرده ام

خلاصه متشکر هستم بابت مطالب

من به خودم حق نمیدم به مهمان وبلاگم خصوصا که خانم باشد جسارتی بکنم ، اگر این برداشت از پاسخهای من شده،معذرت میخوام، در رابطه با جواب سوال شما وسن من لطفا این مطلب من که لینکش را میگذارم ،مطالعه کنید،بعد میتونیم بیشتر حرف بزنیم (عنوان مطلب« اصل بده »هستش)
https://tosan35.blogsky.com/1398/09/04/post-21/%d8%a7%d8%b5%d9%84-%d8%a8%d8%af%d9%87-

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 20:30

فرمایش شما متین. هیچ کس دوست نداره راجع بهش کنجکاوی بیجا بشه.
یا حق.

بحث خوبی داشتیم ، اصلا اینجائیم که نظراتمون را با هم به اشتراک بذاریم،ممنون و موفق باشی

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 20:16

کلار بانو!

نپرسید. مسولین دوست ندارن پاسخگو باشن.

جدا از شوخی درست میگن تا حدودی البته،نباید وارد حریم خصوصی شد.

+اما جناب بلاگر،وقتی حرف از تجربه میزنید، اینجا نیاز هست پیشینه ای کامل تر از خودتون گفته باشید.

وگرنه حریم خصوصی هرکسی محترمه.

من ۱۰ سالم باشه یا ۴۰ سالم ، نظری را گفتم و عقیده ای را مطرح کردم ، میتونید ، نقدش کنید ، بپذیرین یا نه !
یاد بگیریم که اصرار کردن صرفا باعث بیشتر شنیدن دروغ میشود ، کاری که بهیچ عنوان من انجام نمیدم

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 20:13

کلار >>> احسنننت! به سبک لُقمه بخونش : )

+یحتمل آدرس وبلاگ راهگشا باشه و یحتمل هم نباشه .

متاسفانه نیست ، لینک وبلاگ برمیگرده به یه مطلب دیگه !

کلار سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 19:47

اصلا خودت بگو چند سالته و ما داریم از یک چند ساله داریم تجربه هاشو می شنویم

اجازه بدیم آدمها تا آنجایی که خودشان میخوان بگن ، نه تا آنجایی که ما میخواهیم، از شما قطعا بزرگترم

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 19:47

نه اتفاقا. هنوزم میگم یک دهه زیاد هست.

راه دوری نمیرم. فقط اطرافتون یک 20 ساله و یک 30 ساله رو مقایسه کنید. دختر یا پسر هم فرقی ندارن. ببینید چقدر تفاوت ها درشون زیادن.

بعد سن به تنهایی ملاک نیست.در کامنت های قبل هم گفتم؛ کل شرایط باید سنجیده بشه. ولی بازم نه یک دهه اختلاف سن.

شفتالوی عزیزم ، من به یکی از شرایط پرداختم ، و با شما موافقم که خیلی چیزا هست که یه رابطه خوب ، آروم و ماسب را میسازه ، فردا نوشته ای خواهم داشت تحت عنوان « رئیس کیه ؟» که به موارد دیگه میپردازم ،

کلار سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 19:46

سلام
خودت و خانومت چند سال اختلافتونه؟

فکر میکنم وارد حریم خصوصی هم نشیم ، بهتره ، ضمنا من کجا گفتم در حال حاضر خانمی تو زندگیم هست یا تیست؟

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 19:33

مبنای بنده هم این نیست که دختر 20 ساله(برفرض) با پسری 20 ساله ازدواج کنه مناسبه. میگم اختلاف 5 سال نهایت 7، بیشتر باشه، میشه اختلاف یک دهه .

درمورد شکسته شدن چهره هم بله، کاملا صحیحه. پوست خانم ها در مقایسه با آقایان اگر درست خاطرم مونده باشه سه لایه؟! حالا لایه ش مهم نیست، مهم اینه نازکتره. برای همین زود چروک میشه و تحت تاثیر شرایط محیطی و حتی مهم تر از همه روحی قرار میگیره.

یه جوری حرفمو پذیرفتی و عزت نفست نمیذاره بگی باشه ، یاد دیالوگ اون فیلم قدیمی افتادم که میگفت : حالا ما به همه گفتیم زدیم ، شما هم بگین زده !

ونوس سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 19:12

منطقتو کاملا قبول دارم
الان چندساله که پدرشوهر و مادرشوهرم مثل مادر و پسر به نظر میرسن چون همسن هم بودند.

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 18:43

نظر شخصی بنده حاصل تجربیاتی است که از محیط گرفتم. حاصل مطالعاتی است که انجام دادم. حاصل واقعیت هایی است که دیدم.
یک دهه اختلاف! هنوزم به نظر بنده اشتباهه. هرچند همیشه استثنا وجود داره. اما شما در نظر بگیرید مردی که 30 سالشه و دختری که 20 سالشه. اوج نشاط و شور جوانی دختر توی دهه ی بیست زندگی و آغاز پختگی یک پسر در دهه ی سی! اون وقت فکر کردید چی میشه؟ هر رفتاری از دختر سربزنه مبنی بر سبکسری و بچگی گرفته میشه و در شرایطی که دختر نیاز داره و دوست داره قعطا که زندگیش رو با هیجان و نشاط آغاز کنه.
دوستی داشتم که بنده خدا در سن 25 سالگی ازدواج کرد. با پسری که فقط 5 /6 سال ازش بزرگتر بود. طفلک افسردگی گرفته بود که چرا این تو دوران نامزدی که اوج بروز احساسات هست، این انقدر بی توجهه به خیلی مسائل . مثل تبریک تولد و هدیه دادن و ...
وقتی به همسرش میگه؛ در جواب میشنوه که: من این دورانو گذروندم!!! این یعنی فاجعه. یعنی عدم درک شدن. یعنی تو فقط یکیو پابند میکنی که زندگی کنی ولی نفهمی اون خودرو نیاز به بنزین داره تا زندگی رو با حرکتش ادامه بده.

نظر دکتر فرهنگ هم بسیار جامع هست. ازمیان روانشناسای مختلفی که جز فرهنگ غرب چیزی برای گفتن ندارن، ایشون کامل تر و اسلامی ترین نظریات رو بیان میکنن و درنوع خودش عالیه. تک بعدی فقط از این زاویه نباید بهش نگاه کرد، حرفاشون باید کامل شنیده بشه تا جمع بندی بشه . و در نتیجه گیری آخر میگه که تا 60 الی 70 درصد باید هماهنگی باشه. حتی بیشتر ازاین هم هماهنگی موجب ضرر میشه. با ذکر دلیل و بسیار بجا و منطقی.

+میگید مطالبتون تجربه ی شخصی هست اما ؛ این تجربتون شاید ربطی به سن و سال نداشته باشه و مسائل دیگه درمیون باشه.
+پیشاپیش عذرخواهم که طولانی شد اما یا وارد بحثی نمیشم یا باید کامل توضیح بدم.

خانوم شفتالوی عزیز، نوشتن علاوه بر حوصله ، شجاعت هم میخواد ، خوشحالم که دختر شجاعی هستی و باعث افتخار هست ، به این نتیجه رسیدم که بهترین و درست ترین جواب را از زندگی ، گذر زمان بهت میده ، همون دختر ۲۰ ساله که با درصد بالایی از احساس وارد یه رابطه میشه ، همیشه ۲۰ ساله نمیمونه،مبنای حرفهای من یکسال یا دو سال نیست ، جدا شدن دو نفر بعد ۵_۴ سال هم نیست،حرفهای من برای زندگی آدمها برای یه عمر هست ، تا مرگ آنها را از هم جدا کنه،نمیخوام بیشتر بحث کنم ،و امیدوارم زمان ، زمان و زمان ثابت کنه که من اشتباه میگم و عشق پیروزه ، امیوارم دختر خوب ، منم امیدوارم

بارون سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 18:12

بله درسته همونطور که گفتید حرف شما حرف تجربه اس و من بی تجربه نسبت به این مسائل آگاهی کمتری دارم، در هر صورت مرسی از شما، ساده و روان و صد البته راستین و درست توضیح دادن قطعا شنونده رو قانع میکنه.

بارون سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 17:34

حرفتون کاملا درسته متوجه ام که داریم درباره اکثریت و واقعیت های جامعه صحبت میکنیم و باید واقع بین بود اما چه تضمینی وجود داره این جوانی و زیبایی با حوادث روزگار یا هزاران اتفاق دیگه دگرگون نشه؟ میخوام برسیم به نقطه اوج تعهد، اینکه این نقطه دقیقا کجا قرار داره؟ و با وجود چه اتفاقاتی باید منتظر فاجعه در زندگی مشترک بود؟

باران یا بارون عزیزم ، عقیده دارم زندگی مشترک یه هندونس !
تا بازش نکنی ( زیر یه سقف نری ) ههیچی معلوم نیست نه تعهد مرد نه زن ، ولی یه چیزایی هست که تجربه به ما یاد میده ، اتفاقا تجربه راه درست را به ما نشون نمیده ، راه اشتباهو نشون میده،اجازه بده یه مثال بزنم ، یه مسئله ای تو زندگی داری و ۳ راه در مقابل، تجربه بهت میگه فلان راه درست نیست، من رفتم و نتیجه نگرفتم،تجربه ۳ انتخاب جلوی راهتو میکنه ۲ راه،این خیلی خوبه، احتمال پیدا کردن راه درستو خیلی بیشتر میکنه،حرف من ،حرف تجربس و همونجور که تو پروفایل نوشتم ممکنه لزوما برای همه کارساز نباشه،ولی مطلب سن ازدواج شامل اکثریت میشه،اکثریت زوجهای همسن با هم خیلی بحث و درگیری دارن

بارون سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 16:54

خب نمیشه با قطعیت این حرفو زد
ته تمام این شرایط و معیارها درک درست از همدیگه اس، یه وقت دوتا همسن و با سن کمتر اونقدر همو میفهمن که یه زوج دیگه با وجود مهیا بودن تمام شرایط که یکیش سن هست هم نمیتونن حرف همو درک کنن.
به نظرتون مردی که قراره با کم و زیاد شدن زیبایی و جوانی همسرش جاده خاکی بزنه چقدر قابل اعتماده؟
درصد کمی از میزان وفاداری، عشق، و تعهد به سن و این چیزا مربوطه.

با تشکر از نظرت ، ابتدای متن توضیح دادم که ملاک من اکثریت هست و شامل همه موارد نمیشه
در رابطه با جاده خاکی هم بیایم واقع بین باشیم ،وقتی با کسی که همسن هستیم ازدواج میکنیم باید منتظر عواقبش در ۲۰ سال دیگه هم باشیم

خانوم شفتالو سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 16:21

بزرگ بودن مرد خوبه،اما نه ده سال!ده سال یعنی یک دهه اختلاف در تفکر و نوع نگاه.بماند که جزییات با صحبت مشخص میشه،ولی واضح ترین مثال ها جلوی چشم همه مان است.
دهه هفتاد با دهه شصت کی تناسب دارن؟!زمان همه چیز را عوض کرده،دهه پنجاه تا حدودی با دهه شصت نزدیکی داره به لحاظ فکری.ولی هفتاد کلا جدا از دهه قبل خودش هست.این فکر اشتباهه.دکتر فرهنگ معتقدن،اگر سن از 25کمتر باشه،5\6سال خوبه و هرچی به سی نزدیک بشن،اختلاف کمتر و هم سن مناسبه حتی.چون سی در آقایان شروع پختگیه.

ممنون از نظر آقای دکتر ! شفتالوی عزیزم نظر خودتو بگو ، دوست دارم تجربه خودتو بدونم و باور کن هیچ روانشناس و روانکاوی تا توی زندگی واقعی آدما با امکانتشون و غم و شادیاشون قرار نگیره و زندگی نکنه ، نمیتونه قضاوت درستی داشته باشه

Sara سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 15:40 http://naghashihayesara.blogsky.com

همه چیز نسبی ست، ممکنه این استدلال برای همه خوب نباشد و برای خیلی ها هم باشد اما این صحبت‌ها بیشتر منطقی ست تا حسی و انگار هیچ علاقه ای بین دو فرد نیست...

متاسفانه همینطوره که شما میگی ، کافیه چند ماه یا سال از زندگی بگذره ، که رابطه درصد احساسش کم و به منطقش اضافه میشه ، اصولا زندگی واقعی منطق را بیشتر میطلبه تا احساس
بحث منم بر مبنای واقعیت هاس ، هر چند که معمولا حقایق تلخ هم هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد