بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

هم نوشت : تیلو تیلو

عاشقی کردی که بشم سرمست

سلام

روزتون پر از حال خوب

خوب هستین

مراقب حال دلتون و سلامتیتون هستید؟

من که حسابی دارم تلاشم را میکنم که مراقب تیلوی درونم باشم

حواسم به حالش باشه

براش کتاب میخونم

پا به پاش رویا بافی میکنم

برنامه مینویسم

باهاش وبگردی میکنم و تو دنیای قشنگ بقیه پا به پاش میرم

بساط بافتنی را مدتی هست جمع کردم ولی تو فکرم هست باز دوباره شروع کنم به دونه دونه بافتن رویاها...

من به صورت دوره ای هر بار با یه چیزی به پوستم هم رسیدگی میکنم

الان آلوئه ورا و گلاب

کرم کف پا

به کناره های ناخن و سرانگشتامم روغن زیتون میزنم

هفته ای دوبار کف سرم را هم با روغن کرچک ماساژ میدم

پیاده روی های منظم روزانه و دویدنها هم همچنان ادامه داره و سعی میکنم که قطعش نکنم ... روزهایی که حال ندارم مدتش کوتاهتره ... اما به خودم قول دادم روزی سه هزار قدم و هیچوجه قطع نشه...

خلاصه که هوای خودمو دارم

اول باید خودم را دوست داشته باشم تا بتونم این عشق و دوست داشتن را به بقیه هم بدم ...

 

 

 

خوب شد چیزایی که میخواستم را ریز ریز آماده کردم

الان دیگه روی دور تند باید کارهای دفتر را تحویل بدم و میخوام تا آخر این هفته همه چیز را جمع و جور کنم و برم برای استقبال از فصل تازه...

امروز هم قصد دارم بیشتر بمونم

میخوام پرونده این چندتا کاری که دستم هست را ببندم و بعد برم سمت خونه

اینطوری خیالم راحت میشه ...

 

 

 

پ ن 1: چندتایی گلدان فنجانی داشتم که داداش جان قبل رفتنش خریده بود و هیچوقت دلم نیومده بود داخلش گل بکارم

دیروز داخلشون قلمه های کوچولوی گل قاشقی کاشتم

 

پ ن 2: دوستایی که یه طرفه پیام خصوصی مینویسن و هیچ راه ارتباطی نمیزارن ...

خب من چطوری باید جوابتون را بدم؟

چطوری باهاتون حرف بزنم؟؟؟

 

پ ن 3: خواهرجان تصمیم گرفته توی خونه موهاش را هایلایت کنه...

بعد دائما برای من ویدیوهای آموزشی میفرسته

میپرسم چرا اینا را مدام برای من میفرستی؟

میگه آخه میخوام بیام تو برام انجام بدی....

 

 

تیلوتیلو دوشنبه 18 اسفند 1399 ساعت 09:30

 

********************************


بلاگر دوشنبه 18 اسفند 1399 ساعت 12:05

یعنی منم که ویدیو های آشپزی میذارم ، منظورم اینه همنشین های گرامی یاد بگیرن و بیان برام آشپزی کنن؟ البته بد فکری هم نیست ! (لبخند)
***
من یکی دو بار با آی دی ناشناس (بلاگر 2 و من بلاگر نیستم) بهت پیام دادم و راه ارتباطی هم نذاشتم، پس مشکل این بود که جواب ندادی !

 

پاسخ تیلو :

 


بدتون هم نیومد از اینکه همنشین ها بیان آشپزی کنن و شما هم لم بدید و نوش جان کنید ولی با اینهمه غرغرو بودن و وسواس زیادی فکر نکنم دستپخت کسی را بپسنیدید

عه ... ببین ... منم که اصلا اینطوری متوجه نمیشم شمایی

هم نوشت : بلاگر !

در پاسخ یکی از همنشین های محترم (بدون لینک) در بلاگفای بلاگر مطلبی نوشتم که چون اکثریت در اینجا خودشان وبلاگ نویس هستند گفتم شاید براشون مناسب و کارآمد باشه !  البته فقط نظر و پاسخ (مربوط به این پست) را اینجا درج میکنم.و معذرت برای کلامی که در این پست نوشته شده و در سلیقه نوشتاریِ من نیست.

نسرین
شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۱:۳۴
مزخرف نویس بیکار

پاسخ:
ضمن احترام به نظرِ شما ، نکته مثبت اینه که ابتدا فکر و نوشته منو خواندید و بعد به این نتیجه رسیدین که جالب نیست ، منظور منم همینه که افکار منو ببینید که این اتفاق افتاده و این برای من خوشایندِ ! (لبخند)
انتظار ندارم هر آنچه مینویسم مطلوب همه عقاید و اندیشه ها باشه، صرفا فکرِ خودم را با قید "نظر شخصی" یا "از دیدِ من" مینویسم ، لزوما همه خوب نمینویسند و من هم ممکنه گاهی همان چیزی که شما گفتید را بنویسم ، خب 8 میلیارد سلیقه هست و بعضی نمیپسندند  !
سپاس از حضورتون و درود به مخالف نظرِ من

هم نوشت : رهگذر

یکی از همنشین های محترم وبلاگ بلاگفای بلاگر تحت نام رهگذر (بدون لینک هستند)  در پاسخ به طنز ربات همسر مطلبی نوشته بودند که برای خوانندگان بلاگ اسکای بلاگر منتشر میکنم ، ممنون از ایشان و خلاقیتشون :


***


چه تصور ِ شیرینی

فکر کنین روزی بیاد که از دیجی ... بتونی سفارش یک عدد ربات همسربدهی که فرضا اگه خانم هستی این سفارش رو بدی:
یک عدد ربات آقا که درایجاد پول مهارت کافی و وافی داشته باشدطوریکه محفظه ی پولش را بتواند هر ماه شارژ کند!اصلا پول ساز باشد
با زدن یک دکمه میتوانی گیر دادنهای بیخودش را که مالِ خستگی سر کار است ساکت کنی وفقط چهره ی خوشحالش را ببینی
با این ربات اگه فامیل شوهر آنچیزِ تلخی است که همه میگویند که دیگر خیالت راحت است که از فامیل شوهر خبری نیست:-) و چه بهتراما در عوض او با نوازش بی دریغِ فامیل زن روبه رو میشود چون همه از فامیلِ زن به نیکی یاد میکنن!
از حق طلاقو حق تمکینو حق کتک زدن در موارد لازم!!! و از حق ناشزه کردن وحق صیغه کردن وحق مهریه دادنهای ِ نامردانه و... هم در صورت بروز مشکل خبری نیست خیلی راحت میشود تحویلش داد و یک عدد نو را جایگزینش کرد تا دیگر دراین پروسه ی پر بلا هم نیفتی!

وقتی میخواهید برید بیرون او اصلا اوقات تلخی نمیکند که چرا دیر آماده شدی او همیشه یک چهر ه ی صبور و مهربان دارد که تو از ارامشش و اعصاب خورد نشدن بیموردش در شگفت میمانی و همیشه ته دلت خداروشکر میکنی که چطور با وجوداو دیگر مجبور نیستی اوقات تلخیهای بیمورد و بی ارزش کسی را به اجبارتحمل کنی!
او یک محفظه ی پول دارد که عین عابر بانکها هر وقت کارت میکشی به توپول میدهدبدون ِ عُنُق بازی بدون ِ نظارت بدونِ هیچی او اصلا با تو معامله گرانه برخورد نمیکند!و به تو اعتماد دارد که حتما نیاز داشته ای که درخواست پول داده ای
هر وقت درخواستی داشته باشی انجام میدهد و این نیست که قبولش نداشته باشد و به دنبالش بهانه گیرشود که به زمین و زمان گیر بدهد و اعصاب خورد شود!! و اعصاب همه را بهم بریزد!دکمه ای دارد بنام حرف زدن و گوش دادن .آن را میزنی مثل بچه ی ربات میاید مینشیند روبه رویت و به حرفهایت گوش میدهد ورُک و با احترام از مشکلی که با درخواست تو دارد میگویدنه اینکه همه ی چیزها را بهم ببافد و توی آن بحثها دنبال قدرتش بگردد!و آخر سر هم بی توجه به تو حرف خودش را به کرسی بنشاند! وی رباتِ بسیار خوبی است:-) او فقط میگوید بله چشم بانوی من...
برنامه ای دارد که اشکِ زن را حیاتی و بسیار مهم میداند و سنسورهایی در اون تعبیه شده که وقتی اشکِ زن را میبیند آژیر خطری به صدا در میاید که متوجه شود که لازمه حتما اقدامی انجام دهد !و اوضاع بحرانیست!و میداند اگر روزی برسد که اشکِ زن برای سنسورهایش عادی شود کل سیستمش مختل میشودو کم کم دیگر کارایی اش را برای آن زن که روزی او را از دیجی ... با شوق سفارش داده بود برای همیشه از دست خواهد داد!و برای همین طوری درست شده که حواسش به اشکِ زن زیاد باشه زیااااد...

وقتی کاری برایت پیش میآید که به نیرو و حضور مردانه نیاز دارد او غرور آفرین و بدون هیچ منتی کنارت حضور دارد فقط با یک دکمه!به همین راحتی او جیم نمیزند و یکدفعه سرش شلوغ و خسته ی کار نمیشود!او به کارهای ریزیا درشتِ تو اهمیت میدهد
دیگر نیاز نداری خودت را به هزار رنگ آرایش کنی که مبادا چشمش دنبال زن دیگری باشد!میدانی او ربات است و تو هر طور که باشی برای اوفرقی نمیکندو طمعِ صیغه کردن و زنِ دیگر گرفتن به سرش نمیزند،آخر میدانی چیست ربات جان!در دنیای آدمها بعضی ازمردان با زبان میگویند از چیزی مثل ارایش خوششان نمیآید اما در عمل با چشمانشان میخواهنددرسته قورت بدهند زنی را که اراسته و زیبا هست و به اصطلاح به خودش رسیده.آنها حتی بی پروا توی روی زنهایشان از زیبایی ِآنها تعریف هم میکنند!!
بله داشتیم تصور میکردیم و جانمان برایتان بگوید که با وجود آن ربات هر غذایی که درست کنی لذیذ است چون نیاز نیست او بخورد و نظر بدهد اوفقط تعریف میکند تعریییف و این دلچسب است
وقتی روزهای متوالی درخانه ای و دلت میخواهد مسافرت یا تفریحی بروی او فقط بله چشم بانوی من میگوید:-)و همه چیز را برایت فراهم میکند و دیگرتفریح و مسافرت تو به دلخواه ِ او نیست که کی او نیاز پیدا کند تا تو هم بتوانی بری!
او نه تنهاخانه را بهم نمیریزد بلکه اراده کنی همه جا را برایت مثل دسته ی گل تمیز میکند
موقع تماشای تلوزیون همه ش مجبور نیستی فوتبال یا اخبار ببینی .دکمه ی استراحتش را میزنی و بعد خودت با خیال راحت برنامه ای که خودت دوست داری نگاه میکنی
ذهنم داره فعال میشه و به خودم میگویم که ما که داریم تصور میکنیم چرا تصور باحالتری نکنیم بلاگر!
کاش این آپشن هایی که دوست داریم رو میتونستیم بریم بدیم سفارش که ازش یه قرصی کپسولی چیزی درست میکردن که هر کسی میخورد اون آپشنها روش بروز میشد و اون آدم میشد اون آدم دلخواهِ ما،اینطور طبیعی تر هم بود:-) دنیای تصور که کنتور نمی اندازدبلاگر،می اندازد؛-) !؟

***

پاسخ بلاگر به ایشان:

پاسخ:
بسیار عالی ، میبینم که نوشته های من خلاقیت را در همنشین های محترم عیان میکند !
بسیار جالب بود و لذت بردم ، ممنون از مطلب خوبتون و نوشته شما را علاوه در اینجا در وبلاگ بلاگ اسکای بلاگر هم (با نام رهگذر) میگذارم.
ممنون از همراهیِ شما

هم نوشت : دختر بهار

آخرین روز پاییز

هم نوشت !

از این بعد پست هایی تحت عنوان " هم نوشت" درج میشود ، که  متعلق به همنشین های محترم میباشد (با درج لینک) نظر من به پست ایشان و در صورت امکان پاسخ همنشین های گرامی را به من میتوانید بخوانید.

۱۵۱

امروز عقد پسرعمو بود 

به قول خواهرش : یاران چه غریبانه رفتند سر خانه 

زن عمو متاسفانه بخاطر کرونای خیلی شدیدی که مبتلا شدن و هنوزم توی خونه اکسیژن میگیرن نتونستن سر عقد پسر ته تغاری باشن طبعا خواهرشوهرها هم نتونستن یعنی همون دخترعموهام خواهرای داماد 

و ویدیو کال کردن 

ما هم توی گروه هر کس اهنگ شاد داشت فرستاد و واسونک خوندیم و فیلم قر دادن فرستادیم و از این جلافتا....

خوشبخت باشن الهی 

قرار شد برنامه ریزی دقیق بکنن بچشونم ۱ . ۱ . ۱ بدنیا بیاد

انقدرم سربه سر پسر عمو گذاشتیم 

فکر کن عروس تازه رو هنوز ندیدیم و فقط چندتا عکس ازش دیدیم در این حد غریبانه

******

بلاگر دوشنبه 10 آذر 1399 ساعت 13:45

یعنی بسیار مشعوفم ، که عروسی ها بدون جشن برگزار میشه ، قسمتِ مردانه جشن های عروسی با جلسه کنفرانس و سمینار و یه شام تو رستوران خوردن فرقی نداشت !
بخش زنانه بود که فشن مد میذاشتن و شلوغ بود و بهشون خوش میگذشت ، که تعطیل شده (لبخند شیطانی)
***
این خانمها به همه چی کار دارند؟ چکار به بچه درست کردن مردم دارین؟ تازه براش ضرب الاجل هم تعیین میکنید؟
بذارید مردم زندگی کنند !

***

پاسخ سارا :



ببین الان چقدر بدجنسیا بلاگر
...

نمیشه دیگه تعیین شده تاریخش