بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

نترسونش !

یه چیزایی هست که انجامش هیچ ایرادی نداره ولی وقتی از برخوردِ شما میترسه ، پنهانش میکنه !

این قضیه ادامه پیدا میکنه تا به کاری میرسه که انجامش ایراد داره ، در حقیقت برخوردِ نادرستِ شما و ترسوندن بیجا باعث میشه مسئله پنهانکاری بوجود بیاد و در نهایت گریبان خودتون را هم بگیره و برای زندگی مشکل بوجود بیاره ! (بدون نگاه جنسیتی)

مصداق:

زن یا مرد میخواد با یه دوستِ قدیمی که فردِ موجهی هم هست قرار بزاره ، تو گوشش خوندی که بعد از ازدواج همه روابط دوستانه ای که حتی با همجنسان خودت داشتی میبایست متوقف بشه ، اون میترسه به شما بگه که میخواد دوستش را ببینه و این ترس شروع پنهانکاریه !

***

قالبِ گفتاری خود را از ترساندن به درخواست تغییر دهید و منطقِ خواستۀ خود را هم بازگو کنید ،از دیدِ من  تا فکر طرفِ دیگر از آنچه شما میخواهید متقاعد نشود و قلبا آن موضوع را نپذیرد ، انجامش توسط او جای ابهام دارد  و ممکن است به پنهانکاری منجر شود !

تست خودشناسیِ قدرتِ روحی !

کلید انداختید یا زنگ خونه را زدید و درب را برای شما باز کردند ، همان موقع کسی با سر و وضع موجه با شما میخواهد وارد شود ، ولی شما او را نمیشناسید و نمیدانید از اهالی آن مجتمع هست یا نیست!

میتونید بهش بگید که با پوزش ، لطف کنید زنگ واحد مورد نظر را بزنید؟ حتی وقتی گفت من مهمون آقای فلانی هستم ، باز هم درب را ببندید و بهش بگید لطفا زنگ  بزنیدتا درب را برای شما باز کنند؟

اگر میتونید بگید و جلوی ورودش را بگیرید ، شخصی با روحِ قوی و با اعتماد به نفسی هستید ، اگر نمیتوانید ،  ضعیف هستید و نمیتوانید به راحتی در جایی که لازم هست نه بگید !

چارچوب امید !

یک مسئله ای را بارها و بیش از حد تکرار کردی و نتیجه دلخواه را نگرفتی؟

در حال از دست دادنِ امیدت هستی؟ از نظرِ من کار خوبی میکنی ، از دستش بده! قرار نیست که همه بتونن همه کارها  را به سرانجام برسانند ، اگر اینطور بود کلماتی مانند آرزو یا رویا ساخته نمیشد!

مگه چقدر عمر میکنی که بخوای برای یک مطلب این همه وقت بذاری؟ میگن افرادِ موفقی بودن که فلان کار را هزاران بار انجام دادن تا بالاخره در یکی از آنها موفق شدن ، البته شاید این قسمت قضیه زیاد پررنگ نمیشه که این هزاران بار تلاش مثلا به قیمت 10 یا 15 سال از بهترین سالهای زندگیش تموم شده!

امید خیلی خوبه ، میپسندمش و عقیده دارم نیروی خوبی برای جلورفتن بهمون میده ولی اونم میبایست چارچوبی داشته باشه ، اینکه امید داشته باشه با کوبیدن سر به یه دیوار سیمانی اون دیوار فروبریزه ، دیگه اسمش امید نیست !

به ابزار و امکاناتت نگاه کن ، به توانایی و ارادت ، به شخصیت و فطرتت ، به هزینه ای که برای رسیدن به یه هدف میخوای بدی هم فکر کن ، بعد امیدوار باش و خسته نشو ، تازه اونم از نظرِ من با درنظر گرفتن یک فاکتور بسیار مهم، تنها موردی که در راه رسیدنِ شما به هدفتون بسیار ارزشمند و غیرقابل جبرانِ ، زمان !

تهاترِ خوبی و بدی !

بهتون بدی کرده؟ بهتون خوبی کرده؟ یعنی هم بدی کرده و هم خوبی؟

خب میزانِ خوبیهاشو با بدیهاش بسنجید:

یکسان که بودند بدیها را پاکشون کنید !

خوبیها بیشتر بودند ازش متشکر باشید و برای اون بدیهای محدود ببخشیدش !

اگر بدیهاش بیشتر از خوبیهاش بود بهش فرصت بدید ، شاید بتونه میزان خوبی را زیاد کنه !

***

چرا وقتی با کسی در ارتباطِ عاطفی هستید سیل خوبیها را کوچک و کم وزن میبینید و یک قطره بدی و آن هم از دیدِ خودتان را یک فاجعه؟!

جستجوگر خوبی ها باشید و شاید اگر با دقت نگاه کنید، ببینید که میزانش بسیار بیشتر از آنچه تصور میکردید بوده و شما بهش بی توجه بودید !

فقط مامان !

توقع آقایان از زن:

با محبت !

با گذشت !

فداکار!

مهربان!

پر از احساس !

پر از لطافت !

سرشار از بخشش !

بی چشمداشت!

و ...

با اینکه خانمها چه توقعی دارن کاری ندارم

واقعا مردها انتظاری که از یه زن دارن ایناست ... مردها دوست دارن زن را اینطور ببینند ، یه جورایی تصوری که از مادر دارند !

مردهای عزیز دارید زن میگیرید ، دیگه پسرِ گل ، کاکل زری و شو ... طلایِ مامانتون نیستید !

توصیه میکنم اگه دنبال این چیزا هستید ، با مامان زندگی را ادامه بدید، میخواهید زن بگیرید ؟ در توقعاتتون تغییرات اساسی میبایست بدید، این مشخصاتی که نوشتم را فقط مامان ها میتونن برآورده کنن ، جدی میگم !

قضاوت سخت!


آدمها را از روی کارهای اشتبهاشون قضاوت نکنید ، اونا رو از روی کارهای درستشون بسنجید ،  از روی خوبیهاشون !

زرشک پلوی 5 شنبه ای !

یعنی میبایست 5 شنبه بیاد تا همچین شاهکاری به دنیای غذاها اضافه بشه !

ران مرغ را در ظرف روغن پختم ، مثل سیب زمینی که که تو روغن میندازید ، بعد یه مقدار پیاز خرد کردم بهمراه فلفل سیاه و نمک و مرغها را بعد برشته شدن توی روغن روی پیاز ها گذاشتم ، یکم رب زدم و تفتشون دادم و 2 لیوان آب ریختم و یه ساعت هم با حرارت ملایم مرغها پختن ، زرشک را با کمی شکر و کره و آب تفت دادم ، برنج کته گذاشتم که بعد اینکه جوشید زیرشو کم کردم و گذاشتم 2 ساعت بمونه ، ته دیگی شده بود ! پنجشنبه داشت غش میکرد که وقتی این بشقاب را دید حالش خوب شد و به زندگی برگشت !

https://s19.picofile.com/file/8440857800/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B1%DB%B6_%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B8.jpg


بعدش یه فنجان کاپوچینو که واقعا چسبید ،  5 شنبه هم سرشو به علامت تایید داره تکون میده !

https://s18.picofile.com/file/8440857818/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B1%DB%B6_%DB%B1%DB%B6%DB%B4%DB%B8%DB%B3%DB%B3.jpg


برای اولین بار !

شامی که تا حالا درست کردنش را توسط بلاگر ندیده بودید و یه جورایی هم ممکنه بگید از بلاگر بعیده یه همچین چیزهایی درست کنه ! جهت اطلاع هیچ چیز از بلاگر بعید و دور از ذهن نیست، خصوصا وقتی 5 شنبه پیششه ! (لبخند)

دانلود فیلم شام 5 شنبه ای خاص و اولین بار در وبلاگِ بلاگر

***

از دید خودم میگم ، زنی که تسلط مرد را نپذیره ، یا دائم در حال جنگیدنه و در نهایت هم شکست میخوره یا بله و با تبریکِ فرآوان ، بالاخره پیروز میشه و مردی قسمتش میشه که خیلی هم مرد نیست !

جهت اطلاع، مردی که تسلط به زندگی نداشته باشه ، آن چیزی نخواهد بود که یه زنِ طبیعی آرزوشو داشته باشه !

عشق و قدرت بی نهایت !


وقتی به کسی احساس پیدا کردی و عشق را لمس کردی و حس کردی دیگه چیزی جلودارت نیست ،خودتو آخر توان و قدرت میبینی و همه مشکلات دنیاپیشت ساده و بی اهمیت شده ، هر چه سریعتر یه آرامبخش بخور و استراحت کن و اگه تا فردا خوب نشدی دیگه درمان خانگی را رها کن و برو پیش دکتر !

شام واقعا ساده بلاگر!


امشب دیگه بخودم گفتم بسه بلاگر، یه شام ساده با نون سنگک تازه کنجدی میذاری، ناهار هم پوره سیب زمینی با یه تیکه مرغ خوردم،

املت را اگه بذارید گوجه هاش خوب سرخ شه ( با حرارت کم) خیلی خوب میشه .

کسایی که توی یه مقطع اینجا زندگی نکردن خوب متوجه میشن نون سنگک کنجدی تنوری تازه یعنی چی ، با هر غذایی خوشمزه میشه  !


https://s18.picofile.com/file/8440770884/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B1%DB%B4_%DB%B1%DB%B8%DB%B0%DB%B4%DB%B1%DB%B4.jpg


https://s18.picofile.com/file/8440770850/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B1%DB%B4_%DB%B1%DB%B8%DB%B1%DB%B2%DB%B3%DB%B2.jpg

قفسی به نام بدبینی !

از نظرِ من قفسی که درش باز باشه و نگهبان نداشته باشه ، دیگه قفس نیست  و حس اسارت نمیده ، انگار یه خونۀ معمولیه یه مکان برای زندگی و آرامش !

گاهی فیزیکی نه ولی از نظرِ روحی کسی را توی قفس میندازیم و درشم قفل میکنیم ، اسم این قفس بدبینیِ ، ضمنا این فقط طرفِ دیگه نیست که سختی میکشه و اسیرِ اون قفسه ، از دیدِ من بیشتر از اون به خودمون آسیب میزنه و زجرمون میده ، بهترین راهِ برطرف کردنشم ، حرف زدنه ، قطعا چیزی تو دلتون هست که مایه این بدبینی شده ، بگیدش ، بریزید بیرون، خودتون را خلاص کنید ، از این نترسید که ممکنه حقیقت داشته باشه ، یا تصورِ شما اشتباه بوده و یا نه ، حتی اگر بدبینیِ شما بجا بوده باشه یکبار رنجشو تحمل میکنید و تموم میشه ، نذارید به یه شکنجه دائمی تبدیل بشه ، نذارید ذره ذره آبتون کنه !

آگهی جالب !

حیوانات مزرعه بفروش میرسد ! یه آگهی جالب تو دیوار پیدا کردم ، فکر نمیکردم آگهی فروش حیوانات مزرعه هم باشه ! ولی اشتباه میکردم ، یکی از این آگهی ها خیلی جالب بود  ! (لبخند)


https://s18.picofile.com/file/8440679668/Untitled4456.jpg

شام امشب و پریشب بلاگر !

شام امشب و پریشب بلاگر را تا حالا توی وبلاگ نذاشته بودم ، هر دو اینها را خوردم ، واو بود ! خیلی خوشمزه شده بود ، توصیه میکنم شما هم امتحان کنید !

شام امشب (یکشنبه 21 شهریور بلاگر)

شام پریشب بلاگر

کارمند !

بعضی ها ذاتا کارمند هستند !

به این مفهوم که بدنبال شغلی که میزان درآمد ماهانه آن مشخص نیست نمیباشند ، اهل ریسک کردن نیستند و به درآمد ماهانه هر چند کمتر از کار آزاد راضی هستند.

اتفاقا نکات مثبت کسانی که بدنبال کار با حقوق مشخص هستند کم نیست ،  استرس کمتری دارند، میزان دخل و خرج خود را میدانند و بر مبنای آن برنامه میریزند ، مسائل و مشکلات و درگیری های کارفرما با مراکز دیگر به آنها مربوط نمیشود ، حوزه مسئولیت آنها صرفا در کاری است که به ایشان محول شده  و میتوانند در زمانهای لازم از مرخصی استفاده کنند بدون اینکه دغدغه ای در زمینه اختلال در کارِ شرکت یا مرکزی را که در آن مشغول هستند را داشته باشند.

در کل یک کارمند از دیدِ من آرامشِ بیشتری به نسبت کارفرما یا مدیرِ یک مجموعه دارد ، هرچند ممکن است از نظر مالی دریافتیِ کمتری داشته باشد.

رویا ها ، واقعیتها !

رویاها:

1-عشقی که ما داریم با دیگران فرق داره و همیشه تا ابد همینطور میمونه

2-حتی یک شب هم ، همدیگه رو تنها نمیذاریم

3-سالگردهایی که داشتیم را همیشه جشن میگیریم (آشنایی ، خواستگاری ، نامزدی ، عقد ، عروسی  و ... )

4-هیچوقت با هم دعوا نمیکنیم

5-اختلاف نمیتونه عشق ما رو کم کنه ، اصولا اختلافی با هم نخواهیم داشت

6-با هم کلی حرف میزنیم و یه ساعتهایی فقط متعلق به خودمونه

7-روزها که از هم دوریم بارها به هم پیام میدیم یا زنگ میزنیم

8-روابطمون با خانواده ها همینجور خوب و عالی میمونه

9- دیگه از رنج دوری راحت میشیم و همش میچسبیم بهم

10 - هیچ مسئله یا کمبودی نمیتونه میزان علاقه ما را کاهش بده

11- ...

********************************

واقعیتها:

1- عشق مال کتاباست ، حالا من اون موقع داغ بودم، یه چیزی گفتم ، اصلا اشتباه کردم !

2- شب میمونم خونه مامان اینا ، خودت یه چیزی بخور ... باشه بمون ( توی دلش ، بهتر ! )

3- میدونی امروز چه روزیه؟ بله که میدونم ، شنبه 20 شهریور ! واقعا که ، سالگرد عقدمونه ! جدی ؟ مبارکه !

4- بار آخرت باشه بدون هماهنگی با من مهمون دعوت میکنی ، منو تهدید میکنی؟ تهدید نمیکنم ، فعلا هشدار میدم ، تو ... میکنی هشدار میدی ، مگه آژیر خطری؟ هر هر هر ....نخند ، گلا پژمرده میشن  و ....

5- میگم دلم گرفته یه سر بریم خونه مامانم اینا ،لازم نیست ، همش شده مامانت اینا،  چطوره بریم خونه مامان من اینا ! نه بابا ، تازه اونجا بودیم که ، تازهِ شما مال 3 هفته پیش بود ، اصلا نمیخواد جایی بریم ، میکپیم تو خونه ، صدای هق هق هق !

6- یه دقیقه اون تلویزیون رو خاموش کن کارت دارم ، بگو عزیزم گوشم با شماست ،گوشت با خودت هم نیست! چی شد؟ برای یه لحظه حرف زدن با من له له میزدی؟ الان تلویزیون واجبتره؟!


7- واو... عزیزم بهم پیام داده ،تخم مرغ ، پیاز ، میوه ، شیر ، ماست و ... کلا پیامهاش ماسته !


8-مادرت با من دشمنه؟ چرا اونروز گفت ،این دیگه چه مهمونی بود؟ چرا سوپ نذاشته بود؟ اینم غذا بود؟ پدر و مادر خودشم میاد اینجور پذیرایی میکنه؟


9- حقیقتش بهم میخوریم نمیتونم راحت بخوابم ، من میرم تو سالن میخوابم!


10 - مگه نگفتی زندگی با من؟ نگفتی فقط بیا ؟ بقیش با من؟ چی شد؟ الان چت شده؟ یعنی از عهده اینم بر نمیای؟ بی عرضه!



آرزوی بازگشت به امروز !

زمان را حتی یک ثانیه هم نمیتونی به عقب برگردانی ، ولی برای ثانیه ها ، ساعتها ، روزها و ماه های آینده خودت میتونی برنامه بذاری ، آینده که در اختیارته !

همیشه دنبال ماشین زمان بودیم که به گذشته برگردیم و اشتباهاتمون را اصلاح کنیم ،، ماشین زمان همیشه در اختیارِ ما بوده ،  امروز در گذشته فردای خودمون هستیم ، کاری نکنیم ، حرفی نزنیم ، داستانی درست نکنیم که فردا بخواهیم آرزوی بازگشت به امروز را داشته باشیم !

شام درخواستی 5 شنبه !

امروز از صبح میگفت غذای دریایی میخواد ! من هم یه فست فود دریایی براش آماده کردم ، 5 شنبه است دیگه !

به حرفِ دلش گوش نکنی پژمرده میشه ، غمگین میشه ، بلاگر هم که دل نازک ، تحمل این چیزا رو نداره !

شام 5 شنبه بلاگر یا شام 5 شنبه و بلاگر !

***

هر وقت دیدی زن هستی و داری مردانه برخورد میکنی یا مرد هستی و برخوردات زنانه هست ، بدون داری با سرعت زیاد و با کله به درون چاه سقوط میکنی !

توصیه میکنم  از آن چیزی که هستی فرار نکن و جوری برخورد نکن که طرف دیگه هم از آن چیزی که هست دور بشه ، اگه این اتفاق بیفته متضرر اول خودت هستی !

***

https://s19.picofile.com/file/8440530068/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B0%DB%B9_%DB%B1%DB%B8%DB%B2%DB%B1%DB%B4%DB%B0.jpg


***


عصبانیت و کمک از دستها !

عصبانی که هستی احساس میکنی کوه رو میتونی جابجا کنی !

اون موقع فکر نمیکنی کاری که میکنی یا حرفی که میزنی برات عواقب داره ،ولی گاهی همون چند لحظه کوتاه ممکنه تا ابد گریبانتو بگیره و برات مشکل بوجود بیاره !

توصیه میکنم عصبی که شدی از دستات کمک بگیر !

اگر راست دستی ، دست چپت را بذار جلوی دهنت و دست راستت را هم روی چشمات ، اگر چپ دستی ، برعکس !

شوخی نمیکنم  ، 5 دقیقه تو همین حال باش ، البته چون با یه دستت جلوی چشماتو گرفتی، نمیتونی ساعت را نگاه کنی که 5 دقیقه را حساب کنی پس  شروع کن شمردن ، جهت اطلاع وقتی یه هزار بیاری جلوی شمارشت ، هر عددی که میشماری حدود یک ثانیه میشه ، یعنی 1001 ، 1002 ، 1003 تا 1300 بشمار ، بعد اول دستی که روی چشماته بردار ، طرفِ دیگه یا داره با تعجب نگات میکنه یا داره میخنده ، دعوا هم تموم شده ، خودتم آروم شدی ، 300 ثانیه برای گذر از یه جنجال زیاد نیست ، امتحان کن ، این روش را مطمئنم نتیجه میگیری ، طرف فکر میکنه زده به سرت یا حتی ممکنه نگرانت بشه و در آغوش بگیردت ،خلاصه اطمینان داشته باش دیگه دعوا تموم شده ،  البته درمان نیست و مسکنه ، بازم خوبه ، تو این دوره زمونه کی مسکن مجانی به آدم میده؟ بلاگر!

دلی !

نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه بعضی آدمها اسیر دلشون هستن ، از دیدِ من ، افرادی که دلی محسوب میشن ، علائمی هم دارن :

شیفته کلمات زیبا میشن

خیالبافن

مشکلاتِ بزرگ را کوچک میبینن و یک پالس کوچک مثبت حسی را نشانه ای بزرگ !

به هر بهانه ای اشک میریزن یا میرن تو فکر

از آهنگ ها و فیلم های غمگین خوششون میاد

معمولا یک دوست بیشتر ندارن

دلایلشان برای هر چیز به نگاه حسی خودشون به اون قضیه برمیگرده

کم تحمل هستن ، خصوصا در مقابل انتقاد

بهانه گیر و کمی لوس

پاسخ حسی دلخواه را نگیرن ، بهم میریزن و سریع عصبی میشن

به کلمات و حرکات طرف دیگه بیش از حد حساسن

پر توقع

همیشه احساس محق بودن میکنند

حس میکنن لیاقتشون از همه بیشترِ!

کنترلِ ارزشمند !

توی عصبانیت و داغ بودن کنترل داشتن روی اعصاب و مراقب کلمات و رفتار بودن مهم و ارزشمندِ ، تو خوبی و خوشی کنترلِ همه عالیه !

بحث و ابتذال !

یه چیزی میگه ، جوابشو میدی ، ادامه پیدا میکنه ، بحث به حرفهای پوچ و بی ارزش میرسه ، چرا اونروز اون حرفو زدی ، چرا اونطور پوشیدی ، چرا قیمه ها رو ریختی رو ماست ها و از این حرفا!

اینجوری ارزش کلام را بهمراه شخصیت خودتون پایین میارید ، از دید من وقتی میبینید بحث داره مبتذل میشه و صحبت ها خصوصا به گذشته برمیگرده و به سر هم کوبیده میشه ، شما کسی باشید که آن را متوقف و ارزش خودتون را حفظ کنید.

کسی که سنجیده و کم  میگه و اصل مطلب را بیان میکنه و اگر دید بحث داره به حاشیه میره متوقفش میکنه ، برش کلامش و ارزش خودشو حفظ کرده.

امتحانش کنید !

سختی و نتیجه !

همیشه اون سختیه که نتیجه میده !

نمونش را توی ورزش میشه دید ، یه ساعت پیاده روی آروم بری ، شاید اصلا حس نکنی ، یه ربع دویدن ممکنه سخت باشه و از نفس بندازه شما رو ولی  اون یه ربع بیشتر از  اون یه ساعت به شما جواب میده !

میخوای نتیجه بگیری؟  میبایست سختی بکشی ، توی هر زمینه ای !

استثنا: دارا بودن پدر و مادر خیلی پولدار !

ارزشِ ما !

از دیدِ من بهای هر کس منشا از خود او داره ، در حقیقت ما هستیم که با رفتار ، کلمات ، اعمال و ... برای خودمون ارزش میسازیم .

آدما نگران از دست دادن چیزهایی هستند که براشون ارزشمنده ، وقتی کسی نگران از دست دادنت نبود ، یا او گوهر شناس نیست یا شما تقلبی هستید!


با حجب و حیا !

 

دیشب 5 شنبه که رسید ، گفت میدونی چی شد؟ گفتم چی؟ گفت تو کوچه بلاگر اینا که میومدم یه جا مرغ بریون گذاشته بودن چقدر بوش خوب بود ، چقدر خوشگل بود ، چقدر خوشمزه به نظر میرسید ، چقدر ... گفتم متوجه شدم ، مرغ بریون میخوای ؟ گفت نه باور کن،  اصلا ، همینجور داشتم تعریف میکردم فقط ! گفتم همینجوری؟ آره؟ باشه ، این حجب و حیای تو کشته منو ! (لبخند)

هیچی دیگه یه مرغ داشتم تو فریزر، نصف شبی تو ماکروفر یخشو آب کردم ، فلفل سیاه و آبلیموی تازه و زغفرون و پیاز بهش زدم و تو ظرف دربسته خوابوندمش ، ساعت 10 و نیم صبح هم با 300 درجه گذاشتمش تو فر و جوجه گردون ، بعد 2 ساعت ، نتیجه :

فیلم ناهار 5 شنبه

 

https://s19.picofile.com/file/8440204142/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B9%DB%B0%DB%B2_%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B5%DB%B0%DB%B4.jpg

***

از نظر من ، هر جور هم باشی ، بهترین ها هم باشید ، اصولا زندگی 2 نفر کنار هم سخته، تازه از اونایی میگم که ظاهرا تفاهم هم دارن ، اونایی که ندارن که هیچ ، عذابه ! اینو نوشتم که اگه فکر میکنی داری سختی میکشی ، تصور نکنی فقط خودت اینجور هستی و بقیه دارن توی  ابرا زندگی میکنن و مشکلی ندارند  ، توصیه میکنم بخاطر آرامش خودتون هم که شده داشته هاتونو بشمارید ، نه اینکه نداشته هاتونو !

تا ابد با من میمانی !

خودتو درگیر این نکن که تنهایی و به در و دیوار بزنی که بالاخره یکی بیاد و امید ببندی از تنهایی درت بیاره و تا ابد باهات بمونه ، اگه نشه چی؟ اگه  باز حس کنی که تنهایی چی؟ اگر اینجور بشه تنها چیزی را هم که داری را از دست میدی ، امید !

بیخود نیست به 5 شنبه میگم با اینکه یه" روز" هستی و آدمیزاد نیستی ، بودنت برای من عشقِ و مایه خوشحالیه با هیچکس عوضت نمیکنم، میدونید چرا؟ چون هیچوقت ناامیدم نکرده !

دارم اینو گوش میکنم

دارم اینو میخورم

***

براحتی در دسترس بودن همیشه خوب نیست ،  باعث میشه قیمتت را اشتباه محاسبه کنند !

***

تجربه را از کسی بگیر که خودش توی اون مسیر موفق بوده !

بعدا بدتر میشه!

با کسی آشنا شدی و یکسری رفتارهای ناشایست و خلافِ میل و علاقه ات را میبینی ، پیش خودت میگی بعدا درست میشه !

جهت اطلاع بعدا بدتر میشه !

همین !

حق به جانب !

همیشه حس میکنی در همه موارد و مشکلات اینطور هستی : حق به جانب شماست؟ مظلومی؟ بی گناهی؟  مورد ستم واقع شدی؟

همین احساسی که داری ،  بزرگترین ظلمیه که در حق خودت و اطرافیانت میکنی !

مگه میشه ؟ اینجور باشه که شما میشی معصوم و پاک !  ما انسانیم نمیتونیم و نخواهد شد که اینگونه باشیم ، نمیشه یکسره خطا نکنیم و هر کاری که میکنیم و هر حرفی که میزنیم درست باشه !

از دیدِ من ، همین احساس "حق همیشه با منه"  باعث میشه اشکالاتِ خودتو نبینی و وقتی هم نمیبینی نمیتونی برطرفشون کنی .

حالا حق با من هست یا نه؟ (لبخند)

از شروع تا پایان !

این چند خط را بخوانید و تصور کنید پایان یک داستان است :

کیوان با خشونت او را هل داد و گفت : برو و دیگه هرگز نمیخوام ببینمت ، همینجور که اشک از چشمهای شیوا جاری بود و میان هق هق گریه بهش گفت از اول میدونستم که مردِ این راه نبودی ، میدونستم یه روزی منو تنها میذاری !

***

تفسیر شما از این دوخط اینه که کیوان مردیِ که احساساتِ دختری را به بازی گرفته و بعد رهاش کرده؟ شاید خطوطِ قبل این داستان این باشه که کیوان بعد 6 ماه تازه متوجه شده که شیوا یه بار ازدواج کرده و یه بچه هم داره ! و تا حالا این موضوع را از او پنهان کرده بوده.ازدواج قبلی یا داشتن فرزند به خودی خود مسئله ای نیست ولی پنهان کردنِ این موضوع برای کسایی که با نیت ازدواج به هم نزدیک شده بودند ، مسئله هست !

***

از دیدِ من وقتی کسی مورد ضرب و جرح قرار میگیره ، خصوصا در روابط خانوادگی ، دیگران دیگه نمیپرسن چی شد؟ چرا به اینجا رسید و علت و انگیزه چی بود؟ چون ریشه مشکل دیده نمیشه و همه به نقطه نهایی ماجرا که درگیری فیزیکی میباشد نگاه میکنند ، و فرد مضروب هم منهای این قضیه که خودش تا چد در وقوع این ماجرا نقش داشته ، مظلوم دیده میشه و دیگران براش دل میسوزونن!

خیانت هم همینه ، قطعا مذموم و ناپسنده ولی مسئله اینه که اگر ریشه یابی نشه و علل و انگیزه پیدا نشه ، مشکلی حل نمیشه ، اینکه فرد خائن یکسره محکوم بشه و به هیچ قسمت دیگه ماجرا و چرایی رسیدن او به این نقطه پرداخته نشه ، قطعا چیزی عوض نمیشه ، در نهایت ممکنه احتیاطِ فردِ خائن بیشتر از گذشته بشه و بتونه خطای خودش را بیشتر پنهان کنه.

اینکه بگیم کسی مریضه و بیماری جنسی داره و میره خیانت میکنه هم ،  چیزی را حل نمیکنه ، آدم مریض ، علتی برای بیماریش وجود داره و ممکنه طرفِ دیگه ماجرا هم خودش در این مسئله نقش داشته باشه و حتی اگر اسم بیماری را هم بر روی آن بگذاریم میبایست بدنبال درمانی برای آن باشیم نه اینکه یکسره او را محکوم نماییم .

منظورم اینه خیانت یا درگیری فیزیکی ، یک پدیده آنی  و یک اتفاق در همان لحظه نیست ، یک رونده ، یه مسیره که با اتفاقاتی شروع میشه و به این موارد ختم میشه !

خوبه که همه داستان را بخوانیم ، از شروع تا پایان!

غذایی که خیلی وقت بود نپخته بودم !

خیلی وقت بود ماکارونی نذاشته بودم ، حقیقتش زیاد دوست ندارم ولی عقیده دارم هر چیزی که کم باشه دلچسبه ! امشب هوسشو کردم ، ماکای بلاگر با چاشنی های متفاوت !

دانلود فیلم 1 ماکای بلاگر

دانلود فیلم 2 ماکای بلاگر

شام 5 شنبه شب بلاگر بهمراه 5 شنبه !

پنجشنبه گفت  یه غذای ساده میخوام ، فیله مرغ سوخاری با سیب زمینی برشته درست کردم ، حلقه های پیاز را هم پودر سوخاری زدم و انداختم کنار سیب زمینی ها تو  ظرف روغن ، نتیجه این شد:

https://s19.picofile.com/file/8439914384/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B8%DB%B2%DB%B6_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9%DB%B2%DB%B3.jpg

شبِ 5 شنبه خوب!

کارم که تموم شد رفتم یکی دو جا خرید کردم و آمدم خونه ، نه میخوام تجربه ای بگم نه درسی بدم ، هیچ خبری نیست ، توی سوپر یکی میگفت 65 درصد تخفیف عسل ، سری قبل بهش گفته بودم که پس قبلا چقدر گرون میفروختین که الان این همه تخفیف میدین ! اینبار که گفت فقط لبخند زدم ! آمدم خونه ، همه چی روی مدارِ خودش داره میگرده ، خوبه ... یه اس ام اس برام آمده ، 5 شنبه بود ، میگه باشه غذا هم نداری مهم نیست ،فقط خودت برام مهمی ،  مگه من برای غذا میام پیشت؟  همون  مرغ سوخاری ساده با سیب زمینی برشته یا ساندویچ ژامبون با نون تست و پنیر ورقه ای خوبه ، دارم میام،راستی پسته تازه برام نگه داشتی؟  ، یعنی یه جورایی  گفت چی میخواد ! خوشحالم که فقط من براش مهم هستم  !

5 شنبه است دیگه ، خوبه با بقیه ایام هفته نسبتی ندارم وگرنه هر شب گرفتار بودم ! (لبخند)

برم برای یه شبِ 5 شنبه خوب و عالی آماده بشم ، حسِ خوبی دارم ، خیلی خوب !

جملاتِ نابجا !

خیلی وقتا توی زندگی از جملات یا کلماتی استفاده میکنیم که لزوما بی ادبی نیستند ولی نمیبایست استفاده بشن  :

1- مگه اسیری آوردی ! (در مقابل اینکه خونه چرا کثیفه یا ظرفا رو چرا نشستی) خب از اول میدونستی که میبایست این کارها را بکنی ، این اسارت نیست !

2- من صبح تا شب مثل ... کار میکنم که ... ! (در مقابل اینکه دلمون پکید ، یه برنامه تفریحی یا گردش داشته باشیم) کار کردن شما دلیل به این نیست که وظایف دیگه را فرآموش کنید ، میتونستید اصولا ازدواج نکنید ، حالا که کردید رسیدگی به همه موارد هم به اندازه کار کردن مهم و لازم هست.

3- برو بابا ! (در مقابل درخواستی که  پیش پا افتاده یا غیر قابل قبول به نظر میرسه) حس بدی که این دو کلمه میده را میشه یه جورایی با توهین و بی ادبی مقایسه کرد ،  به مفهوم اینه که برای من بی ارزشی !

4-همیشه اینطور هستی یا همیشه این کارها را میکنی ! (وقتی  یکی دو بار رفتارهای طرفِ دیگه با شما سازگار نیست) یعنی واقعا همیشه؟ یکم فکر کنید و ببینید او مثلا همیشه بداخلاقه؟ یا همیشه عصبانی میشه؟ یا همیشه به حرفای شما توجه نمیکنه؟ از دیدِ من خوبه که اینجور موقع ها عادل باشیم و اگر انتقادی داریم راجب همون مورد خاص حرف بزنیم و  اونو به کل زندگی و همه رفتارهای طرفِ دیگه تعمیم ندیم .

5-اصلا از اول همین بودی ! ( وقتی میبینید که خواسته شما برآورده نمیشه) خب اگه واقعا از اول همین بوده ، چرا پذیرفتیدش؟ چرا با او شروع کردید؟

6- هیچ غلطی نمیتونی بکنی ! (در مقابل تهدید هایی که میشنوید) همین که شما را به اینجا رسانده که این جمله را با عصبانیت بگید نشون میده که میتونه غلطی بکنه ، کلمه غلط یا درست ، ذاتا بی ادبی محسوب نمیشن ولی به این نحو استفاده از اون بسیار نابجا و تحریک کنندست.

***

این جملات یا مشابه اینها در موقع اختلاف باعث شعله ور شدن بیشتر مشکلاتِ بینِ شما میشه ، توصیه میکنم اگر گوینده این جملات هستید و شاید بر حسب عادت این موارد را بزبان میاورید ، بدانید دارید مشکل را عمیق تر و فاصله را بیشتر میکنید و شاید خودتون هم متوجه نشید ولی  دارید اثر نامطلوبی روی روح و روانِ طرفِ دیگه میذارید  .

شام ساده دوشنبه شب بلاگر

امشب حوصله نداشتم غذای آنچنانی درست کنم ، چند تا تیکه مرغ را پودر زدم و با سیب زمینی خلالی انداختم تو ظرف روغن  ، بهمراه کمی سس گوجه و خردل

بعضی وقتا فکر میکنم ، بلاگر داری چیکار میکنی با خودت؟ یکم به خودت برس ! (لبخند)

https://s18.picofile.com/file/8439763968/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B8%DB%B2%DB%B3_%DB%B1%DB%B7%DB%B4%DB%B1%DB%B5%DB%B1.jpg