بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

فقط تو !

فقط با تو ...
به میهمانی ستاره میروم
به دورهمیِ  گل های سرخ
به جشنِ شکوفه های گیلاس
به ضیافتِ پرستوی مهاجر
به تولدِ قطره ای باران
فقط تو !

تفسیر نظر سنجی مهمترین دلیل مردانگی

این نظر سنجی از یک نظر جالب بود که جدا از موضوع آن و یا دیدگاه شخصی من  نشان دهنده این بود که نیازِ ما به حمایت و همراهی چقدر زیادمیباشد و قطعا وقتی لزوم چیزی در زندگی احساس میشود نشانه کمبود آن است !

تمام گزینه ها مهم و موثر هستند ، شاید هر کس بنا به تجربه ای که داشته به موردی که احساس میکرده  تاثیر بیشتری در زندگی او خواهد داشت رای داده و یا اینکه در آن نقطه مشکل داشته یا همچنان دارد ، مانند صداقت !

از دید من گزینه دوم که وفای به عهد میباشد به نحوی پوشش دهنده تمام گزینه های دیگر میباشد ، کسی که به عهد خود پایبند باشد ، صادق ، حامی و نسبت به آسایش شما غیرتمند خواهد بود چون وقتی او متعهد میشود که موارد ذکر شده را انجام دهد ، این آرامش را خواهید داشت که حتما انجامش خواهد داد !



آدمهایی از جنس شیشه !

آدمهایی با روح شیشه ای از دید من  : (بدون نگاه جنسیتی)

درونشون دیده میشه و اگر شخصی بخواد بهشون ضربه ای بزنه براحتی میتونه.

 تحمل سختی های و پیش آمدهای نگهانی زندگی را ندارند ،  مثل سرما و گرما ، روحشون ترک برمیداره .

وقتی سقوط میکنن یا میفتن ، میشکنن و هزار تیکه میشن و دیگه نمیتونن بسادگی به حال و روز اولشون برگردن.

شاید بیشترین چیزی که عذابشون میده ، تنهاییِ و همیشه نیاز دارن حضور پررنگ کسی را تو زندگیشون حس کنند،  که مواظب  احساسات ظریف و شکستنیشون باشه.

وابستگی را دوست دارند و از مستقل بودن گریزان هستند.

براحتی تحت تاثیر دیگران قرار میگیرند .

شدیدا احساساتی هستند و منطق جایگاه کمی تو زندگیشون داره.

ساندویچ سالامی


نون تست هفت غله+ سالامی+ سس خردل _ شام ساده و خوشمزه


بیشتر از خودم دوستت دارم ؟!

شخصی وارد زندگیتون میشه و این جمله ای را که در زیر مینویسم به شما میگه :

"بیشتر از خودم دوستت دارم "

 

 عقیده دارم ۲ حالت دارد :

1- یا واقعا اینطور است ، پس میشود نتیجه گرفت کسی به شما نزدیک شده که خود را کم بها میبیند ، از دید من جالب نیست کسی برای خود ارزشی کمتر از دیگران قائل شود.

2- احساساتی شده و بدون پشتوانه این حرف را زده و بسادگی ممکن است  با یک احساس منفی یا کوچکترین اختلافی  نظرش تغییر کند.


در روابط  اجتماعی با مبنای احساسات  از ابتدا در خط میانه حرکت کنید ، انسانها اصولا به کمتر از آنچه داشته اند رضایت نخواهند داد ، اگر از روز اول به او جایگاهی را اختصاص داده باشید که بسیار بالاتر از خط تعادل است و بخواهید به میانه بازگردید ، این تصور در ذهن طرف مقابل ایجاد خواهد شد که دیگر احساسی به او ندارید و کمتر از سابق دوستش میدارید.باور دارم اوج گرفتن تند و آتشین قطعا فرود یا حتی سقوطِ سریع و دردناکی خواهد داشت.

مردِ صورتی !

یکی از دوستان هست که خیلی هم مردِ ، تنها مشکلش (البته از دید خودش) اینه که از رنگ صورتی خوشش میاد ، چند وقت پیش یه جفت کفش مردانه صورتی تو اینترنت پیدا کرده بود و با حسرت بهش نگاه میکرد !

هیچ شکی هم بهش ندارم ، هیچ رفتار زنانه ای هم نداره ، فقط میگه عاشق رنگ صورتیم ، دوست دارم سر تا پا صورتی بپوشم ، ولی نمیشه !

هر کسی از یه رنگی خوشش میاد ، خب صورتی هم یه رنگِ ، اونم از این رنگ خوشش میاد ، از دید من هیچ اشکالی نداره.

بهترین روان درمانگر !

به عقیده من شرکت در یک کلاس روان درمانگر یا خواندن کتابهای فلسفی یا مقالات روانشناسی خوبه و در هر حال به اطلاعات ما اضافه میکند ، ولی به این اعتقاد ندارم که هر مطلبی در آنجا گفته یا در کتابی نوشته میشه بتونه در زندگی همه مفید یا موثر باشه ، با توجه به شخصیت منحصر به فرد هر کس ، اینکه جایی بخوانیم یا به ما گفته بشه که یک تجویز برای تمامی مسائل روانی و فلسفی همه آدمها وجود داره ، حداقل برای من قابل قبول نیست !

کلاس فلان روانشناس برجسته از آمریکا یا کتاب استاد فلسفه در دانشگاه های انگلیس یا ...، نمیپذیرم که دلیلی داشته باشه آنها هر چه میگن یا مینویسن درست باشه.او هم از دریچه فکر و فلسفه خود به مسائل نگاه میکند و قطعا نمیتواند خود را بجای شخصیت و رفتار همه انسانها بگذارد و در محیط و امکانات تک تک انسانها تجربه زندگی داشته باشد تا عقایدش جهان شمول و  قابل قبول برای همه باشد.

بهترین روش از دید من شناخت و رسیدن به "فلسفه من" توسط خودتون هست ، این من را در  درونتون پیدا کنید و با او آشنا شوید ، ازش بخواهید به شما بگوید ایده آلهای زندگی را چگونه میخواهد و چه نیازهایی دارد ، منِ وجود شما بهترین درمانگر روح و روان شماست .

شبهای زنده !


شب بدون من و شما زنده نیست ،بدون کسی که احساس داره و فکر میکنه ، ،شاید نفسی که الان من به درون سینه ام کشیدم ،چند دقیقه ، ساعت یا روز پیش توی سینه شما بوده ، شبت خوش هم نفس !



ازدواج فامیلی !

نظر شخصی :


1- مسائل ژنیتیکی و احتمال بیشتر تولد فرزندان با مشکلات خاص.

2- کوچکترین اختلافی بین زن و مرد باعث کشیده شدن آن به کل خانواده ها شده  و آنها را نیز دچار مشکل میسازد.تصور کنید 2 خانواده که با هم نسبت دارند دیگر نمیتوانند در یک مراسم عروسی یکی از فامیل با هم حضور داشته باشند.

3- حریم خصوصی کم میشود ، به این مفهوم که کافی است زن یا مرد نکته ای از زندگی خود را به خانواده پدر و مادری خود بگویند ، کل فامیل باخبر میشوند !

4- امیدوارم به این قسمت هرگز نرسند ولی در صورت طلاق ، صرفا زن و مرد از هم جدا نمیشوند ، قید آن نسبت فامیلی را هم باید زد.

5- با کسی ازدواج میکنید که تازگی یک فرد جدید را نسبت به او احساس نمیکنید و جذابیت کشف ناشناخته های او برای شما کمتر خواهد بود.

6- اینکه شما او و خانواده او را میشناسید هم تضمینی برای زندگی خوب نخواهد بود ، 2 نفر میتوانند فامیل خوبی  باشند ولی لزوما ممکن است وقتی زیر یه سقف قرار بگیرند همسران ایده آلی برای هم نباشند.

7- ممکن است سالها بخاطر رودرواسی های نسبت فامیلی یک سری مشکلات را تحمل نمایید ولی این باعث میشود که یک روز کل مشکلات شما بصورت آتشفشانی مهار نشدنی فوران کند .

8- پدر و مادر همسر شما بخود حق خواهند داد بیشتر از حالت عادی در زندگی شما دخالت کرده و گاه به مرز دستور دادن برسند !

***

البته این توضیح هم لازم است که ازدواجهای فامیلی هم بوده که نتیجه بسیار خوبی داشته ، موارد بالا شاید نکاتی باشد که از نظر من خوبه که قبل از هر تصمیم بهش فکر بشه.

واقع بین !

تا کسی بهت میگه سلام ، تو ذهنت اسم بچه هاتو انتخاب نکن ! (بدون نگاه جنسیتی)

عقیده دارم شکوفه در عرض یه روز به میوه تبدیل نمیشه ، بذار رابطه اون زمانی را که نیاز داره برای رسیدن و جا افتادن طی کنه ،به نظر من حتی در روابط عاطفی که شامل یک دوستی ساده هم میشه واقع بین بودن و دادن زمان مناسب میتونه کمک بزرگی به کیفیت آن رابطه باشه، به تخیل و تصور اجازه نده آنقدر بهت مسلط بشن که اگه روزی نتیجه خارج از اون چیزی بود که فکر میکردی ،نشکنی ، بهم نریزی و بتونی تحمل کنی.
به  نتیجه خوب  امیدوار باش ولی خودتو برای حالت بد هم آماده نگهدار.



بازگشت از گذشته !

از دید من وقتی کسی از گذشته ای که با او تمام کردید و پرونده بسته ای پیش شما دارد برمیگردد و سراغی از شما میگیرد ، بهیچ عنوان بدنبال عشق و عاشقی و تجدید روزهای خوب قبل نیست !

به خودتان امید ندهید که پشیمان شده یا بهتر از شما پیدا نکرده یا سرش به سنگ خورده و از این حرفا !

در آن لحظه کار و برنامه خاصی نداشته  و  به لیستی از تلفنهایی که در حافظه گوشی داشته نگاه کرده و یکی یکی به آنها زنگ میزده تا ببیند با چه کسی میتواند لحظه ای خوش باشد،کسی که از گذشته ای تمام شده برمیگردد به احتمال زیاد صرفا بدنبال هوس است ، اگر هم از شما جواب منفی بگیرد به نفر بعد زنگ میزند  ، همین !

بودن با او را ...؟!

به اندازه زیبایی طلوع و غروب خورشید در دریا

به اندازه شبهای پر ستاره کویر

به اندازه لمس پر گنجشکی لرزان که در دست گرفتی

به اندازه لطافت گلبرگ غنچه ای که هنوز باز نشده

به اندازه تمام خواستنهایم که به آن رسیدم و نرسیدم

به اندازه تمامی چراغهای شهرمان در شب

به اندازه همه رنگهای برگ درختان در این فصل

به اندازه نوشیدن خنکای لیوان آبی  در نیمه مرداد

به اندازه طپش قلب  اولین گفتگوی دختر و  پسرکی نوجوان

به اندازه شوق نخستین باری که بادبادکی را به آسمان  لغزاندم

به اندازه شعف جوجه یکروزه  زردی که پدرم برایم خرید

به اندازه لذت بازیهای دسته جمعی کودکانه

به اندازه سفری دلچسب در جاده ای کوهستانی

به اندازه نوشیدن یک چای داغ در کنار آتشی روشن در میانه برف

به اندازه همه این چیزهایی که نوشتم یا ننوشتم

میخواهی؟

چرا فقط او ؟ !

قوی ترین حسی که شما را به سمت او میکشد چیست؟ بله درست است ، همان چیزی هست که فکر کردید ، شاید نشود خیلی واضح گفت !

آن حس  را ممکن است به خیلی ها داشته باشید و خیلی ها به شما داشته باشند  ولی علاوه بر آن ، یک چیز دیگر هم هست که او را برای شما خاص میکند ، حس میکنید به او   و   فقط به  او تعلق دارید !

گاهی هم خاطره نسازیم !


از دید من اگر خیلی احساساتی هستی با کسی که دوسش داری ولی نمیدونی میخواد بمونه  یا نه  ،با او  خاطره نساز ، باهاش همه جا نرو ، ازش یادگاری نگیر ، زیاد نشناسش!

وقتی نباشه خاطره هاش اذیتت میکنه ، دیگه خیلی جاها که با او رفتی نمیتونی بری ، یادگاریهاش را که ببینی غصه دار میشی ، یاد حرفاش که میفتی دلتنگش میشی حتی با شنیدن اسم یکی دیگه که هم نامشه تو چشات اشک جمع میشه  !

کلامی که به زمین ریخته !

وقتی آب روی زمین میریزه دیگه نمیشه جمعش کرد ،کلام و حرف هم همین هست ، وقتی گفته میشه دیگه نمیشه کاری کرد ، از دید من بدترین موقع هم که ممکنه این اتفاق بیفته در اوج احساسه ، مطالبی گفته میشه که شاید در حالت عادی نگویید و به زبان نیاورید ولی وقتی در یک موقعیت حسی قرار میگیرید و از منطق خود دور میشید ، کنترل روی گفته ها کم میشه و حرفهایی زده میشه که ممکن است بعدا بشدت از گفتنشان پشیمان شوید.( با یک دوست ، نزدیکان و ...)

مواظب حرفهایی که در اوج  احساس و زمانی که همه چیز خوب و خوش است میزنید باشید ، شاید دیگر نشود جمعش کرد !

نظر !

وقتی بخش نظرات را در وبلاگ  باز میگذارید یعنی "آزاد" هستید که بدون استفاده از کلمات توهین آمیز هر گونه عقیده ای دارید را ابراز نماید ، اینکه شما نظری در زیر یک نوشته بگذارید و نویسنده  و مدیر وبلاگ  اعتراض کنه ، یعنی داره میگه من هر چی دلم خواست مینویسم و شما حق دارید فقط  اونو تایید کنید ، دیگر نمیشود اسم این را نظر گذاشت  !

اگر حس میکنید تحمل نظرات متفاوت و مخالف  را ندارید بخش نظرات را ببندید .


هنوز تموم نشده !

وقتی با کسی قطع رابطه میکنید و میگین همه چیز تموم شده ، اسمش روشه ، "تموم شده"  این نمیشه که  به هر کی که میرسید شروع کنید ازش بدگویی یا راجبش حرف بزنید ! آخه این چه تموم شدنیه که همه ذهنتون پر از اونه؟

اگر با کسی ارتباطو قطع کردید و به ظاهر هم میگین خوشحالین ، اینهمه حرف و حدیث نداره ، این همه صحبت و بحث نداره ،اگر هنوز دارید ازش حرف میزنید چه بد چه خوب ،  از دید من حداقل برای شما هنوز اون رابطه تموم نشده !

مشکلات را فراموش کن !


بعضی از آدما وقتی میبینن تو خودتی و یه مشکلی داری ، میگن چیزی نیست ، فراموش میکنی ،حل میشه و از این حرفا، نمیدونم چرا وقتی این حرفهای بدون راهکارو که میشنوم  حس میکنم مشکلاتم بیشتر شده !

شام شب پنجشنبه !


شام امشب ،برگر گوشت مغز ران گوساله در فر ( بدون روغن) + سالاد کلم سفید ، هویج ، گل کلم خرد شده+ نان خشک شوید دار + گوجه+ قارچ برشته در فر


حدود ۳۵۰ کیلو کالری مجموع انرژی این بشقاب هست ، اگر در طول روز میزان کالری را محاسبه نمایید (خانمها تا۱۰۰۰ کیلو و آقایان تا ۱۲۰۰ کیلو کالری) و حدود نیم ساعت ورزشی داشته باشید که ضربان قلب را به بالای ۱۰۰ برساند و عرق کنید ، امید داشته باشید که به اندام مناسب برسید وگرنه به تپل شدن سلام کنید !

بدهکار !

بیشترین بدهی آدم همیشه به خودشه !

خودتو چقدر بدهکار موارد زیر میبینی؟ میتونی جلوی هر کدوم که حس میکنی بخودت بدهکاری یه ستاره بزنی و روشون کار کنی !

- شاد بودن

- رضایت کلی از زندگیت

- کتاب خواندن یا هر گونه مطالعه

- معاشرت ، روابط اجتماعی و حضور در جمع

- ورزش

- سفر

- خرج کردن و خرید آنچه دوست داری

- جایی که نباید خجالت میکشیدی،  کشیدی و رودرواسی کردی !

- نه گفتن در جایی که میبایستی بگی و نگفتی

- کسی را دوست داشتی و بهش ابراز نکردی

- کسی را دوست نداشتی و باز هم به دلایلی ادامه دادی !

- با سلیقه خودت زندگی کردن (ظاهر و رفتار)

- داشتن اعتماد به نفس

- آینده نگری

- واقع بین بودن

- تلاش کافی برای کسب درآمد

- آموزش و یادگیری چیزی که بهش علاقه داشتی ولی بنا به دلایلی دنبالش نرفتی  (موسیقی ، نقاشی ، نویسندگی ، شعر ، کامپیوتر و ...)

- احقاق حق  از خدماتی که میبایستی بگیری (غذای بد در رستوران خوردی یا کالای نامرغوب خریدی و چیزی نگفتی)

- صداقت در مقابل صداقت (کسی حقیقت را بهت گفته ولی نگرانی اگر شما بگی مشکلی بوجود بیاد)

***

هوای معتدل !

هر وقت دیدید یک رابطه زیادی به سمت احساس یا منطق رفته ،  سعی کنید اونو به تعادل برسونید ،  کم و زیاد هیچ چیز خوب نیست.

میبینی طاقت دوریشو نداری ، روزی 10 دفعه بهش زنگ میزنی و ابراز علاقه میکنی ؟ یا اینکه روزی یه بار هم سراغی ازش نمیگیری؟

اگر میخوای با او ادامه بدی تعدیلش کن یا اگر کسی داره با شما اینکارو میکنه ، هوای اونو معتدل کن !

معنی معتدل بودن همیشه کم کردن نیست ، بعضی وقتها هم باید زیادش کرد !

فردای جذاب !


اگر بگن فردا صبح که از در خونه آمدین بیرون ، اگر  به سمت چپ برین به نحوی به ده میلیارد تومان میرسید و اگر به سمت راست برین با کسی که عاشق هم میشوید و زندگی خوبی خواهید داشت  آشنا خواهید شد ،چه سمتی را انتخاب میکنید؟


صبح که خواستید از خانه خارج شوید ، قبلش چپ و راست را مشخص نمایید !

حس خوب بده و بگیر !

بعضی ازآدما فکر میکنن وظیفه طرف مقابله که فقط محیط آروم بوجود بیاره و حس خوب بهش بده و خودشون هم هر جور که خواستن رفتار کنن !

اصلا اینجور نیست ، وقتی حس خوب بدی حس خوب میگیری ، اینکه امروز دلت خواست با چرخش هورمونی یا مشکلاتی که بیرون از خونه داشتی چیزی را بهم بزنی و خودتو خالی کنی ، منتظر باش که طرف مقابل هم نه تنها مشکلات امروزشو ، بلکه هر چی طی این مدت جمع کرده یجا سرت خالی کنه  !

البته گاهی بد نیست آدما خودشونو خالی کنن و هر چی تو دلشون هست را بهم بگن ،هر چی برداشت کنی ، همون چیزیه که توی این مدت تو دلش کاشتی !

فقط قصد !

کسی که میاد جلو و میگه قصد ازدواج دارم ، اگر حرفش را واقعی هم بپذیریم داره میگه قصد دارم ، نه اینکه همین فردا بریم محضر !

کسی که قصد جدی داره و  زمان برای آشنایی میخواد ، مفهومش اینه که ممکنه ما 6 ماه با هم رفت و آمد کنیم و در نهایت متوجه بشیم که بدرد هم یا حداقل شما به درد ایشان نمیخوری ! نمیشه بهش بگی نه دیگه وقتمو گرفتی و اگه نمیخواستی چرا از روز اول نگفتی یا حرفهای مشابه !

خُب مگه میشه کسی از روز اول بدون هیچ شناختی بشینه پای سفره عقد و کله قندساییده بشه  رو سرش؟

منظورم از این نوشته اینه ، اگر با کسی آشنا شدید و مراسم اولیه و آشنایی با خانواده ها هم انجام شد و قرار بر این بود که بهم وقت بدن برای آشنایی بیشتر ، معنی و مفهومش این نیست که در آخر آن زمان نتیجه مطابق میل شما باشه !

اگر با زمان دادن به هم مخالف هستید و فکر میکنید نمیشه برای هر کسی که میاد جلو این اندازه وقت بذارید ، از اول اعلام مخالفت کنید ولی اگر موافق بودید و شروع کردید و در انتها جواب نه گرفتید (بدون نگاه جنسیتی) اونو بپذیرید و از آبروی خانوادگی یا هزینه های انجام شده و عمر تلف شده صحبت نکنید، کسی که مایل به زندگی با شما نیست را بزور نمیشه تصاحب کرد !

مبنای تصمیم ؟

وقتی بر مبنای منطق تصمیم میگیری ، داری به مسائل واقعی فکر میکنی ، معمولا واقعیت یک چیز است و از هر طرف و در هر حالی باشی و بهش نگاه کنی همان یک چیز را میبینی و بعد ها هم تغییری در تصمیمت بوجود نخواهد آمد.

مصداق تصمیم منطقی: بعد از فرصت دادنهای بسیار ، بخاطر اعتیاد یا مشکل عمده  دیگری که داشته از او جدا شدی ، مسئله هم قابل حل نیست ، دیگر به او بر نخواهی گشت و از هر طرف به این قضیه نگاه کنید ، جدایی تصمیم درستی به نظر میرسد و گذر زمان یا دلتنگی و نیازهای دیگر  باعث تغییر آن تصمیم  نمیشود.

***

وقتی بر مبنای احساس تصمیم میگیری کافی است بادی از سمت مخالف بیاید و جریان  احساس شما را تغییر دهد ، به همان نسبت تصمیم شما هم عوض خواهد شد .

مصداق تصمیم های حسی : بخاطر یک سری مسائل کوچک و بی اهمیت با او وارد بحث شدی و چون میخواستی نشان دهی که اهل کوتاه آمدن نیستی ، از او جدا شدی با اینکه به او علاقه داشتی و حتی نزد وجدان خودت گاهی هم حق را به او میدادی ! یک روز که تنهایی و دلتنگی بهت فشار میاره و از کرده خود پشیمان هستی و به این نتیجه رسیدی که تصمیمی که گرفتی بر مبنای شرایط روحی و حسی آن زمانت بوده به بهانه ای به او زنگ میزنی و به نحوی درخواست برقراری مجدد ارتباط را میدهی !

خوبه که نمیدونیم !

حتی اگر بهمون میگفتن 100 سال دیگه ، 20 مهر 1499 روز آخرته شاید نمیتونستیم راحت زندگی کنیم ! شاید نحوه و سبک زندگمیون هم یه جور دیگه میشد داشتم فکر میکردم ، خوبه که نمیدونیم کی میریم !

کلام یا حس دوسِت دارم؟!

 کسی هست که روزی 100 بار بهت میگه دوسِت دارم و هیچ حسی را در وجودت بیدار نمیکنه ، انگار داره باهات احوالپرسی میکنه ، انگار داره یه حرف عادی از اوضاع و احوال روز میگه ... دقیقا هیچی !

***

کسی هست که حتی یکبارم بهت نگفته دوسِت دارم ولی حتی فکر کردن بهش ، تمام وجودتو میلرزونه و  لبریز از علاقه میکنه و میخوای پیشش باشی  ...  دقیقا همه آنچه از دوست داشتن میخوای !


تحقیر رقیب !

دیدم بعضی رقیب خود را تحقیر و کوچک میکنند ، برای مثال شخص دیگری در کلاسی که میروید رقیب درسی است و به دیگر همکلاسی ها میگویید که او سواد کافی ندارد یا درسش آنچنان که میگویند خوب نیست ، یا رقیب عشقی که میگویید یا امکانات خوبی ندارد یا آنقدر که شایسته شماست دوستتان ندارد.

از دید من این کار بسیار اشتباه است ، 2 حالت دارد :

1- رقیب را شکست داده اید و پیروز شدید که در آن صورت با اعتراف خودتان کار بزرگی نکردید و چیرگی شما به یک آدم ضعیف بوده !

2- از او شکست میخورید و دیگران میگویند شما چقدر ناتوان بودید که از  کسی که آنچنان هم توانمند و قوی نبوده ، شکست خوردید!

به نظر من اگر رقیب شما جدی و قدرتمند بود ، اتفاقا توانایی های او را بزرگتر از حد معمول نشان دهید تا در صورت پیروزی یا شکست ، خودتان دچار مشکل نشوید !

چقدر دوسش داری؟


آنقدر دوسش داری که قبل از ازدواج اگر بدونی کس دیگه ای هست که بیشتر خوشبختش میکنه ، بیشتر از تو کنارش خوشحاله ، بیشتر از تو میتونه بهش عشق بده ، با تمام عشق و علاقه ای که بهش داری ،بری کنار و بدست او بسپاریش؟

شوهر نمیخوام ، زن نمیخوام !

خانمها میگن اصلا شوهر چیه؟ داریم راحت زندگیمونو میکنیم و آقا بالاسر هم نمیخواهیم ، بریم غذا درست کنیم خونشو مرتب کنیم براش بچه بزرگ کنیم ، تازه انتظار داره جوراباشم بشوریم !

آقایون هم میگن با این اوضاع کار و وضع مالی اصلا کی میتونه زن بگیره؟ مسئولیت خودمونو نمیتونیم قبول کنیم چه برسه به یه نفر دیگه که بیاد آزادیهای مشروعمون را ازمون بگیره و دائم هم غر بزنه !

من نمیدونم این همه دختر و پسر با این مشکلاتی که با هم دارن  و بدم میاد و نمیخوام و زن چیه و شوهر چیه ، چطور یدفعه عاشق هم میشن و طاقت یه لحظه دوری از همدیگر را هم ندارن !

توصیه به آقایان : لطفا جوراباتون را خودتون بشورید ، در این مورد خاص حق با خانمهاست !

فقط برای من دست بزنید !

بعضی ها تحمل و طاقت هیچگونه انتقادی را ندارند ، دائم میخواهند برای هر کارشان تشویق شوند ، حتی کاری که از دید دیگران ممکن است اشتباه باشد !

فقط تعریف را میپذیرند و اگر کسی کوچکترین موردی خلاف میلشان بگویند ، دچار ناراحتی و حتی در بعضی موارد خشم میشوند.

از دید من خوب است که انسانها ظرفیت و تحمل خود را حداقل در زمینه شنیدن صداهای مخالف نظر خودشان بالا ببرند ، اینکه تا کسی کوچکترین انتقادی کرد یا کمبود و مشکلی را تذکر داد بخواهیم به او حمله کنیم و خودمان را کامل و بی نقص بدانیم ، خودمان را از اصلاح و تغییر به سمت بهتر شدن محروم کردیم ، خصوصا در زندگی مشترک که 2 نفر پذیرفته اند و تا حدی جبر است که در کنار هم و زیر یک سقف  زندگی کنند.

به عقدیده من اگر حس میکنید که خیلی خوب ، کامل و بی اشکال هستید ، این بزرگترین اشکال شماست !

منطق برنده!


گاهی آدما یه کار منطقی و عاقلانه میکنند و آنقدر از نظر حسی رنج میکشن که تصور میکنن اشتباه کردن ، اگر فرصت بدین ،در نهایت میبینید که کار درستی کردید ، به عقل و منطق زمان مناسب بدین و در میانه راه رهایش نکید ، بازنده نخواهید بود !

منو مسخره میکنی؟

کاری به خوب و بد بودن این مسئله ندارم ، اگر با کسی به تمسخر صحبت میکنید ، وقتی از شما پرسید داری منو مسخره میکنی  ؟  نگید نه !

یه حرف خلاف واقع هم به کار قبلیتون اضافه نکنید !

قدرتِ نوشتن !

از دید من قدرتِ یک نامه نوشته شده روی کاغذ از کلام بیشتر است !

اینو مطمئن باشید که نامه دستونیس شما تا انتها خوانده میشود و در صورت نیاز و مبهم بودن آن در بار اول باز هم میشود آن را خواند ، ولی شاید گفتار و کلام حین صحبت کردن آنچنان مورد توجه قرار نگیرد.

شما با گذاشتن زمان و با تفکر و تعمق لازم یک متن را مینویسید و فرصت کافی برای اطلاح آن دارید ، وقتی حرف میزنید شاید کلامی بگویید که دیگرفرصتی برای اصلاح در آن نباشد.

گاهی برای کسی که برای شما مهم است بر روی کاغذ نامه ای بنویسید، از خواسته ها و احساس خود ، شفاف و بی پرده ، به گونه ای که راه را حتی برای تفسیرهای گوناگون از طرف خود شما هم ببندد !

مطمئن باشید این نامه با لذت و دقت خوانده خواهد شد ، مکتوب بودن و سندیت آن نشان از عقیده و باور های واقعی  شما خواهد داشت و باعث خواهد شد اعتماد بیشتری به شما بوجود بیاید.

وضعیت ارادتون چطوره؟ !

میتونی وقتی منتظر یه پیام هستی که احتمال میدی زیاد خوشایند نباشه ، اونو نخوانی؟

هر وقت تونستی بدون خواندن یک پیام با مضمون حسی که احتمال میدی خبر خوبی توش نباشه اونو پاکش کنی ، به خودت مسلط هستی و اراده قوی داری !

اگر مثبت باشه و پاکش کرده باشی بهت قول میدم بازم ادامه داره و مجددا بهت یه پیام دیگه میده ، فقط در صورتی دیگه پیامی ازش نخواهی داشت که منفی بوده باشه !

در این صورت 2 تا بُرد داشتی ، نشون دادی اراده قوی داری و یه پیام منفی را نخواندی و اعصابت آرومه  +  تیک خوانده شدن برای اون ارسال نشده ، اونم فکر میکنه برات  مهم نبوده که چی نوشته !

توصیه میکنم یه بار دیگه این نوشته را بخوانید !

فقط 5 دقیقه برای احترام به زندگی ؟ !

از دید شما وقتی میرین پیش بعضی  پزشکان و نه فشارتون را میگیره و نه صدای قلبُ میشنوه و نبضتون را هم نمیگیره  و حتی تاریخچه ای از شما یا مشکلاتی که از قبل داشتید نمیپرسه و مجال نمیده که حتی دردتون را درست بگید و فقط با عجله برای شما 5 دقیقه هم وقت نمیذاره ،  میتونه تشخیص درستی بده؟  به زندگی شما تا چه حد ارزش و احترام میذاره؟آیا اصولا  احساس مسئولیت میکنه؟

مواظب سلامتی خودتون باشید !

عادت بد !

به یکی عادت کردی که همش تنهات میذاره؟ به بودن با او عادت نکردی ، به نبودنش عادت کردی !

اسمش اینه که هست ، دلتو خوش میکنه؟ گاهی وقتا که عقلت بهت هشدار میده که داری چکار میکنی ، این که بودنش اصلا تو زندگیت معلوم نیست ، احساست از رو ناچاری یه جوری منطق را توجیه میکنه.

حالا یکم بشین فکر کن ، واقعا هست؟ اصلا واقعی هست؟ یا غیر از اینکه دلتو خوش کنی که کسی در زندگی حسیت حضور داره و یکطرفه داری چیزی را باهاش تجربه میکنی ، چیز دیگه ای هم هست؟

به چی عادت کردی؟ به یه خیال؟ به یه تصوری که غیر از حس خودت  ، حتی منطقت هم اونو قبول نداره؟

به کسی عادت کن که وقتی دستت نیاز به گرفتن داشت و او محکم و سفت بگیرتش ،با اینکه ممکنه دردتون بگیره ، ولی  یه درد لذتبخش را تجربه کنی !

لوده !

کسی  که زیاده از حد میخندد و شوخی میکند و نمیتواند آن را در جا و زمان مناسب بکار ببرد از دید من میخواهد کمبود اثر گذاری شخصیت خود را با رفتارهای طنز گونه افراطی جبران کند.

حتما در بعضی میهمانیها دیدید که صدای خنده شخصی بیش از همه بگوش میرسد و حتی کار به جایی میرسد که فقط خودش به تنهایی در حال خنده است و دیگران دیگر حوصله طنزهای تکراری او را ندارند و توجهی به شوخی هایش نمیکنند و حوصله شان سر رفته است.

دیدم که همسران یا نزدیکان  اینگونه افراد هم همیشه از این حالت دچار ناراحتی میشوند و حتی به مرز عصبانیت میرسند ولی آنها باز به رفتار خود ادامه میدهند.

نگاه داشتن اندازه و حفظ شان هیچ منافاتی با شوخی و خنده بجا که آن را بسیار میپسندم ندارد ، هر چیز به اندازه و متعادل دلپسند است و افراط و زیاده روی در آن باعث کسر شخصیت میشود، خصوصا در آقایان !

غافلگیر نشیم !

انسانها هیچوقت بصورت واضح و شفاف نمیتونن چیزی را که در درون ذهن دیگری میگذره را بخوانن و ازش آگاه باشن ، ولی میتونن خودشون را برای شرایط متفاوت آماده کنن.

وقتی نمیدونی توی ذهن اون نسبت به خودت چی میگذره و تشخیص نمیدی که چه باید بکنی ، خودتونو برای بدترین شرایط آماده کنید نه برای بهترین !

این به این معنی نیست که از لحظات لذت نبرید و همش با شک و تردید به مسائل نگاه کنید ،از دید من فقط آمادگی مواجه شدن با بدترین را داشته باشید ، تا در صورت بروز مشکل غافلگیر نشید ،  اگر همه چیز خوب پیش بره هم  چیزی را از دست نخواهید داد !

فقط یک فرصت !

روزگار،  عمری یه بار برامون یه فرصت هدیه میاره ، گاهی بخودمون‌ میگیم ،مگه میشه ؟ به همین راحتی؟ این نمیشه واقعی باشه و بهش چنگ نمیزنیم ، حسرت اون فرصت همیشه مثل سایه رو زندگیمون میمونه ، حتی تا لحظه آخر ...


دانلود یه آهنگ   (با ترانه ، آهنگ ، تنظیم و صدای خوب)

رشد متناسب !

تصور کنید یه نفر همان لباس بچگیشو بپوشه و در نیاره ، در مرور زمان که خودش بزرگ میشه اون لباسهای تنش پاره میشن و از ریخت میفتن !

ما در حقیقت فقط جسممون نیستیم ، به عقیده من لباس اصلی تن هر انسان ذهن و فکر اونه ، اگر به نسبت رشد جسممون افکار ما هم کامل نشه یه روز با ذهنی از هم گسیخته و نامتعادل روبرو میشیم.

توصیه میکنم در هر مقطع از زندگی به نسبت رشد جسمی و برطرف کردن نیازهای بدن مثل غذای سالم و مناسب به فکر این باشیم که فکر و ذهن ما هم نیاز به رشد و تکامل داره که در تناسب با رشد فیزیکی ما بتونه در تعادل قرار بگیره.

خواندن یکی از این راه هایی هست که میتونه کمکتون کنه ، حتی فرق نمیکنه که چی میخوانید ، یه رمان، دیفرانسیل و انتگرال ، یه صفحه اینترنتی ، یه نت موسیقی ... ، وقتی به فکرمون غذا میرسونیم و وادارش میکنیم که کار کنه ، این آمادگی را پیدا میکنه که در هر زمینه ای فعال بشه .

ملاقات اولی ها !

از دید من وقتی اولین باره کسی را میبینید و با او آشنا میشید ، میشه با یه سلام شروع کرد ، از اینکه حال طرف مقابل را بپرسم زیاد خوشم نمیاد ، وقتی باهاتون قرار گذاشته قطعا حالش خوبه !

از ابراز عقیده راجب ظاهرش هم دست بردارید ، او خیلی بهتر از دیگران نکات مثبت و منفی خودش را میدونه !

به لباس و نحوه پوشش هم کاری نداشته باشیم که سلیقه است و دلیل نمیشه چون شما خوشتون نیومده ، بد باشه !

بهتره از مفاهیم حرف بزنید ، سعی کنید بدنبال طرز فکر او باشید ، خوبه که مجال بدین حرف بزنه ، کمتر سوال کنید ، خصوصا سوالات شخصی ، مثلا درآمدت چقدره ،ماشینت چیه ،  کجا زندگی میکنی ، خانواده یا ... نمیگم اینا مهم نیست ، ولی بستگی به هدف از آشنایی داره و هم اینکه از اینا مهمتر مسائل دیگریست که تا با آنها به تفاهم نرسین دانستن بقیه موارد بی مورد است.

بهترین حرفی که من به ذهنم میرسه اینه که بگین " تا آنجایی که دوست دارید از خودتون بگید" و اجازه بدید که او بگه ، وسط حرفاش حتی اگر سوالی به ذهنتون رسید آروم باشید ، مطمئن باشید وقتی کسی بصورت اختیاری از خودش میگه ، بیشتر از آنچیزی خواهد گفت که شما با سوال کردن بهش خواهید رسید.

براحتی در چشمانش نگاه کنید، ارتباط مستقیم چشمی نشان از اعتماد به نفس شما دارد و در ضمن  زیاد هم نخندید ! (لبخند)

اگر دوست داشتید که ادامه بدید و یا ندید ، بهش بگید ، کسی را در وضع بلاتکلیفی نذارید ، شفاف و واضح از خواسته هاتون و هدف از این آشنایی حرف بزنید یا بگید به ملاقاتها و زمان بیشتری برای شناخت نیاز دارید و تاکید کنید این به منزله ادامه رابطه نیست و هنوز برای ادامه نیاز به دانستن بیشتر از او دارید.

به هدیه در ملاقات اول اعتقاد ندارم ، حتی یک شاخه گل ! برای کسی که ممکنه دیگه نبینمش خاطره  درست نمیکنم.

اگر مطلبی را نمیخواهید بگویید ، مستقیم و راحت بگویید مایل به گفتنش نیستید (مهارت نه گفتن ) و حتی فکر خلاف گفتن را هم نکنید هر چند که تحت فشار بگذارنتون.

وجدانتون بیداره؟


آخرین باری که در حق کسی بدی  کردی و وجدانتون عذابتون داد و حقیقت را بهش گفتی و ازش معذرت خواستی کی بود؟


اگه خیلی وقته گذشته ، بد نیست بدونید شاید وجدانتون خوابیده ، وقتشه بیدارش کنید ، آدم نداریم خیلی وقت بگذره و خطا نکنه ! 

تفاوت سبک !

چند وقت پیش از خیابونی رد میشدم ( شهری که سفر کرده بودم) یه تابلوی جالب دیدم ، تابلوی یه پزشک با چراغهای ریز چشمک زن ، روش نوشته بود خانم دکتر ... پزشک عمومی ، اول تعجب کردم ولی بعدش پیش خودم تصور کردم با اینکه معمول نیست ولی حتما دوست داشته ، سلیقه او بوده و تعجب من هم بخاطر تفاوت سلیقه است نه بخاطر مشکل دار بودن اون تابلو .

یه موقع ممکنه یه مرد از چکمه قرمز خوشش بیاد یا یه زن از پیرهن مردونه ، اینکه حس درونی آدم بهش چی میگه مهمتر از اینه که سلیقه دیگران چیه.

از دید من کسی که بخاطر سلیقه دیگران ، سبک یه زندگی را که بهش علاقه داره ، ترک میکنه ، متاسفانه اصلا شجاع نیست و آدم ضعیفیه و در دراز مدت قطعا حسرت خواهد خورد که چرا کاری را که دوست داشته نکرده.

بین ما ؟

گاهی پیش میاد که آدمها بر مبنای حس درونی خودشون نسبت به کسی احساس علاقه میکنند و آنچه در درونشون میگذره را به طرف مقابل تعمیم میدن.

بعد از مدتی این حس قوی تر شده و به آن سمت میره که بین من و او ( ما ) کشش خاصی وجود داره !

توصیه میکنم زیاد در این وضعیت باقی نمونید و اگر اعتماد به نفسش را دارید خیلی واضح و روشن با او صحبت کنید و اگر حس کردید چیزی که در درون شما جریان دارد در او نیست ، همانجا به احساس خود مهار بزنید و نگذارید بیشتر از این در درون تصورات غلط باقی بمانید و غرق شوید .

آن چیزی که در این حال بوجود میاد حسی بین "ما" نیست و تصوری است بین من و خودم  !

دیوارهای تنهایی !

یه جورایی آدمها خودشون هستند که خودشون را اسیر میکنن !

بعضی وقتا با دیوارهایی که دور خودشون میکشن ، بعضی وقتا با دیوارهایی که دور دیگران میکشند !

آشپزی مردانه : قزل آلای سوخاری با سبزیجات


ماهی سوخاری قزل آلا :

ماهی تکه شده و بدون استخوان قزل الا را ابتدا به زرده تخم مرغ زده و سپس روی آن را با آرد سوخاری میپوشانیم (آردسوخاری به اندازه کافی ادویه و نمک دارد ، لطفا اضافه نکنید)  آن را در روغنی که داغ شده برشته میکنیم ، گل گلم را بهمراه هویج و چند فلفل (معمولی) تفت میدهیم.  میشه برای تزئین یه تیکه فلفل دلمه هم توی بشقاب بذارین

شام واقعا سالم ، سبک و بسیار خوشمزه

نتیجه:

http://s15.picofile.com/file/8409890518/IMG_20201003_WA0003.jpg


ضمنا" موقع شستن بشقاب ها بیشتر دقت میکنیم که اینگونه لب پّر نشود !

دوست داشتنت را دوست دارد؟ !

تا حالا از خودِ او پرسیدی : دوست داری ، چگونه و چطور دوستت داشته باشم؟

یا این سوال : دوست داشتن من را دوست داری؟

***

از دید من دوست داشتن نباید سلیقه ما باشد ، باید بنحوی باشد که او میطلبد و میخواهد و برعکس ، ما هم دوست داریم جوری ما را بخواهند که از آن لذت ببریم .

مثل هدیه ای است که به دیگری میدهیم ، اگر از خواست و میل او برای چیزی که میخواهد بی اطلاع باشیم ، هدیه ما شاید نتواند او را خیلی راضی و خوشحال کند.

از او بپرسید با نحوه  و شکل خواستن شما مشکلی دارد؟ شاید با تغییر کوچکی بتوانیم هدیه خوب دوست داشتن را ، مطابق سلیقه او آماده کنیم !

پشیمانی بعد ازدواج !

گاهی کسانی که ازدواج کردند پشیمان میشوند ، دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد ولی  هدف از این نوشته پرداختن به مواردی است که حس میکنن میتونستند مورد بهتری برای خود پیدا کنند یا شخصی را میبینند که حس میکنند از خودشان پایین تر است ولی با شخصی ازدواج کرده که از همسر فعلی خودشان بهتر دیده میشود (در ظاهر یا امکانات)

به این موارد در رابطه با آن شخص دیگر که حسرتش را میخورید ، فکر کنید :

1- شاید جریان شما با آن فرد بخصوص اصولا به ازدواج ختم نمیشد.

2- هیچ معلوم نیست وضعیت زندگی شما در عمل بهتر از چیزی بود که هم اکنون داشتید.

3- خیلی از مسائل که باعث تفاهم دیگران و منجر به ازدواج شده لزوما ممکن بود در شما با این روحیه و شخصیت منحصر بفرد خودتان و شخص دیگری بوجود نمی آمد.

4- شما در خلوت دیگران نیستید ، از کجا میدانید که آنها در حال حاضر از زندگی راضی هست و خودشان حسرت دیگران را نمیخورد ؟!

5- هر انسانی خوبی ها و بدی های خودش را دارد ، دیدن چند نکته مثبت از شخصی نباید این تصور را در شما بوجود بیاورد که او همه چیزش خوب است.

6- اصولا خسارت پشیمانی و بهم زدن اوضاع فعلی و یک شروع دوباره ، بسیار بیشتر از ادامه دادن وضع موجود میباشد.


توصیه نهایی : بدنبال انسانی نباشید که مطلق از دید شما خوب و همانی که میخواهید باشد ، که نداریم !

بدنبال نیمه گمشده با تفاهم 100% هم نباشید ، که نداریم !

بدنبال آن باشید که در این عمری که مثل برق و باد میگذرد ، داشته هایمان را پرورش دهیم نه آنکه حتی در تصور هم به فکر کاشتن بذری از ابتدا باشیم ، که عمر حضرت نوح را هم نداریم !