بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

زندگی بدون بچه؟ میشه یا نمیشه

از دید من یکی از دلایل مهم ازدواج که ذاتی و فطری هم هست ادامه نسل و میل انسان به باقی ماندن و جاودانگیه ، در هر صورت یک سلول از پدر و مادر هیچگاه نمیمیره و تا زمانی که نسل او ادامه داره به فرزندان و فرزندان آنها منتقل میشه و زنده میمونه.

هستند زوج هایی که متاسفانه بنا به مشکلات جسمی قادر به فرزند آوری نیستند به مسائل علمی و پیشرفت های آن نیز کاری ندارم ، بحث من بر سر ادامه یا جدایی زندگی در اینگونه زوجها میباشد که در نهایت نتوانستند به نتیجه برسند و کودکی داشته باشند.

دیدم که وقتی اشکال از طرف زن بوده ، مرد ها سریعتر به جدایی  و ازدواج مجدد فکر کردند و در خانمها این قضیه کمتر بوده و علت هم شاید در تامین زندگی و مسائل مادی میباشد و تا حدودی مسائل حسی و روحی  ، چه بسا زنی که استقلال مادی خوبی داشته باشد و دید منطقی به زندگی هم مانند مردان بسرعت سراغ جدایی و ازدواج مجدد برود.

زوجی را تصور کنید که از هیچ نظری بغیر بچه با هم مشکل ندارند ، آیا میبایستی ادامه بدهند یا جدا شده و ازدواج دیگری داشته باشند؟

شاید بخش احساسی من بگه بدون بچه ادامه بدن ، یا کودکی را به فرزندی قبول کنند و یا ...، ولی بخش منطقی من میگه خیلی ها نمیتونند کس دیگه ای را جایگزین فرزند واقعی خودشون بکنند و به نظر من اگر جدا بشن و سراغ کس دیگه ای برن مناسب تر و معقول تر میباشد.

عده ای میگویند تکلیف و احساس طرفی که قادر به بچه دار شدن نیست چه میشود و او چه باید بکند؟ ماندن در زندگی که یک عمر با حسرت و غم باشد ، به اندازه کافی برای هر دو مشکل زاست و جدایی آنها حداقل میتواند یکی از آن دو را به آرامش و خواست خود برساند.

دکلمه : بی تو اما چه کنم ؟


این نوشته را بر اساس حس و حالیکه از یک اتفاق در سالها پیش و برای یکی از دوستان صمیمی من پیش آمد نوشتم.


توصیه میکنم اگر با فضای سنگین و غمگین مشکل دارید ، اینو گوش ندید.


امیدوارم هیچوقت گرفتار اینگونه لحظات سخت نشید.در ابتدای دکلمه توضیح مختصری در زمینه حادثه ای که منجر به نوشتن «بی تو اما چه کنم؟» شد ، دادم.


لطفا جهت دانلود اینجا را کلیک کنید

زمان ، احترام و تعادل


در را باز میکند تا خانم از ماشین پیاده شود ، موقع ورود به جایی خانمها مقدمن ، عزیزم شما چی میل داری برات بگیرم یا حتی  هر چی تو بگی یا بخوای  و از این حرفا زیاد شنیدید.


از دید من بسیار پسندیده و در شان روح ظریف و حساس خانمهاست ، حتی برای دخترتان هم که کودک هست میتونه باشه یعنی احترام و قطعا باعث احترام متقابل خواهد شد. 


زمان میگذرد ،حتی درگیری و اختلافی هم نیست ولی آرام آرام ، در را خودش باز میکند و شما به تو  !  و میل او به میل خودم تبدیل میشود.


از دید من گذر زمان نمیبایستی در احترام شما بهمدیگر خللی وارد کند ، بهانه صمیمیت هم نیاورید که میشود هم تا نهایت بهم نزدیک شد و تغییری در برخوردهای روزهای اول نداد.بگذریم از اینکه زن و شوهر خلوتی هم دارند و به نظر من آنجا آزادی مطلق وجود دارد .


به این فکر میکنم که زیاده روی در برخورد های اول و شروع آشنایی ،  شاید باعث شود در آینده احترام مابین شما کمرنگ شود ، توصیه میکنم از اول با تعادل شروع کنید و از افراط و تفریط در برخورد با هم پرهیز کنید و در زندگی از اول خط وسط را بگیرید و تا انتها همانجا بمانید که نتیجه هر افراطی قطعا تفریط خواهد بود.


بچه های بی گناه و گناهکاران !

اعتقاد دارم کسی گناهکار و آلوده بدنیا نمیاید ، بچه ها حتی آنانی که بدون نظارت و مراقبت هم هستند بی گناه و پاکند.

ولی در نظر داشته باشین گناهکاران آینده از سیاره دیگر نمیایند ،  از میان همین کودکان پاک و معصوم بوجود میایند .

نسل آینده در دستان ما و جامعه بزرگ میشوند ، برخورد ما با آنها چگونه است ، چه میکنیم که در آینده عده ای از آنان که حتی زندگی مرفه ای دارند تبدیل به مجرمان و خطاکاران میشوند.

زندگی مادی ، معنوی و با آرامش و امنیت مناسب حق آنهاست .

حضور پدر و مادر واقعی با هم در کنارشان حق آنهاست.(موقعی سراغ بچه دار شدن بروید که ابتدا به ادامه زندگی خودتان اعتماد داشته باشید، پذیرفتن مسئولیت بچه انتخابی سخت تر از خود ازدواج میباشد ، در ازدواج 2 بزرگسال با علم و آگاهی شروع میکنند و برای موجود دیگری که هیچ اختیاری ندارد ، تصمیم میگیرند)

محیط آرام و بدور از جنجال و در گیری حق آنهاست.(گاهی دیدم پدر و مادر هر روز با هم دعواهای آنچنانی دارند و صرفا بخاطر بچه با هم میمانند ، برای او بهتر است شما با هم نباشید تا اینکه در آن محیط پرآشوب و استرس بزرگ شود)

روح حساس کودکان نیاز به حقیقت دارد خلاف گویی و دروغ به آنها بالاخره روزی برایشان مشخص و معلوم خواهد شد و اعتمادشان از شما سلب ، حتی در مسائل ساده هم صداقت حق آنهاست.یه مثال همینجا براتون بگم که برای خودم پیش آمد، پیاده روی در یک پارک داشتم ، مادری دست کودک 4-5 ساله اش را گرفته بود و میکشید و بجه گریه میکرد و نمیامد ، به من که رسیدن مادر رو به بچه کرد و گفت ایشون مدیر پارک هستن و میگن پارک داره تعطیل میشه و ما باید بریم ، به بچه نگاه کردم که داشت مرا نگاه میکرد ، گفتم من مدیر پارک نیستم و تا آنجایی که میدانم این پارک شبانه روزی است و تعطیل نمیشود، مادرش چپ چپ به من نگاه کرد و به کشیدن بچه ادامه داد !

وقتی تصمیم به بچه دار شدن میگیرید آمادگی حداقل های قابل قبول مادی را هم داشته باشید .

همیشه بزرگسالان تصور این را دارند که کودکان مسائل را کمتر متوجه میشوند ، شاید به دوران کودکی خود فکر میکنند ، با ابزارهای ارتباطی امروز کودک 8 ساله شما به اندازه کودکان 12 ساله دهه های قبل درک و فهم دارند ،  بیان اینکه"بچه ای و متوجه نمیشی " یا "به شما ربطی نداره و بحث بزرگاس" اشتباه است.برخورد مودبانه و عدم تحقیر آنها باعث شکل گیری شخصیت و بالا رفتن اعتماد به نفس آنها در آینده میشود.



مبارزه برای زندگی عابرین !

یک سری خطوط سفید در خیابان یا در تقاطع ها دیدید ، بهش میگن خط عابر پیاده و قانونا در این قسمت از خیابان حق با عبور عابرین است .(فکر کنید سند آن مناطق بنام عابرین میباشد)

معنی : در این قسمت از خیابان اگر عابری روی خط بود وسایل نقلیه میبایستی با حفظ فاصله امن متوقف و اجازه عبور را به عابرین پیاده بدهند.

اینکه وقتی عابری ببینیم و با دادن مانور یا افزایش سرعت بخواهیم از او عبور کنیم اشتباه است و عابر پیاده برای حفظ زندگیش مجبور به عقب نشینی میشود.

دیدم در بعضی موارد ماشینها برای عابرین بوق میزنند که نیا تا من رد بشم یا گاهی اعتراض میکنند که چرا صبر نمیکنی تا من عبورکنم !

در کشورهایی که قانون سختگیرانه ای برای وسایل نقلیه و حقوق عابر پیاده دارند ، قانون جدیدی اجرا میشود که علاوه بر اینکه وقتی عابر پایش را روی خط گذاشت میبایستی توقف کرد بلکه وقتی میبینید عابر پیاده از پیاده رو به سمت خط حرکت میکند (هنوز به خط عابر نرسیده) باید توقف انجام شود.

من این مسئله را رعایت میکنم و گاهی میبینم که عابرین با سر از من تشکر میکنن ، خجالت میکشم و متاسف که شاید خود آنها هم نمیدانند برای چیزی که حق دارند نباید متشکر باشند .

باور کنید وقتی جایی برای یک عابر توقف میکنید ، خودتان حس بهتری میگیرید و حس خوبی به یک انسان میدهید که حقش را رعایت کردید و یادتان باشد شاید روزی او راننده باشد و با این فرهنگ سازی شما ،  او هم حق شما یا نزدیکانتان را رعایت کند.

گل یا گوشت؟

دارین میرین خانه کسی مهمونی ، آن شخص زندگی و درآمد متوسطی داره ، یه دسته گل براش میخرین که الان فکر کنم  حداقل  حدود 100  تا 200 تومن بشه ، حس خیلی خوبی هم برای شما داره هم برای کسی که گل را براش بردین. (تا اینجا بخش حسی روح  من  این کار را کاملا تایید میکنه )

از دید منطقی آن گلها هر چند زیبا و دوست داشتنی هستند و نشانه علاقه شما به آن دوست یا فامیل هستند ولی بعد چند روز از بین میرن ...

این تجربه شخصی منه و دارم با توجه به اینکه عملا امتحانش کردم براتون میگم :

جایی دعوت بودم که میزبان زندگی متوسطی داشت با 2 بچه ، با هم تا حدودی هم صمیمی بودیم ، اصولا من هر کس را بدون توجه به سن یا موقعیت اجتماعیش با اسم کوچک صدا میکنم و در صحبت کردن راحت هستم ، پیش خودم هم میگم یا منو به این شکلی که هستم میپذیره یا اگه ببینم از برخورد راحت من خوشش نمیاد ، لزومی به ادامه رابطه نمیبینم ، در هر حال من بجای گل یا شیرینی یک کیلو گوشت گرفتم و رفتم خانه میزبان.

در ابتدا کمی تعجب کردند یا فکر کردن برای خودم خریدم و موقع رفتن میخواهم ببرم ، من بهشون توضیح دادم بجای گل یا شیرینی اینو گرفتم.

البته با شناختی که از روحیه من داشتند زیاد تعجب نکردند . احساس کردم آقای خانه بیشتر خوشحال شده و خانم خانه هم تا حدودی ، بعد شام که حرف میزدیم و مسئله را بیشتر باز کردیم ، آنها هم استقبال کردند و گفتند اگه جایی برن شاید این کارو بکنن.

یه چیزایی شاید عرف یا جذاب نباشه ولی فکر  بعضی آدما  ته دلشون ،  کار منو تایید میکردن.

به شما هم توصیه میکنم ، خصوصا" جاهایی که صمیمی هستید ، حتی میتونید قبل رفتن مهمونی بپرسین که میزبان چی لازم داره .

توضیح لازم : البته این به این معنی نیست که مثلا با یکی یه قرار عاشقانه برای اولین بار دارین ، بجای گل براش یک کیلو مرغ ببرین !

حریم شخصی و حرمت عشق

این یه نوشته قدیمیم  است که بازخوانی کردم .

این اتفاق تو دوستی ها یا حتی پس از شروع زندگی برای خیلی ها میافته ، توقع دارن که طرف مقابلشون بخاطر عشق و علاقه ای که بینشون هست هیچگونه حریم شخصی و خصوصی نداشته باشند.

زن از مرد و برعکس ، میخوان که حتی از خصوصی ترین اطلاعات همدیگه سردربیارن .

از دید من این اشتباهه ، میپذیرم که نزدیکی دو نفر میتونه خیلی زیاد باشه و حس خوبی هم به آدم میده و میشه که کسی را به لایه هایی از حریمت راه بدی که فقط او میتونه بیاد ...اما به نظر من یه لایه یا آخرین لایه روح آدمی جای هیچکس نیست غیر خودش !

خیلی از اختلاف ها هم گاهی از همین لایه منشا میگیره ، مرد یا زنی که تصور این قضیه را دارن که ممکنه آنجا خبرهایی باشه و آنها از آن محروم هستن. حس میکنم یکی از مهمترین مسائلی که یه رابطه را میسازه ، اعتماد دو طرفس و بدون آن زندگی توام با شک و تردید ، یه عذابه .

آدمهایی هستن که  از طرف مقابلشون رمز گوشی یا ایمیل یا چیزای شبیه این میخوان ، اگر در یک رابطه اعتمادی بهم هست که رمز میخواهی چکار؟ ، اگر هم اعتمادی نیست که اصلا آن رابطه را میخواهی چکار ؟

خیانت

فکر میکنم کلمه خیانت در تمام فرهنگها و کشورها مفهوم خوبی نداشته باشه و ناپسند باشه.

ولی میخوام یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنم ، داستانهای زیادی از مرد یا زن خائن شنیدیم ، و همیشه خائن را محکوم کردیم.

من هر وقت به یه داستان اینجوری میرسم ، فقط به خائن نگاه نمیکنم ، به نظر من کسی هست که زمینه این خیانت را فراهم کرده !

من به طرف مقابل نگاه میکنم ، مطمئنم او چیزی کم گذاشته ، رفتاری داشته یا حرکتی انجام داده که طرف مقابل را به سمت خیانت هول داده .

گناه او دست کمی از تقصیر خائن ندارد.

بی توجهی به خواسته های هم ، ندیده گرفتن جسم و روح طرف مقابل ، وعده های پوچ ، عدم تفاهم فرهنگی ، اجتماعی ، جنسی ، خانوادگی و ...

، دروغ گویی و بسیاری مسائل دیگر میتواند زمینه ساز خیانت باشد.

اگر کسی به شما خیانت کرده به خودتان هم نگاهی بیاندازید ، صادقانه قضاوت کنید، آیا شما کاملا بی تقصیرید؟

با این نوشته نمیخوام شخص خائن را بی گناه  بدانم ولی تا رفتارهای طرف مقابل  برای من مشخص نشود قضاوت اینکه کسی خائن به ذات بوده یا نه برای من سخت است.

دکلمه : بیا

یکی از معدود نوشته های من که اونو بخش احساسم به تنهایی نوشته ! با اجرای گیتار و صدا ی خودم .

اصولا آدم منطقی و واقع گرایی هستم ولی به آن معنی نیست که بخش احساس وجودم حذف شده باشه ، به نظر من هیچوقت در درون آدمها حس یا منطق پیروز نمیشه اما با گذر عمر نسبت درصدشون تغییر میکنه ، 

البته یه موقع میبینی توی سن کم یه نفر منطقیه و تو سن بالا کسی هست که هنوزم داره با حسش زندگی میکنه ، نمیتونم قضاوت کنم کی بهتر زندگی میکنه ، بستگی داره که خودت چه نحوه و روش زندگی را بپسندی و بهت ارامش بده.

لطفا" جهت دانلود اینجا را کلیک کنید.

توقع و انگیزه !

وقتی کسی به شما نزدیک میشه یا باید شفاف و روشن ازش بخواهید که انگیزه این نزدیکی را روشن کنه و آن را با انگیزه خودتون از اون رابطه مطابقت بدین یا در ادامه آن رابطه توقعی ازش نداشته باشید که چرا مثلا به انگیزه شما از آن رابطه توجه نمیکنه.

واضح بگم اگر به وعده های کسی  که ابزار و امکانات تامین خواسته های شما را نداره و خودتون هم زیاد باورش ندارید و با انگیزه شما از اون رابطه فرسنگها فاصله داره دلخوش کنید و باهاش وارد اون رابطه بشین و ادامه بدین ، مقصر شمائید و کسی هستید که زیاد رویابافی میکنید و تو عالم خیال زندگی میکنید از طرف مقابل زیاد اشکال نگیرید.

هر چقدر هم با او بیشتر ادامه بدید ، عواقب جدایی سخت تر خواهد بود.

توصیه میکنم تو شروع یه رابطه چه مرد چه زن شفاف و واضح انگیزه و خواست واقعیتون را از آن رابطه بیان کنید تا در آینده هم خودتون هم طرف مقابلتون جایی برای گله و شکایت و درگیری نداشته باشه.

آسان ترین و سخت ترین کار دنیا !

عقیده دارم حرف زدن در عین حال اینکه آسان ترین و بی هزینه ترین کار دنیاست ، اگر تعقل ، تعهد و فکری پشتش باشه ، سخت ترین کار دنیاست !

برای بعضی بدون فکر حرف میزنن و در حقیقت حرفهاشون یه مشت کلام بیهوده و صوتی است که از حنجره شان خارج میشه ، آسان ترین کار دنیاست و میتوانند این کار  را در تمامی عمر انجام بدن ، بگذریم از اینکه قطعا اینگونه سخن گفتن عواقبی برای گوینده  خواهد داشت.


حرف زدن سخت ترین کار دنیاست اگر با فکر و تعقل و با تعهد به آنچه میکویی به زبان بیاید، تصور کن کسی از شما درخواست ازدواج ، شراکت کاری یا موارد مشابه مهم زندگی را دارد ، یک بله یا نه گفتن چه کار سختی میشود!


یه مطلب مهم دیگه ، معمولا گفتن {نه} برای کسی تعهدی بوجود نمیاورد، ولی {بله} گفتن موجب یک سری مسئولیت ها برای شما خواهد شد.

موقع گفتن ، باشه ، بله ، آره یا انجام میدم !  قبلش خوب فکر کنید .

چرا زمان در کودکان دیر و در بزرگسالان زود میگذرد؟


گذر زمان برای سن کمتر کند و برای سن بالاتر سریع میگذره ، بزرگترا میگن همین دیروز عید بود ، چه زود گذشت ، علت عجول بودن بچه ها هم اینه ، خواسته هاشونو که میگن ، میخوان که همان ساعت یا روز انجام بشه ، چون گذر زمان برای یه 10 ساله و 20 ساله و 30 ساله فرق میکنه. : یه کیک را به 10 قسمت،کیکی دیگر را به 20 و سومی را به 30 قسمت تقسیم کنید، بزرگترین تکه ها مربوط به 10 ساله است .
یعنی یک سال او برابر 3 سال یک 30 ساله میگذرد، وقتی به یه بچه میگی فردا برات فلان یه شکلات میخرم ، انگار به یه بزرگسال وعده 3 روز دیگه را دادی.

هیچ زنی از مرد زن ذلیل خوشش نمیاد !

لطفا" در تمامی نوشته های من یک زندگی نرمال که مرد و زن خواهان زندگی مشترک و علاقه به ادامه آن را دارند در نظر بگیرید.

جالبه که هیچ زنی از مرد ضعیف یا به اصطلاح زن ذلیل خوشش نمیاد ولی دائم تو خونه دنبال اینن که قدرت را به دست بگیرن و حرف آخرو بزنن

موارد زیر دیدگاه من در این مورد است :

- اصولا ذات زن قدرت پرسته ولی چون از نظر فیزیکی ضعیف تر از آقایان هستند میخوان این مسئله را با قدرت تاثیرگذاری روانی و برتری فکری و روحی جبران کنند.

- زن از مرد قوی تر و برتر از خودش در هر نظر خوشش میاد ، مالی  ، اطلاعات عمومی و طرز بیان ، تحصیلات حتی هیکل  و ... ، معمولا مردی را انتخاب میکنن که این برتری ها را نسبت به او داشته باشد (از دید من هم کار درستی میکند )، ضعیف بودن مرد در هر جنبه باعث سرخوردگی زن میگردد.

- توصیه میکنم برای ضعیف کردن مردتان با او نجنگید ، اگر پیروز هم شوید اولین کسی که از آن مرد ضعیف شده متنفر خواهد شد خود شما خواهید بود و مردی که قدرت و افسار زندگی را یکبار از دست بدهد ، دیگر آن را بدست نخواهد آورد.این نوشته را در جمعه شب ۲۲ آذر ۹۸ تکمیل و منتشر کردم ، ساعت ۲۳:۱۰



رئیس کیست؟


تو زندگی مشترک فقط ۲ نفر تصمیم گیرهستند ، زن و شوهر ، پس رای اکثریت مفهومی نداره، به این معنی که برای یک موضوعی میخوان به یه تصمیم برسن ، نمیشه رای گیری کرد، یکی میگه بریم شمال ، یکی میگه بریم جنوب !

قطعا" مشورت و صحبت لازمه و حتما میبایستی هر کس دلایل خودش را برای حرفی که میزنه بگه ، ولی یک مسئله میمونه ، هر کی حرفی میزنه با علم به درست بودنش دلایلشو بیان میکنه ، در نهایت چکار میشه کرد؟

اگر بگیم 50 و 50 ، تصور کنید که یه طناب را 2 نفر از 2 طرف میکشن با نیروی کاملا مساوی ، چه اتفاقی میفته؟ دقیقا" هیچی ! سرجاشون ساکن و راکد میمونند یا اگر زور زیاد هم بزنن در نهایت طناب پاره میشه.

یا یه اداره و شرکت را در نظر بگیرین ، 2 مدیر با توان تصمیم گیری یکسان ، فکر میکنم باز هم به نتیجه نمیرسه ، اگر دقت کرده باشین معمولا سهام شرکتها 51 درصد متعلق به یک نفر خواهد بود ، که توان تصمیم گیری و هدایت و پیشروی کار را داشته باشد، البته قطعا با مشورت هیئت مدیره.

"برمیگردیم به زندگی ، دیدگاه من اینه که مرد میبایستی  توان تصمیم گیری نهایی را داشته و پس از مشورت با همسرش ، حرف آخر را بزند (در صورت صداقت و اعتماد) .البته صحبتم در رابطه با مردانی است که اهل زندگی ، صداقت و خانواده بوده و اعتماد کامل وجود داشته باشد."

بعضی خواهند گفت حرف کسی که درست تر و بهتر میگوید انجام شود ، خب چه کسی قرار است قضاوت کند کدام حرف صحیح است؟ باز در این حالت به بن بست تصمیم گیری میرسیم.

زندگی واقعی  شامل کار ، خرید ، کسب درآمد و ... تماما" مسائلی منطقی هستند و اصولا آقایان هم دیدگاه و مبنای تصمیم هایشان منطقی و کمتر بر مبنای احساس است.(زندگی واقعی منطق را میطلبد نه احساس را)

البته این قضیه را به همه خانواده ها نمیشود تعمیم داد ، هستند زنانی که بسیار منطقی بوده و تصمیم های  درستی در رابطه با مسائل زندگی میگیرند ، اینجا بستگی به آقایانی دارد که آنها نیز باید بپذیرند که اگر میخواهند کشتی زندگی در مسیر درست و آرام حرکت کنند ، تصمیم نهایی را به همسرشان بسپارند.

تکرار میکنم که این مطلب به اکثریت مواردی که دیدم برمیگردد ، ممکن است برای همه اینگونه نباشد.


مگه من میخوام با باباش ازدواج کنم


دیدم که بعضی ها در شروع یه آشنایی میگن خانواده طرف مهم نیست ، اینکه پدر و مادرش یا برادر و خواهرش چه میکنن یا از نظر فرهنگی و اجتماعی سنخیتی بینشون نیست برای یه جوان تو سن احساس  زیاد مشکلی پیش نمیاره.

 او میگه خانواده هر جور باشه ، مگه من میخوام با اونا زندگی کنم ؟ من جواب میدم بله ! 

 وقتی ازدواج میکنی یه جورایی  با آنها هم زندگی میکنی ، چه دختر چه پسر اینو بدونین اتفاقا بعد مدتی

که از زندگیتون گذشت و شور و شوق و احساس اولیه کنار رفت ، ارتباط شما با خانواده هاتون بیشتر هم میشه.حتی اگر در خانواده طرف یه عمو یا خاله ای باشه که رو خانواده اثر گذار باشه ، میتونه تو زندگی شما هم تاثیر بذاره.سراغ کسی برید که وقتی خانواده هاتون با هم آشنا شدند و ملاقات کردند ، حس کنید که بهم میخورن ، باور کنید اگر خانواده ها از دو دنیای متفاوت باشن ، اولین جایی که مشکلات بروز خواهد کرد، زندگی شما خواهد بود.




اختلاف سنی مناسب مرد و زن برای زندگی آرام

از نظر من حدود 10 سال اختلاف سنی مناسب بین دختر و پسر برای ازدواج میباشد ، یعنی بهتر است آقایان در این حدود بزرگتر باشند.

علت: (با این توضیح که اعداد نسبی هستند ، بعضی ها هم ممکن است با هم  همسن باشند و زندگی خوبی داشته باشند ، ملاک من اکثریت موارد میباشد)

- خانمها زودتر بلوغ فکری و جسمی پیدا میکنند شاید 6-5 سال زودتر از آقایان ، یه دختر 25 ساله قطعا بیشتر میداند و تجربه بیشتری از یک پسر 25 ساله دارد. حالا شما یه مرد که ذات و فطرتش به قدرت و مدیریت است را در نظر بگیرید و یک خانم که سالها زودتر از آن آقا زندگی را تجربه و درک کرده ، این دو مدام در حال جر و بحث و درگیری خواهند بود ، مرد با فطرتش قصد ریاست دارد و زن با فهم و تجربه اش در مقابل تصمیمهای شوهرش می ایستد .


- واقعیت این است که خانمها زودتر از آقایان شکسته میشوند ، خصوصا با تولد بچه ها و فشار کارهای خانه و نگهداری از چند بچه ، شاید در 25 سالگی این موضوع خودش را نشان ندهند و زوج مرد و زن 25 ساله کنار هم به هم بیایند و مشکلی نباشد ولی همان 2 نفر را در 50 سالگی تصور کنید ، اگر در اطرافتان زن و مرد 50 ساله باشد ، براحتی میتوانید ببینید که خانمها در این سن ، بالاتر از آقایان همسن خود دیده میشوند.حتی میتوانم بگویم شاید یک زن در آن سن نگرانی این را هم دارد که شاید همسرش هوای دیگه ای هم بسرش بزند .


- مردی که 10 سال از یک دختر بزرگتر باشد ، معمولا به سنی رسیده که خواسته هایش را میداند ، وضعیت اقتصادیش معلوم است و بر مبنای احساس یا هوس صرف به طرف مقابل فکر نمیکند و دید منطقی هم دارد ، به حرف و وعده هایش و از همه مهمتر تجربه هایش بیشتر میشود اعتماد کرد . دختر به  تجربه مردی که حدود 10 سال از او بزرگتر است بیشتر اعتماد میکند و میزان بحث و درگیری کمتر خواهد بود.


- خانمها دوست دارن مرد زندگیشان در جمعی که صحبت میکند ، باعث افتخار باشند ، و این اختلاف سن و تجربه مرد ، حس خوبی به همسرش میدهد.

عشق حرف است یا عمل؟

ممکنه کسایی تو زندگیتون باشن که حرفهای قشنگ زیاد میزنن  ، تند و تند میگن عاشقتم یا دوست دارم یا تو بهترین دوستمی و از این حرفا ، ولی در حد شعار باقی میمونه و جایی که عملا" به حضورشون نیاز داری غیبشون میزنه !

بعضی ها هستن که زیاد حرف نمیزنن شاید زیاد هم گل نخرن ، ولی توعمل عشق و محبتشان را نشون میدن ، مردها معمولا اینگونه هستند ، آقایان در ابراز کلمات قشنگ و عاشقانه مهارت کافی را ندارند ، خصوصا" وقتی مشغول زندگی و مسئولیت های آن هستند.

به نظر من خانمها میبایستی با دقت بیشتری به رفتارهای عملی همسرشون یا دوستشون نگاه کنند  و آن موارد را با جملات عاشقانه معادل سازی کنند.

مثال میزنم ، خانمی 6 ماه پیش به مرد زندگیش گفته من فلان لباس را دوست دارم ، بنا به دلایلی مرد نتونسته خواسته او را برآورده کنه ،شاید حتی خود آن خانم هم موضوع را فرآموش کرده ولی در گوشه ذهن آن آقا باقی مانده و در اولین فرصتی که مقدور باشه آن لباس را تهیه و به خانم میده، اینجا معادل سازی کنید و این حرکت در لفظ میشه ، عزیزم ،خانم زیبای من ،  خیلی دوست دارم و همیشه به فکر خواسته هات هستم ، تنها کسی هستی که دوست دارم خوشحالش کنم و با یه لبخند زیبات آروم میشم ....

معادل سازی کنید ، به کارهای عملی همسر یا دوستتون نگاه کنید و هر وقت یه کار خوب برای شما کرد ، تو ذهنتون بگید که داره جملات عاشقانه به من میگه.



او را با داشته و نداشته هایش بخواه یا نخواه !

عقیده دارم هر کسی را که تصمیم میگیرید به نحوی وارد زندگیتان کنید ، میبایستس با داشته ها و نداشته هایش بخواهید یا نخواهید !

منظورم اینه هر آدمی نقاط ضعف و قدرتی داره ، زن و مرد هم نداره ، نمیشه قسمتهایی از یک نفر را جدا کنیم و بگیم بقیه اش را نمیخواهیم .

شخصیت آدمها یکپارچه است  به این مفهوم که آدمی که سر وقت به قرار میاید ، مطمئن باشید آدم منظم و مرتبی است ، خوش قول است ، کمتر دروغ میگوید و به وعده ها یش بیشتر میشود اعتماد کرد ، هر چند این آدم میتواند از نظر کار یا مالی متوسط یا ضعیف باشد ، ممکن است زودباور یا ساده باشد ، اگر نظم و ترتیب او را میخواهید ، باید با شرایط مالی و زودباوری او هم کنار بیایید .


"هنگام شروع یه رابطه سراغ کسی بروید که بدون آنکه بخواهید تغییرش دهید ، همانی باشد که میخواهید"


یا اگر قسمتی از شخصیت یا رفتار او را نمیپسندی و نمیتوانی با آن کنار بیایی ،  قید آن رابطه را بزنی .


دستور قورمه سبزی مجلسی مردانه

قورمه سبزی برای 4 نفر

گوشت گل ماهیچه گوساله (700 گرم تا یک کیلو) را به قطعات درشت خرد کنید و بدون پیاز سرخ کنین تا سطحش برشته بشه ، پیاز (2 عدد بزرگ ) را جدا سرخ کنید تا طلایی مایل به قهوه ای بشه. 2 عدد کنسرو لوبیا را در سبد بشورید تا سسش بره *،2 عدد لیمو عمانی را با چنگال سوراخ کنید.

سبزی خرد شده را سرخ کنید تا به رنگ تیره برسد. *

سبزی سرخ شده و پیاز طلایی-قهوه ای را به گوشت اضافه و قدری فلفل گرانول سیاه را خرد کرده (یا پودر فلفل سیاه یا اگه غذای تند دوست دارید میتونید کمی فلفل قرمز هم اضافه کنید) + نمک +لیمو عمانی (لیموها را هم کمی تفت بدید) با هم مخلوط میکنیم و حدود 10 دقیقه بدون آب درش را میگذاریم تا طعم مواد با هم ترکیب شود ، کلا در هر غذایی هنگام سرخ کردن باید ادویه بزنیم ، طعم ادویه هنگام سرخ شدن آزاد شده و به مواد اطرافش وارد میشود.

لوبیاهای شسته شده را به موادمان اضافه و یه شیرجوش آب جوش میریزیم و 6-5 ساعت میگذاریم با حرارت کم قل بزند، بعد پختن حتما لیمو ها را  از خورشت دربیارید که تلخ نشه.


*بعضی میگن کنسرو ضرر داره ، قبول ولی با این حساب نفس کشیدن تو این آلودگی یا خیلی غذاهای دیگه فرآوری شده هم ضرر داره ، کنسرو لوبیا شما را از چند مسئله راحت میکند و یکیش اینه که دیگه نگران نپختن مناسب آن نخواهید بود.


*بعضی سبزی را خوب سرخ نمیکنن به این علت که خاصیتش نره ! وقتی شما قراره یه غذایی را 6-5 ساعت بجوشانید ، مطمئن باشید هیچ خاصیتی در آن نمیماند که بخواد بره، پس بهتره اقلا خوشمزه بشه

بله ، حق با شماست !

وقتی سر یه موضوع که درست بودنش برای خودت محرز ، بدیهی و پذیرفته شده است داری با کس دیگه ای که اونو تجربه نکرده بحث میکنی  ...

اجازه بدین که یه مثال بزنم ، شما 30 یا 40 سالتونه و دارید با یه فرد 20 ساله راجب اثر تجربه با گذر عمر در زندگی بحث میکنین ، او میگه برای یه رابطه صرفا احساس کافیه و شما میگین احساس  خوبه ولی نباید منطق را ندیده گرفت و او اصرار به حرفش داره ، او تجربه سن شما و گذر عمر یا یه زندگی واقعی را نداره ...

بهتون توصیه میکنم در این جور موارد ، ادامه ندید با یه جمله "بله ، حق با شماست و آرزوی موفقیت" بحث را متوقف کنید.

کسایی هستن که حتما باید خودشون تو زندگی یه مطلبی را تجربه کنن تا متوجه آن حرف بشن ، فقط این وسط بهای آن را هم باید بدن که جبران ناپذیره ، عمر !

آموزش غذای ژاپنی (گیو دم)

گوشت راسته گوساله نیم کیلو + سرکه بالزامیک  + سس سویا (برای 3 تا 4 نفر بهمراه برنج کته)

گوشت گوساله را برش میدهید به اندازه دو بند کوچکترین انگشت دست ، در ظرف در بسته بمدت 24 ساعت در سرکه بالزامیک میخوابانید .

2 عدد پیاز متوسط را جداگانه سرخ میکنید تا طلایی شود ، سپس گوشتهای برش داده شده را در آبکش میریزید تا سرکه آن خالی شود ، با حرارت بالا در ماهی تابه مناسب سرخ میکنید .

گوشتها بخاطر نازک بودنشان تقریبا هم پخته و هم سرخ میشوند (روی گوشت میبایستی برشته شود) ، پیاز را با گوشت مخلوط و کمی سس سویا به آن اضافه میکنیم و با حرارت پایین تر حدود 5 دقیقه سرخ شدن را ادامه میدهیم (بهتر است در این مرحله درب ماهی تابه گذاشته شود)

نصف لیوان آب جوش اضافه و اجازه میدهیم با حرارت پایین کمی قل بزند.

برنج حتما باید کته باشد و معمول آن است که یه ملاقه گوشت را روی برنج بریزند و سرو کنند.

زندگی ، روزمرگی ، تنوع!

عقیده دارم بدتر از تنهایی ، تکرار و روزمرگی در زندگیست !

خیلی از زوج ها پس از چند ماه یا سال تجربه روزمرگی در زندگی را داشتند از اون روزهایی میگم که دیروزش و فرداش با هم هیچ فرقی نداره و هر روز تکرار و تکرار و تکرار ...

این حرفا را زیاد شنیدین که به زندگیتون تنوع بدین و کارهایی بکنید که زندگیتون از یکنواختی در بیاد ، ولی مصداق مشخصی تعریف نمیشه و راهکار داده نمیشه ، اینجا چند مطلب که به ذهنم میرسه با مصداق مشخص مینویسم :

- مسافرت های کوتاه ناگهانی و بدون برنامه

- خرید هدیه بدون مناسبت

- آرایش و لباس مهمانی فقط برای همسر و بدون اینکه جایی دعوت باشید با 2 تا شمع و یه شاخه رز برای میز شام

- تغییر یک سری عادتها ، عادت به تماشای فیلم اکشن دارید ، شروع به تماشای فیلم های خانوادگی یا رومانتیک بکنید، موزیک هایی که گوش میدید را تغییر بدید

- قیمه ، قورمه سبزی ، چلومرغ،جوجه کباب ، خورشت بادمجان ، دوباره هفته دیگه ، قیمه و .... ،غذاهای جدید را به منوی خودتان اضافه کنید ، گیو دوم (غذای ژاپنی که بسادگی با مواد در دسترس خودمون هم آماده میشه و بزودی دستورشو مینویسم) ، سبزی پلو ماهی ، کله جوش ، و ...  از اینترنت هم برای تنوع دادن به غذاهاتون میتونید استفاده کنید.

- رنگ لباساتون را عوض کنید ، هیچ اشکالی نداره که یه مرد پیرهن قرمز شیک بپوشه یا رنگهای متنوعی که تا حالا ازش استفاده نکردید.

- نور پردازی منزل را میشه مثلا با یه آباژور ساده و ارزان زیبا کرد و تغییر داد، تاثیر خوبی داره ، همیشه لزومی نداره خانه مثل مغازه یا لوسترفروشی پر نور باشه.

- اگر بچه دارید ، گاهی اونو خانه دوستش  یا اقوام بذارید و 2 نفری برای گردش یا شام بیرون برید ، عذاب وجدان هم نگیرید ، بزودی آن بچه با شما همینکار را خواهد کرد و دوستان یا نامزدشو به شما ترجیح خواهد داد !

مطمئن هستم که موارد زیاد دیگری هم هست که بتونه به زندگیتون تنوع بده ، بهش فکر کنید و از چیزهای جدید نترسید ، هر چیزی که در چهارچوب خانواده است و آسیبی به آن نمیزنه میتونه یکنواختی زندگیتون را کم کنه و پایداری و استحکامشو بیشتر.


با کسی که پشت سرمون حرف میزنه چکار کنیم؟

متوجه شدی کسی پشت سرت حرف زده؟ اگه بروش بیاری یعنی خیلی آدم مهمیه و به حرفاش توجه شده و ادامه میده ، بذار بفهمه که متوجه شدی پشتت حرف زده و بی تفاوت بودی ، اینجوری حس میکنه یه موجود بی اهمیته و حرفاش برات مهم نیست.

این باعث میشه این کارو حتی اگه تکرار هم بکنه ، نهایتا" 2-1 بار خواهد بود و وقتی بدونه قصدش که آزار دادن به شما بوده به نتیجه نرسیده دست از کارش برمیداره و اگر عکس العمل هر چند ساده هم نشون بدی یعنی اونو به خواسته اش رسوندی و بارها این کار را با شدت بیشتر انجام میده.

کسی که رفته !

کسی که یه با ر رفته بازم میره ، پابندش نشو !

اگرمرد باشه و برگرده ، مطمئن باش برای خوشگذارانیه و نفر اول و دومی که زنگ زده بهشون ، گرفتار بودن و نتونسته باهاشون قرار بذاره ، شما گزینه سوم بودی .

اگر زن باشه و زنگ بزنه مطمئن باش دورهاشو زده و موارد دیگه ای که باهاشون برخورد داشته سطحشون از نظر مادی یا حسی یا هر دلیل دیگه ای که براش مهمه ، از شما پایین تر بوده.

اصولا کسی یا چیزی که یه بار تجربه قطع کامل رابطه را باهاش دارین و چند ماهی بوده ازش خبری نداشتین ، اگر هم برگرده هیچوقت دیگه مثل سابق نخواهد شد. (مثل اینترنت !)

زندگی جزیره ای

یه جورایی از رابطه و رفت و آمد های جدید میترسیم ، معمولا سعی میکنیم که با خودمون یا حداکثر خانواده نزدیکمون باشیم ، خیلی وقته دوست جدید نگرفتیم و دوستای قدیم را هم کم کم داریم فرآموش میکنیم ، انگار داریم سعی میکنیم که توی یه جزیره باشیم و سعی کنیم یه جوری از خودمون یا خانوادمون محافظت کنیم.

انسان نیاز به ارتباط داره ، علاقه به خانواده ، پدر و مادر و خواهر و برادر یا همسر و فرزند و ارتباط خوب با آنها یه قسمتهای عمده از نیازهای روحی آدم را برطرف میکنه ولی یه قسمتهایی از روح آدمها نیاز به داشتن یه دوست و رفیق داره که خانواده نمیتونه جای اونو پر کنه.

عقیده دارم درها را نبندیم ولی با احتیاط هم باز نگه داریم ، اجازه ندیم هر کس وارد حریم زندگیمون بشه ولی نه اینکه با دنیا قطع رابطه کنیم و از ترس اینکه ممکنه بهمون آسیب بزنن خودمون را تارک دنیا کنیم.



طلاق راه آخر یا اول؟

اگه با زندگیتون مشکل دارید ، خصوصا با داشتن بچه ، بدونین با طلاق و ازدواج مجدد ممکنه یه سری مشکلات حل بشه ولی مطمئن باشین مشکلات جدیدی براتون پیش میاد که با نفر قبلی نداشتین، در نهایت میبینین چیزی عوض نشده و با کسی زندگی میکنین که مثل نفر قبل نقاط قوت و ضعف خودشو داره بعلاوه اینکه بچه ها را از یکی از والدین محروم کردید و هزینه های مادی و معنوی زیادی پرداخت شده.

اینا تو فیلماس که یه ناپدری یا نامادری روابط خوبی با بچه های کس دیگه داره ، در واقعیت کمتر کسی پیدا میشه که بچه یه زن یا مرد دیگه ای را به راحتی بپیذره.

تو همین زندگی و قبل جدایی مشکلات  و خواسته های خودتون را بنویسین به همسرتون هم بگین اونا را بنویسه ، بذارین کنار هم و یکی یکی سعی کنین برطرفشون کنین.

من زیاد به این اعتقاد ندارم که 2 نفر صرفا بخاطر بچه ها با هم زندگی کنن ، قطعا" آنها انگیزه های مهمی برای ادامه زندگی هستن ، ولی قبل آنها زندگی خودتون هم باید توام با لذت و آرامش باشه ، همه راه ها را برین و آخر آخر آخر به جدایی فکر کنید .

موقع دعوای زن و شوهر این کار را نکنیم

در درگیری دیگران دخالت نکنید و پشت سر یکی به طرف دیگر دعوا چیزی نگویید،آنها وقتی آشتی کنند حرفهای گفته شده شما را به هم منتقل خواهند کرد.

تنها کسی که این وسط آدم بده خواهد شد ، شما خواهید بود و دیگر ارتباط شما با آنها مثل سابق نخواهد بود.

چه بسا آن کسی که موقع دعوا پیش شما دردل میکند ، تمام واقعیت را نگفته و ماجرا را جوری نشان میدهد که خودش مظلوم و طرف مقابل را ظالم نشان دهد.

حداقل اگر نمیتوانید جلوی خود را بگیرید و مایل به دخالت در مسائل دیگران  هستید !  در یک جلسه و با حضور هر دو حرفها را بشنوید و بعد دخالت کنید ....

شخصیت آدمها عوض نمیشه

شخصیت آدمها عوض نمیشه ، ممکنه مثل یه فنر در یه مدت کوتاه و تحت فشار جمع بشه ، ولی یه روزی با شدت رها میشه و به حالت روز اولش برمیگرده ، عشق و عاشقی هم موقتا میتونه شخصیت کسی را دگرگون کنه ، بعد یه مدت که شوق و ذوق و هوس عشق و عاشقی رفت کنار آدمها برمیگردن به آن چیزی که بودن.

خصوصا" تو کسایی که در سن پایین مثلا 20 تا 30 سالگی به کسی نزدیک میشن و بنا به دلایلی سعی در پنهان کردن نقاط منفی شخصیتشون میکنن ، و طرف مقابل هم اگر تجربه مناسب نداشته باشه ، شاید متوجه نشه در پس این پنهانکاری چه ذات و فطرت متفاوتی نهفته .

وقتی درگیر حس و علاقه و عشق هستی ، همش به خودت این امید را میدی که او عوض میشه ، اونی میشه که من میخوام یا از این حرفا ، خیالتون را راحت کنم ، ذات و شخصیت هیچکس عوض نمیشه ، فقط میتونه موقتی تغییر پیدا کنه و یه روزی برمیگرده سر جای اولش.

میتونید یه نویسنده باشید !

اگر حرفی میزنید یا مطلبی مینویسید واقعی و از تراوشات ذهن و تجربیات خودتان باشد ،برای من  یه عکس طبیعی نه چندان زیبا ، بهتر از یه کپی خیلی زیبای فتوشاپی میباشد.

هر چند ممکنه نوشته های وبلاگ نویسان زیاد بر مبنای قواعد گرامری و نوشتاری نباشه ولی اینکه میتونن فکر را به کلمه تبدیل کنن ، شایسته احترامه.

در حقیقت یه نویسنده کسی هستش که میتونه فکرشو بنویسه ، حالا چه یه رمان تخیلی باشه چه مطالبی که تو زندگی تجربه کرده.

حتی آنهایی که روزمرگی خودشون را مینویسن هم خواننده های خودشون را دارند از لابلای اون نوشته ها میشه نکاتی را استفاده کرد و تجربه های زندگی را منتقل و دریافت کرد.

زندگی کنیم که پول دربیاریم یا پول دربیاریم که زندگی کنیم؟

کم یا زیاد وقتی کار میکنی و پول میسازی ، باید یه هدفی داشته باشی ، کسایی هستن که حالا حالاها چاله چوله دارن که باید پرش کنن ، کسایی هم هستن که زندگیشون به ثبات رسیده و چاله های زندگیشون کمتره ، کسایی را میشناسم که وضع مالی خیلی خوبی دارن و حسابی پولدارن ولی بجای اینکه حداقل از قسمتی از اون پول استفاده کنن و لذت زندگی را ببرن ، بازم حرص میزنن و از زندگی استفاده بهینه نمیکنن.

سوال من اینه که بعضی بخاطر نداشتن نمیتونن خرج کنن و بعضی ها دلشون نمیاد خرج کنن ، فرقشون چیه؟

وقتی پول داری و خرج نمیکنی با آدمی که نداره چه فرقی میکنی ، پس آدمی که داره و خرج نمیکنه در حقیقت نداره  !

وقتی که حداقل های زندگی را داریم ،بهتره که زندگیمون را نذاریم پای پول درآوردن  ، پول را بذاریم پای خوب زندگی کردن

دکلمه : عشق ساده

یکی از نوشته هام با اجرای خودم ، مضمون این نوشته راجب آدمهایی که دیگه از عشقای مجنون وار خسته شدن ، بجای اینکه خودشون در نقش یه رمان تخیلی عاشقانه ببینن ، دنبال محبتی هستن که ساده باشه ، مثل اون روابط ساده ای که که ممکنه توی یه کوچه معمولی شکل بگیره ، از اینکه صرفآ کسی را با احساس بخوان بریدن و میخوان اگر احساسی هم هست بهمراه منطق باشه ، عقیده دارم وقتی احساس و منطق با هم باشن اون چیزی که بین 2 نفر بوجود میاد واقعی تر و پایدارتر است.

لطفا" جهت دانلود اینجا را کلیک نمایید.

گیر دادن زن و شوهر در زندگی مشترک

اه همش گیر میده ، کشته منو ، یه بند داره غر میزنه ...این حرفا را شاید توی درددل بعضیا از زوج ها یا توی خانواده شنیده باشید.

دیدین تو زندگی یا دوستی یکی دائم گیر میده و نفر مقابل اصلا کاری بهش نداره ، یکی دائم در حال غر زدنه و آن یکی ساکت و خاموشه ؟

پیش خودتون فکر نکنید کسی که گیر میده آدم مشکل داریه ، آدما وقتی به چیزی گیر میدن و همش اونو طلب میکنن که بهش نرسیده باشن ، اونی که داره گیر میده و از اوضاع ناراضیه به خواسته اش نرسیده و اونی که ساکته و آرومه خواسته هاش برآورده شده.

توی این دور و زمونه و زندگی مشترک کسی را نداریم که پا روی توقعش بذاره و بگه ازش گذشتم ، اگر کمبودی از طرف مقابل احساس کنه بهش میگه و جهت رسیدن به خواسته اش براش میجنگه ، پس آدمهای گیر بده و غرغرو ، آدم خوبه داستان ما هستن که توقعات طرف مقابل را برآورده کردن و ناراحتن از اینکه خودشون به توقعاتشون نرسیدن .

البته تو زندگیهایی که هر دو طرف دارن به هم گیر میدن ، معلومه که هیچکس به هیچی نرسیده !


طرز تهیه مرغ کبابی

یه زمانی یه رستوران میرفتم انتهای خیابان سئول ، که جوجه کبابهای با استخوان بسیار لذیذی داشت + حلیم بادمجان های خیلی خوشمزه ، فکر کنم اسمش رویال ونک بود، همیشه تو ذهنم بود که اینا چطور این طعم را درمیارن از جوجه هاشون ، با آزمون و خطا ، فرمولش را درآوردم

یه بسته ساق ران مرغ پاک شده (بدون پوست) را با پیاز خرد شده (درشت خرد کنید) + روغن زیتون (یا معمولی) + *سس سویا (بخاطر سس سویا دیگه نمک نمیخواد) + فلفل سیاه یا قرمز (بستگی به ذائقه دارد) را 24 ساعت توی یه ظرف در بسته بخوابانید.

منقل ذغالی یا گازی را روی حرارت بسیار کم بگذارید (اگر ذغالی است ، باد نزنید) ، ران مرغها را در سیخ کوبیده ای (سیخ پهن) جوری که سر ران هر کدام در یک ترتیب باشد به سیخ بکشید. این مدل مرغ کبابی حدود 45 دقیقه باید روی منقل باید باشد تا هم روش برشته و هم مغزپخت شود.هر چند دقیقه سیخها را برگردانید .

پس روی حرارت باید خیلی مواظب باشید ، اگر زیاد باشد روش میسوزه و توش هنوز نپخته .

نکته مهم : روی این غذا حتما حتما بعد آماده شدن و قبل سرو شدن ، لیموی تازه بچکانید.

*در صورتی که سس سویا نداشتید ، نمک  و زعفران اضافه نمایید.

راه شناخت ساده آدمها از رانندگیشون !

یک ساعت کنارش بشین بذار رانندگی کنه ، از این موضوع هم چیزی بهش نگو ، اگر دیدی به حق دیگران احترام گذاشت به حق  شما هم احترام میذاره ، اینو جدی میگم کسی که بی مبالات رانندگی میکنه تو زندگی هم همینه

اگر دیدی موقع رانندگی به دیگران با دیده حقارت نگاه میکنه ، نوبت شما هم میرسه !

اگر دیدی به کسی که به تصور خودش بد رانندگی میکنه توهین میکنه ، یه روزی به شما هم بی احترامی خواهد کرد.

اگر دیدی روی خط عابر پیاده حق او را در نظر نمیگیره و میبایستس عابر توقف کنه تا او زده بشه ، یه روزی حتی در جایی که شمامحق و صاحب حق هم باشی حقتو پایمال خواهد کرد.

اگر با سرعت غیر مجاز و همراه با حرکات مارپیچی و غیر عادی رانندگی میکنه ، آدم عصبی و تند مزاجیه ، و تصمیم های آنی میگیره که منطقی پشتشون نیست و از او در زندگی انتظار آرامش را نداشته باشید.

رانندگی مسئله ای است که شاید بشه گفت تمام حس های آدم را در یک محیط واقعی بروز میدهد ، کافیه که با دقت 2-1 ساعت به رانندگی کسی توجه کنید ، خیلی چیزها میتونین تشخیص بدین ، چه بسا از ماه ها رفت و آمد بیشتر !


او هم رفت و هیچ اتفاقی نیفتاد!

گاهی میبینید بعضی ها کسی را آنقدر در ذهنشان بزرگ میکنن که وقتی به نبودنش و رفتنش فکر میکنن تصور میکنن قراره آسمون و زمین بهم بریزه و خورشید نتابه و ماه خودشو به در و دیوار آسمون بکوبه !

اون هم رفت و دیدی که بعد چند ماه یا سال فقط یه خاطره ازش مونده و بهترین روزهایی که میتونستی خوش باشی و پیشرفت کنی را از دست دادی !

به هر کس بیشتر از آنچه لازمه بها ندید ، خودتونو بیشتر از همه دوست داشته باشید ، اینجوری میتونید به دیگران هم محبت بدید ، کسی که خودش برای خودش مهم نیست ، چطور میتونه به دیگران اهمیت بده؟!

فرزند دختر یا پسر؟

چون خودم مرد هستم و خیر و برکتی برای پدر و مادرم نداشتم ، میگم دختر !

حقیقتش دختر حتی وقتی هم ازدواج میکنه و میره ، نه تنها به فکر پدر و مادشه بلکه همسرشم میکشه به سمت خانواده خودش ، اگه دقت کرده باشین توی یه خانواده معمولی که زندگی آرومی دارن ، رفت و آمد بیشتر به سمت خانواده زن هست تا شوهر.

بعضی وقتا ادامایی را میبینم که 4-3 تا دختر دارن و دارن ادامه میدن که بالاخره صاحب یه پسر هم بشن ، حس جالبی نمیگیرم .

همون آدم اگه بچه اول و دومش پسر بود شاید دیگه ادامه نمیداد که حتما" دختر دار هم بشه.


غذای سالم و سریع

یه بسته فیله مرغ را 4 ساعت تو آبلیموی تازه + روغن زیتون (یا روغن مایع معمولی)بخوابونید ، تو سبد بریزین تا اب و روغنش  بره ، با حرارت بالا سرخ کنید یا تو فر در حرارت 400 بذارید ، تا برشته بشه، نمک را آخر بزنید ، میتونین کنارش سیب زمینی سرخ کرده یا هویج ورقه ای سرخ کرده هم داشته باشید.

غذای تایلندی

با اینکه مرد هستم ولی آشپز حرفه ای غذاهای ایرانی و فرنگی هستم البته شغلم نیست ولی آشپزی بهم ارامش میده و دوست دارم، دستور غذای تایلندی با سینه یا فیله مرغ  مینویسم ، هم خوشمزه است هم هزینه کمتر و هم سالم
فیله یا سینه مرغ (به تعداد نفرات ) نگینی خورد میکنی و با حرارت بالا سرخ میکنی تا برشته بشه ، پیاز را خورد میکنی (متوسط) و میذاری قهوه ای بشه ،بعدش مرغ سرخ شده را بهش اضافه میکنی ، جنس ماهی تابت باید خوب باشه و حرارت بالا تا مرغا نچسبه<

تو یه قابلمه بزرگ ، بروکلی ، گل کلم ، کاهو خورد شده ، هویج برش داده شده ورقه ای و قارچ خرد شده و قارج خرد شده را میذاری رو حرارت کم و یه کم روغن میریزی ، به هیچی نمک نمیزنی ، به تعداد لازم نودل آماده میکنی و وقتی سبزیجاتت کمی برشته شد مرغ و نودل را میریزی تو قابلمه و حدود یه استکان سس سویا اضافه میکنی و درشو نذار که نودل خمیر نشه، بهم میزنی و نفری یه کفکیر میکشی براشون ، هم کم هزینه تره هم غذایی که شاید بعضی ها امتحانش نکردند. نکته مهم من فقط یه مدل سس سویا میشناسم که طعم واقعی سویا را میده ، سعی کنین از اینا پیدا کنین و بریزین، یه مدل دیگه هم هست که شبیه ایناس و لی اصلا بدرد نمیخوره و غذا را خراب میکنه

Image result for ‫سس سویا‬‎

نکات کوچک ولی مهم زندگی

همیشه غروبای جمعه و هوای ابری باعث دلتنگی نمیشه ، بستگی به حالت روحی و درونیت داره ، که دنبال بهانه برای دلتنگی باشه یا نه !

***

در هر کاری ، وقتی نه به داره نه به باره و هنوز قطعیت نداره ، شیپور را برندارید و به همه اعلام کنید، اگر آن کار اتفاق نیفته اعتماد دیگران به شما و حرفاتون کم میشه !

***

تجربه خوبه بشرطی که ازش استفاده کنی ، نمیشه که یه اشتباه رو بارها مرتکب بشی و پشتش بگی اینم یه تجربه بود !

***

رژیم یا ورزش یا عشق را با شدت و سخت شروع نکنید وگرنه بعد مدتی رهاش میکنید ، تو هر کاری تعادل باعث دوام میشه


زن و مردایی که فکر میکنن عاشقن !

حتما تا حالا برات پیش آمده که حس کنی کسی را دوست داری و عاشقی ! و پیش خودت میگی این دیگه آخرشه  و بدون این من نمیخوام دنیا باشه و من باید بهش برسم و از این حرفا

یه کم دقت کنی میبینی که راجب عشق قبلی هم همینا را میگفتی ، اون رفتش و اسمون به زمین نیومد و بعدی آمد ، اینم نشه همین حس و حرفا را به نفر بعدی خواهی گفت فقط با روزهای سختی که در پس رفتن هر کدامشون داشتی .

آن جایی متوقف میشی که صرفا نگی دوسش داری و عاشقشی ، بگی تو انتخاب احساس و منطق من تواما" هستی ، چون دیدت صرفا" حسی نبوده و منطقی هم داشته ، میگی  اگر شد که خوبه اگر نشد مثل دفعه های قبل 3-2 ماه عزادار نمیمونی ، منطقی میپذیری که بنا به دلایلی نشده ، این آخرین زن یا مرد روی دنیا نیست که میتونه منو خوشبخت کنه ،  میرم سراغ یکی  دیگه که منو با داشته ها و نداشته هام بخواد.

فضای مجازی برای آشنایی خوبه یا نه؟

عقیده من در رابطه با اشنایی در محیط اینترنت و فضای مجازی (مرد و زن هم فرقی نمیکنه ) :

فرق عمده فضای مجازی با واقعی در مورد آشنایی اینه که بشرط صداقت ، اینجا شما در ابتدا با فکر و عقیده و نظر یکی آشنا میشین و بعد با ظاهر و امکانات و مسائل مادی ، از این نظر کاملا منحصر بفرده و در دنیای واقعی کاملا برعکسه ، یه نفر را در خیابان میبینید و از نظر چهره یا اندام یا مدل ماشینش یا لباسش تصمیم میگیرن ، یا کسی را به شما معرفی میکنند و عکسی از او بهمراه اطلاعات کار و زندگی و چی داره چی نداره به شما میدهند ، یا در دانشگاه و محل کار ابتدا ظاهر را میبینید و در صورت ادامه رابطه با فکر و روح طرف اشنا میشین.

در مجازی مجبورین قبل از هر چیزی حرف بزنید و دریچه روح و فکر خود را به باز کنید.

البته همه اینها برمیگرده به اینکه 2 نفر تا چه حد صداقت داشته باشند .

یه فرق بزرگ مجازی هم اینه که شما بعد چند بار صحبت (نوشتاری ) در صورتی که از طرز فکر طرف مقابل خوشتون نیومد با یه کلیک همه چیزو تموم کنید ، در واقعی به این راحتی نیست ، آنجا مجبورین تلفن یا آدرس بدید و تا حدی هم خانواده ها میبایستی در جریان قرار بگیرند، طرف عکس و ظاهر شما را دیده یا اطلاعاتی از شما داره.

همه این موارد برمیگرده به داشتن صداقت و تشخیص آن از طرف شما + انگیزه آن آشنایی

خواستگاری خانمها از آقایان


چه اشکالی داره اگر از پسری خوشتون آمده با خانواده و گل و شیرینی برین خونشون خواستگاری؟ کی گفته و کجا نوشته که حتما" پسرا باید این کارو بکنن؟ میشینین و صحبت میکنین تو خانه مردی که ازش خوشتون آمده بهمراه خانواده ها ، ممکنه ادامه بدین یا ممکنه طرف باب میلتون نباشه و ارتباط را قطع کنین ، چیزی را از دست نمیدین، حتی میتونین تو خیابون بهش شماره بدین و بگین بده به مادرش و با هم هماهنگ کنید.

این ضعف نیست و به نظر من اوج اعتماد به نفسه ، شاید شما شایستگی های زیادی داشته باشین ولی تا وقتی دیده نشین و کشف نشین ، اون چیزای خوبی که دارین به چه درد میخوره؟ معمولا خانواده ها (مثلا مادر و پدر یا خواهر و برادر) ممکنه کسی را به شما معرفی نکنن ، از ترس اینکه فردای زندگی ممکنه بین شما مشکلی بوجود بیاد و از چشم اونا ببینین.

این مطلب من اصلا طنز و شوخی نیست ، تصور کنین که شاید اون مرد یا پسر هم از این حرکت شجاعانه شما خوشش بیاد و شروع یه آشنایی خوب باشه

زندگی با خودت


بهتره زن و مردی که میخوان با هم زندگی کنن طرز تفکر متفاوت و متنوعی داشته باشن ، اگر از نظر سلیقه و طرز فکر و عقیده زیادی به هم شبیه باشند ،  این حس میاد سراغت که داری با خودت زندگی میکنی !

دوست اعصاب خرد کن


دوستی که به شما آرامش میده حالا گاهی هم از مشکلاتی که داره درد دل میکنه ، دوست خوبیه ، از دوستایی که مدام ناآرامن و همیشه برای خودشون مشکل درست میکنن ،  پرهیز کنید ، بعضی وقتا آنقدر میان از مشکلاتشون میگن ، آدم فکر میکنه خودش اون مشکل را داره !

مسابقه زندگی


زندگی پر از مبارزه و مسابقه است ، کنکور ، استخدام ، کسب درآمد و ... ، اگر حریف را زیادی بزرگ کنید تو ذهنتون ، قبل از شروع مسابقه ، باختین ...خیلی ها قبل شما این حریف را بردن ، شما هم میتونی !

همسفر


اگه همسفر خوب نداری ، خانه بمونی بهتره، با کسی برنامه سفر بذار که از قبل میشناسیش

کنترل خشم


کسی که سریع عصبانی میشه و کنترل خشم نداره ، شخصیتش اینه ، با عشق و عاشقی هم اگه بهتر بشه ، موقتی خواهد بود

یه چیز خوشمزه و امتحانش


اگر قراره یه چیز خوشمزه را فقط یه بار امتحان کنم و دیگه بهش دسترسی نداشته باشم ، ترجیح میدم همون یه بار هم امتحانش نکنم !

ناتوانی جسمی و برخورد ما


لزومی نداره که با کسایی که به نوعی ناتوانی جسمی یا روحی دارن ،متفاوت از دیگران برخورد کنید ، مطمئن باشید ترحم یا دلسوزی بیشتر آنها را آزار خواهد داد

کیف پولم جا مونده

با کسایی که موقع رستوران رفتن هی کیف پولشون را خونه جا میذارن ، قرار نذارین