دیدم که بعضی ها در شروع یه آشنایی میگن خانواده طرف مهم نیست ، اینکه پدر و مادرش یا برادر و خواهرش چه میکنن یا از نظر فرهنگی و اجتماعی سنخیتی بینشون نیست برای یه جوان تو سن احساس زیاد مشکلی پیش نمیاره.
او میگه خانواده هر جور باشه ، مگه من میخوام با اونا زندگی کنم ؟ من جواب میدم بله !
وقتی ازدواج میکنی یه جورایی با آنها هم زندگی میکنی ، چه دختر چه پسر اینو بدونین اتفاقا بعد مدتی
که از زندگیتون گذشت و شور و شوق و احساس اولیه کنار رفت ، ارتباط شما با خانواده هاتون بیشتر هم میشه.حتی اگر در خانواده طرف یه عمو یا خاله ای باشه که رو خانواده اثر گذار باشه ، میتونه تو زندگی شما هم تاثیر بذاره.سراغ کسی برید که وقتی خانواده هاتون با هم آشنا شدند و ملاقات کردند ، حس کنید که بهم میخورن ، باور کنید اگر خانواده ها از دو دنیای متفاوت باشن ، اولین جایی که مشکلات بروز خواهد کرد، زندگی شما خواهد بود.
واقعن حرف درستیه. به افرادی که خانواده هاشون دو تا دنیای متفاوت دارن توصیه میشه که این قضیه رو خیلی جدی بگیرن و همینطور ساده ازش نگذرن. وقتی وارد جریان میشی بیشتر این موضوع رو درک میکنی. ممکنه حتا یک حرکت کوچیک روی آدم تاثیربذاره به دلیل اختلافات فرهنگی، اجتماعی، مالی و ... و حتا تعداد فرندان یک خانواده
بعضی وقتا فکر میکنم حتا سن پدر مادرها هم تاثیر گذاره.
قبلا هم گفتم تو پست دیگه،وصلت با یه خانواده یعنی وصلت با یه درخت!
که شاخ و برگ داره.نمیشه حذفش کرد.
+مطالب نامرتب گذاشته میشن انگار.
در جواب پست بارون نوشتم، این مطلب مربوط به چند روز پیش بود ،چون کامل نبود ، امروز تکمیل و منتشرش کردم برای این نامرنب شده ، سورت مطالب اینجا بر مبنای تاریخ شروع نوشته است
چرا باید دو تا آدم با دو دنیای مختلف از هم خوششون بیاد؟انصافه؟
همینطوره
ممنون سارا ، اگر تجربه ای داری به اشتراک بذار