دیدم که دختر و پسرها قبل شروع زندگی و بعد آن ، متفاوت میشوند .کسی که خیلی مودب است و به طرف مقابل و خانواده او احترام زیاد میگذارد و بعد زندگی به مرور این مسئله کم میشود .
دختری که قبل ازدواج رژیم میگیرد و بعد از آن خود را رها میکند ، پسری که درب ماشین را برای نامزدش باز میکند ولی برای همسرش دیگر این کار را نمیکند.
روزهای ابتدایی زندگی یا در شروع آشنایی انگیزه برای تفاهم ، گذشت و احترام زیاد است ، چرا بعد از مدتی دیگر نمیتوانیم به روزهای اول برگردیم؟
شما همدیگر را با آن رفتار ، ظاهر و شخصیت دیدید و پسندیدید ، مطمئن باشید اگر از آنچه بودید برگردید و طور دیگری شوید ، مورد پسند هم نخواهید بود و به مرور پیوندهای زندگی ضعیف خواهند شد.
خودتان را محک بزنید و ببینید از ظاهر و رفتارهای شروع آشنایی چقدر فاصله گرفته اید ، منتظر هم نباشید که طرف مقابل بازگردد تا شما شروع کنید ، مطمئن باشید اگر او هم در شما همان دختر یا پسر اوایل آشنایی را ببیند ، باز هم دلبسته شما خواهد شد و خود او هم رفتارهایش را بازخواهد گرداند.
ما هستیم که زندگی را میسازیم ، چه در تنش چه در آرامش
عادی شدن رفتار خوب و انجام ندادنشون به هر دلیلی ترسناکه.
گاهی فکر میکنی طرفت دیگه ارزش این خوبیها رو نداره و گاهی هم لطف مکرری که تبدیل به حق مسلم میشه آدمها رو از خوبی بازمیداره.
کاش بیشتر قدردان باشیم.
بهتره که آدمها مرزی برای خوبی کردن داشته باشن و موافقم که خوبی بی حد خصوصا برای کسی که جنبه پذیرش آن را نداره ، بعد از یه مدت دیگه از دید او خوبی نیست بلکه وظیفه شما خواهد بود .
کسی میتونه به دیگران اهمیت بده که مهمترین شخص زندگیش ، خودش باشه !
?
نمیدونی چقدر برا شعر و برای بارانت ذوق زدم!!!
مرسی که هسی
خوشحالی های کوچک در بزنگاه ، گاهی از شادیهای بزرگ دلچسب ترن