بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

تحصیلات عالی با جیب خالی !

بدون برنامه درس نخونین !

خیلیا میرن یه رشته تحصیلی را در دانشگاه میخونن و 4-5 سال زحمت میکشن ، شب های بیخوابی ، امتحانهای پر استرس ، مشروط شدنها ، گرفتاریهای خوابگاه و غربت و دوری از خانواده ، غذای افتضاح و خیلی دردسرهای دیگه که دانشگاه رفته ها میدونن.

میرن رشته هایی میخونن که زیاد کاربردی نیست ولی خیلی سخته چون اون رشته را دوست دارن ، من مطمئنم یه لیسانس تئاتر و سینما یا نقاشی یا ریاضی ، دست کمی از درسهای رشته پزشکی نداره و چه بسا سخت تره !

اگه وضع مالی خوبی دارید ، توصیه میکنم صرفا" دنبال علاقه و آرزوهاتون برین در غیر این صورت ، به این هم فکر کنید فردای زندگی آرزوهای زیبا یا رویاهای رنگارنگ برای شما میز ناهار نخواهد چید  و هیچ فروشنده ای گرمی پنیر به شما نخواهد فروخت !

بعد فارغ التحصیلی میبینین هیچ برنامه ای برای پیدا کردن کار یا پول ساختن از رشته تحصیلی ندارین ، تازه یادتون میفته که بازار کار این رشته به این راحتی برای شما باز نیست و هزاران هم رشته ای شما در صف شغلهای غیر مرتبط (بازاریابی و منشیگری و ...) موندن!

پیش خودتون میگین چیکار کنیم ، بریم فوق را بگیریم تا احتمال جذبمون تو بازار کار بیشتر بشه ، جهت اطلاع امکانش کمتر هم میشه ! کارفرما وقتی ببینه یه کارشناس با حقوق کمتر و توقع پایین تر همون کارو میتونه براش انجام بده سراغ متقاضی با مدرک فوق نمیره.

چه بسا برای یه سری کارها که آموزش خاص خودشونو دارن حتی بجای کارشناس ، کارفرما تمایل داشته باشه اون کار را به یه دیپلمه بده !

بعضی ها پیش خودشون میگن با یه آدم پولدار ازدواج میکنیم و مشکل را اینجوری حل میکنیم ، آدمایی که وضعشون خوبه نهایت 10 درصد جامعه هستن ، معلوم نیست مسیرشون با شما یکی باشه و معمولا آنها هم با کسایی مثل خودشان وصلت خواهند کرد !

خوبه که رشته ای که علاقه دارین بخونین ولی توصیه میکنم اینجا هم مثل زندگی بین منطق و احساستون تعادل داشته باشین ، به هر دوفکر کنید ،  هم حستون با چیزی که میخونین اقناع بشه و هم  فردای روزگار جیبتان هم خالی نمانه !

نظرات 2 + ارسال نظر
تنهایی پنج‌شنبه 17 بهمن 1398 ساعت 19:40

دقیقا اشتباهی که من کردم

حوا چهارشنبه 16 بهمن 1398 ساعت 15:35 https://havayebiadam1.blogsky.com/

حقیقت محضه.دختر خاله من با فوق لیسانس فیزیک هسته ای الان بازاریابه بیمه است کلا بجز پدرم هیچ کدوممون تو رشته خودمون مشغول به کار نشدیم واین یعنی تلف کردن وقت وپول گرچه من عاشق رشته ام بودم ولی اصلا ازتوش اب ونون درنیومد بیشتر دلم برای اون روزهایی میسوزه که تو اتاق خودمو حبس کردم تا معدل دانشگاهم بشه 19 حالاوضع دختر همسایمون که دیپلم ردیه ازمن بهتره همشم میگفت بیخیال حوابیا بریم بگردیم منم مثل بچه مثبت ها میگفتم میخوام درسمو بخونم اینده امو بسازم اون با تفریحاتش اینده اشو بهتر ساخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد