بد نبود کسایی که تو یه شهر هستن ، یه قرار دیزی داشته باشن !
از اون سنگیا که خیلی چربه ، تو یه رستورانی که زیاد هم تمیز نیست ، گوشتا ، سیب زمینی و نخوداش رو در بیاری ، آبشو بریزی توی کاسه ، سنگگ تازه را خورد کنی توش و بهم بزنی ، یه فداکار با گوشتکوب بجون شرحی و گوشت و سیب زمینی و نخود بیفته ، حسابی بکوبه ، از اون کاسه سفالیها که ترشی هم توشه ، یکی دو تا پیازی که با مشت خورد شده و دهن هایی که منتظر بوسه نیستو با پیاز مشکل نداره و با آبگوشت چرب و چیلی ، میچسبه، آرزو میکنم درجه ترازوی رژیمتون هم زیاد تکون نخوره !
چار زانو بشینین تو این کلبه پلاستیکی ها که بخاری گازی توش داره ، خصوصا جاده چالوس باشه و یه طرفت کوه باشه و یه طرف صدای آب .
یه جمعه ناهار ، مهمون قرار دیزی باشیم بد نیست !
یادش بخیر!
ما ترم اول دانشگاه که بودیم، گاهی با بچه ها میرفتیم کباب داغ و نون داغِ نزدیک خوابگاه. بعد یه جای ساده بود. با تخت های ساده. گاهی به شوخی به بچه ها میگفتم؛ پایه اید بریم یه کبابِ کثیف بخوریم؟ :) از بس جاش ساده و معمولی بود به مزاح اینو میگفتیم. یه رفیقم داشتیم که رفتارش مردونه بود. اتفاقا عاشق این بود بزنه رو پیاز. ولی پیازا قاچ شده بودن. :)
چه هوس انگیز...
منم میام ترخدا برات ایمیلمو میفرستم
قصد قرار ندارم ، یه پیشنهاد به دیگران بود