بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

طنز : زندگی سگی!


به نظر شما عشق یکطرفه وجود داره؟

فکر نکنم آنقدر که من اونو دوست دارم اون منو بخواد.



من میپرستمش، برای دوست داشتنم حد و مرزی نمیشناسم.


حتی براحتی جونم را بخاطرش فدا میکنم.


از دید من زیباترینه ، با اینکه میخواد دماغشو عمل کنه ولی من همینجوری هم عاشقشم.


گاهی که مهربونه صورتمو میگیره تو دستاشو قوربون صدقم میره ، فکر میکنم رو ابرا دارم راه میرم.

گاهی هم که بخاطر اشتباهات کوچیک من سرم داد میزنه ، بازم میخوامش.اصلا تا حالا نشده که یه لحظه هم نخوامش ، حتی تو عصبانیت و خشم هایی که از دید من بی مورده ولی در هر حال همیشه حق را به اون میدم،این اوج عشق و فداکارایی،وقتی برام غذا درست میکنه و جلوم میذاره و با نگاه مهربونش منو نگاه میکنه که با اشتها دارم غذامو میخورم و حتی ته بشقاب را میلیسم، میخنده و میگه شکمو ! فقط طاقت دوریشو ندارم ، یه لحظه که میخواد بره خرید ،من با چشمای نگران نگاهش میکنم ، با اینکه بهم میگه عسلکم زود برمیگردم ،دلم آشوب میشه، بهش میگم تر خدا منم با خودت ببر هر جا که میری ، شاید متوجه نمیشه ، شاید حس منو درک نمیکنه ، ولی اون موقع هایی که میخواهیم با هم بریم بیرون و قدم بزنیم ، نمیدونین چقد خوشحالم و گاهی از شادی زیاد بالا و پایین میپرم و عشقم میخنده ، میدونین از کجا متوجه میشم قراره با هم بریم بیرون ، هر وقت گیره قلاده را دور گردنم میبنده  و میگه بدو پاپی داریم میریم بیرون !


نظرات 2 + ارسال نظر
بی مزه جمعه 25 بهمن 1398 ساعت 12:58

باورت میشه یه روزی همین نگاه بی توقع، چه کمک بزرگی به من کرد ؟

سهیلا جمعه 25 بهمن 1398 ساعت 12:48 http://Nanehadi.blogsky.com

آخه عشق یه سره
باعث دردسره
خره تو شهر قصه میگفت.درسته سگ ها صاحبشون رو خیلی دوست دارن.ولی معمولا صاحباشون هم خیلی دوستشون دارن.

برای اونایی که نمیدونن شهر قصه چیه :
در سالهای پایانی دهه ۴۰، بیژن مفید، هنرپیشه و کارگردان تئاتر، نمایشنامه "شهر قصه" را با بهره گیری از ترانه های عامیانه و فرهنگ کوچه بازاری نوشت و اجرا کرد. او شهر قصه را با فضاها و روایت های کهنه و نو، یا سنتی و مدرن درآمیخت تا روابط آدم هایی را که یک پا در سنت داشتند و پای دیگر در جهانی مدرن دست بیندازد. این نمایش رویدادی بزرگ در جامعه تئاتری آن روز ایران بود. هزاران کودک و بزرگسال این نمایش را با شوق دیدند. شهر قصه نمایش تمثیلی بود که بازیگری آن را جانوران بر عهده داشتند. اهالی این شهر یا بازیگران نمایش، به جز داستانسرا، خاله سوسکه، خرس، خر، سگ، میمون، بز، فیل، روباه، اسب، شتر و موش بودند.


منبع:
http://iranak.org/muse

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد