بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

تق تق !

اون باید باشه که انگیزه باشه ، شوق حرکت بده ،  باید باشه که براش مربای سیب و گل سرخ سر میز صبحونه بذاری ، سرشیر و چای تو فنجون کمر باریک از سمار قل قلی و قوری چینی گلدار ، خونه ای باشه که خانمش خودت باشی و با سلیقه خودت بچینی ، پرده ها اون رنگی نه ...اون یکی بهتره ، اون هم بگه هر چی تو بگی همونه خانم خونه !

بی حوصله سر ظهر یه ناخونکی به غذای دیشب بزنی و دلت نیاد سیر بخوری ، بگی بدون اون از گلومون پایین نمیره ، گاهی تو حیاط دوری بزنی و بچرخی جوری که دامنت کل حیاطو بگیره ، گلای روش پخش شن تو آسمون چشماتو همه چیزو گل گلی و شاد و قشنگ ببینی.

سر ظهر هم که تاس کباب رو بار گذاشتی و خونه رو تمیز کردی ، بشینی لب حوض و زیر لب بخونی ،سلطان قلبم ....، یه گل صورتی از باغچه بچینی و یکی یک با گلبرگاش فال امشب زود میاد ، زود نمیاد را بگیری ، گاهی هم غر بزنی حوصلم سر رفت پس آقامون چرا نمیاد؟!

از تو زیرزمین از اون صندوقچه بزرگه، بری یه پیرهن شاد و رنگی پنگی برداری و با کلی سرخاب و ماتیکی که تازگیا اون از لاله زار برات خریده و پزشو به هاجر دختر همسایه دادی ، خودتو حاضر کنی  که سر چراغی دم دمای غروب  اون میاد ، میدونی هم هر شب با دست پر میاد و باید بری دم در خریدارو از دستش بگیری ، نزدیکای اومدنش دیگه بی تاب میشی ، میری تو دالون نزدیک در میشینی رو زمین که یکم زودتر ببینیش !  ، صدای پای اون هست ، نه ، میشناسم صدای پاشو ، تا اینکه یه صدای پا میاد که آشناست ، صورتت سرخ میشه و میچسبونیش به در چوبی و منتظری که زیباترین موسیقی دنیا را بشنوی ، تق تق !


http://s6.picofile.com/file/8388599026/images.jpeg


نظرات 6 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 10:32 http://haftaflakblue.blogsky.com/

خیلی زیبا بود،خیلی. . .
والبته که،اون ور قضیه رو ام ،خیلی زیبا به تصویر کشیدین. . .

بارون سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 19:52

مثل بوی عطر باران نم نم روی خاک بود، همونقدر حس خوب داشت.
به فاصله یه تق تق دلی این طرف و دلی آن طرف، مدرن و قدیمی بودنش هم مطرح نیست، بحث از یاد رفته هاست.

خانوم شفتالو سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 19:00

توصیف قشنگی بود .

بیشتر انگار زندگیایِ دهه 50 و 60 بود اما.

توصیف حسرت ها بود.شاید اونور قضیه را ندیدی که با چه ذوقی داشت میومد خونه ، کلی خرید و دلی مشتاق و لحظات ناب با هم بودن غرق بوی نسترنها.
سادگی دلبری عاشقانه ها از یادمان رفته

زن تنها سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 18:44

واقعا زیبا بود رفتم تو فضایی که ترسیم کردین و انگار از نزدیک داشتم میدیدمش

سارا سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 17:59 https://naghashihayesara.blogsky.com/

توصیف صحنه رو دوست داشتم

تیلوتیلو سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 16:29 https://meslehichkass.blogsky.com/

انگیزه نوشتن این پست ، پست من نبود؟

ولی من دوست دارم خانوم یه خونه امروزی تر باشم
با کمدهای خوشگل و کابینت های مرتب
دوست ندارم سرخاب و سفیداب بزنم
همون بی بی کرم و رژ گونه را بیشتر دوست دارم
از توی حیاط چرخیدن و فال گرفتن هم خوشم نمیاد
میخوام کتاب بخونم - بافتنی ببافم - وبلاگ بنویسم - گل و گیاهای آپارتمانیم را سرو سامان بدم
دوست ندارم تاس کباب بپزم میخوام کوکوسبزی درست کنم شایدم یه خوراک مرغ و سبزیجات خوشمزه
میخوام توی ظرفهای خوشگلم سالاد درست کنم
شمع روشن کنم
عود بزارم
آهنگ ملایم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد