بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

آخرین دیدار !

امروز اینجا یه برف سنگین اومد ، جوری که دیگه رنگ ماشین را نمیشه تشخیص داد ! از پشت شیشه داشتم نگاه میکردم ، دونه های سپید و کپل و پنبه ای رو ، یه جوری دلم گرفت ، میدونم داره تلاش آخرشو میکنه و رفتنیه !

حس آخرین دیدارو باهاش دارم ،مثل سالن فرودگاه ، شده تا حالا بخواهید برف رو بغل کنید و بگید ، ممنون که میای ، مرسی که مهربونی و سپیدیت آدم رو یاد صداقت میندازه ، من دوست دارم ، مخصوصا که وقتی رو کاج بلند جلوی خونمون میشینی و اون با دستای بازش بغلت میکنه ، بچه ها که عاشقتن و باهات کلی خاطره های قشنگ دارن ، هم بخاطر اینکه وقتی زیاد میای مدرسه تعطیله هم بخاطر اون آدم برفیای دماغ هویجی و شالگردنایی که چون گردن نداری، دور کله گرد و تپلیت میندازن !

داری میری دیگه؟ دلمون حسابی برات تنگ میشه و میدونم تو  تابستون داغ خیلیا یادت میکنن ، میگن برف خوب بود ، آدم سردش که میشد نهایت لباس بیشتر میپوشید ، تو گرما که نمیشه پوست تنتو بکنی !

الان که هنوز هستی ، خواستم اینا را بهت بگم که فکر نکنی فرآموش میشی و برای کسی مهم نیستی  ، شاید فقط تو باشی که تا زندس و آب نشده رد پای منو تو دل خودش نگه میداره !

برف عزیزم ، میبوسمت ، سفرت خوش ، بسلامت ، هر جا که میری تا سال آینده مواظب خودت باش ، منتظر برگشتنت هستیم و دلتنگ خوبیات.


http://s7.picofile.com/file/8389325718/IMGsdfsdf3465jpg.jpg

نظرات 5 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 16:08 http://haftaflakblue.blogsky.com/

مث برفائی تو
تازه آبم که بشن برفا
عریون بشه کوه
مثِ اون قله مغرور بلندی
که به ابرای سیاهی و بادایِ بدی می خندی. . .

"شاملو"

متن و تصویر پست،خیلی زیبا و
صمیمیِ.درود بر شما

خانوم شفتالو چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 12:26

بله. و همینش نگران کنندست.

مثلا وقتی خیلی راحت میگن: فقط 2 درصد ، منجربه فوت میشه، گفتنش برای انا راحته. اما من همینجا واسه همون 2 درصد غصه میخورم.

شفتالوی مهربون (قلب)

خانوم شفتالو چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 12:15

نه ، در اون حد که نگران خودم باشم نمیترسم. یه جور نگرانی که فراگیر بشه.

وگرنه شفتالوها جون سختن. ویروسم میکُشن. :/

دقیقا ، میزان کشندگی این ویروس از خیلی موارد مشابه کمتره ، یا از خیلی عوامل دیگه ، مثل تصادفات جاده ای ، بیماریهای غیر واگیر (مثل قلبی عروقی و دیابت و ...) مسئله فراگیر شدن سریع اون و فلج شدن جامعه و نیروی انسانی اونه که یا مریض هستند یا مشغول مریض داری و گردش عادی اقتصاد و خدمات را دچار مشکل میکنه.

خانوم شفتالو چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 12:09

من دیشب وقتی دیدم برف داره میاد ترسیدم راستش.

به خاطر اینکه انتظار داشتم هوا گرم بشه و این مهمون ناخونده(ویروس) بره پیِ کارش. ولی انگار تا اپیدمی نشه دست وردار نیست.

احتیاط خیلی خوبه ، ترس خیلی بده ، از هر چی بترسی سرت میاد ، میگن ویروسا اشتهاشون خوبه ، سراغ چیزای خوشمزه بیشتر میرن ، مثل شفتالو ! (لبخند ترسناک)

بانوی ایرانی چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت 11:50

همیشه آخرین ها ( به قول یکی از دوستای وبلاگ نویس، کسره و فتحه ی حرف "خ" مهمه، من اینجا منظورم خ با کسره هست) ، پیام ، دیدار و حتی فکر کردن به فرد یا شی یا هر موضوع دیگه ای سخته و مشکل...
ولی آخرین دیدار برف و زمستون که امید برگشت دوباره و سه باره و انشاالله بیشتر آن برای سالهای بعد زندگی وجود داره و باید انتظار کشید ، شیرینهههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد