حس بدی که بعد از جدایی سراغ انسانها می آید ، همون چیزی که فراغ یار و دوری از عشق میپندارنش از دید من عشق و عاشقی و این حرفها نیست ، این حال بد ، خماری ترک عادته !
به حضورش ، صدایش ، و کلا بودنش عادت کردید ، سالها در کنار هم زندگی و روزانه او را دیده اید ، با هم خاطرات ساختید ،حتی اگر جدایی به درخواست شما هم بوده باشد ، نمیشود یک شبه ترک عادت و همه چیز را تمام شده فرض کنید.
حدودا برای فرآموش کردن یاد و ترک عادت حضور او ،برای هر سال زندگی ،مردان به 1 ماه و زنان به 3 تا 2 ماه زمان نیاز دارند تا عادت بودن با او را ترک کنند .
درک این قضیه که برای ترک عادت ، زمان لازم است و نمیشود یکباره انتظار داشته باشید که فردای جدایی همه چیز خوب و خوش شود،به شما کمک میکند که این دوران را راحت تر بگذرانید و بدانید این حال بد همیشگی نیست و تمام خواهد شد.
بعد از یک جدایی کامل ، معمولا امکان بازگشت به همان زندگی ،خصوصا" اگر دوره ترک آن نیز سپری شده باشد ،خیلی ناچیز است و اگر هم بشود ،مشکلات بیشتری پیش خواهد آمد.مگر اینکه مشکلاتی که قبلا داشتید و به جدایی منجر شده را بصورت ریشه ای حل نمایید.
شخصیت انسانها تغییر ناپذیر است و زندگی مجدد با همان شخص ، همان مشکلات سابق را خواهد داشت،امیدوار نباشید بعد یکی دو ماه که فشار دوری زیاد شد و دلتان برای حضور او تنگ شد، چیزی تغییر کرده و اگر او برگردد مشکلات سابق ناپدید خواهد شد ، انگیزه قوی لازم است (وجود فرزند) که بتوانید بعد جدایی به همان زندگی برگردید و تازه درآن صورت هم میبایستی توقع آرامش و خوشبختی در زندگی را برای خودتان و طرف مقابل فرآموش کنید.
برگشتن به زندکی عادی و ادامه ی مسیر و از نو شروع کردن خیلی سخته مثل اینکه یه منشور شیشه ای که خورد و خاکشیر شده رو دوباره سر هم کنی هم دست خودت آسیب میبینه هم اون دیگه مثل اولش نمیشه
معمولا شدنی نیست ، آزموده را آزمودن خطاست
یادم تو را فراموش
کاملا درسته ..به قول معروف از دل برود هرانکه از دیده برفت
زندگی مشترکی که یکبار حرمتهاش شکسته و به ته خط رسیده، پایه های مستحکمی نداره و هر آن احتمال آوار شدنش هست، بدترین شکل یه رابطه هم زندگی به ظاهر مشترک به خاطر فرزنده، قطعا هیچکس در اون زندگی آرامش نداره، نه مرد، نه زن، نه فرزندی که در یه خونه بی مهر و محبت و بدون احترام قراره بزرگ بشه.
تفکر خوبی نیست این بودنهای اجباری به خاطر فرزند.
موافقم