بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

طنز : تصمیم راسخ ورزشی!

دیگه تصمیم خودمو گرفته بودم ، تقویم را باز کردم ، دیدم 2 شنبس ، گفتم نه از شنبه اینده شروع میکنم ، باز دقیق تر نگاه کردم دیدم 17 ام ماهه ، گفتم خوب بهتره از سر ماه شروع کنم ، نمیشه که وسط ماه آدم ورزش را شروع کنه ! باید یه روز مشخص باشه، باز داشتم تقویم را نگاه میکردم ، چشمم به برگ آخرش افتاد که چند روز اول سال 1400 را نشون میداد ، الان ماه دوم سال 99 بود ، داشتم وسوسه میشدم که یه دفعه ای از سال 1400 شروع کنم ، عددش رند بود و زیبا ولی خودمو جمع کردم ، یه کشیده تو صورتم زدم و گفتم نه همون اول ماه خوبه ، خلاصه جاتون خالی تو اون مدت که تا آخر ماه مونده بود از قبل هم کم تحرک تر بودم ، پیش خودم میگفتم حالا که میخوای دیگه ورزش را شروع کنی این چند روز را به بدنم استراحت بدم !

رفتم فروشگاه لباس ورزشی ، چند تا جوان هم آنجا بودن که از هیکلشون معلوم بود ورزشکارای حرفه ای هستن ، یکم شکمم را دادم تو و نفسم را حبس کردم و جوری که انگار ما هممون ورزشکاریم و توی یه تیمیم باهاشون خوش و بش کردم ، البته با نفس حبس شده لحن صدام کمی تغییر کرده بود ! درسته هنوز شروع نکرده بودم ولی مهم تصمیمه که از نوع راسخش را گرفته بودم.

خلاصه چند دست لباس ورزشی مناسب برای ورزشهای مختلف چند دست  کفش مخصوص دویدن ، کفش پیاده روی ، کفش حرکات ایروبیک و کفش مخصوص کوهنوردی هم خریدم ، سفارش یه ترد میل (دستگاه پیاده روی) هم به فروشنده دادم که قرار شد بیارن دم در تحویل بدن، به کیسه های خریدم که نگاه میکردم ، به خودم میگفتم دیگه تمومه ، یه پوزخند هم به شکمم زدم و گفتم بای بای  !

خلاصه روز موعود و اول ماه رسید ، قبلش یه پارچ شیر موز و آب نارگیل برای خودم آماده کرده بودم که بعد ورزش انرژیم برگرده ، گفتم با ورزش سبک شروع کنم روز اول فقط 1 ساعت و بعدا بیشترش میکنم ،لباس مخصوص و کفش دویدن را پوشیدم ، ترد میل گوشه سالن بود ، کلی روش چراغ و دگمه و این حرفا بود ، البته موقع تحویل آموزش داده بودند ، روی دویدن سریع تنظیمش کردم و رفتم روش ، اولش بصورت اتومات آروم بود و یواش یواش تند میشد ، در نمایشگر داشت سرعت را نشون میداد،اولش بد نبود ، ولی هی داشت تندتر میشد ، به جایی رسید که حس کردم در و دیوار شروع به حرکت کردن ، انگار قطار سریع السیر سوار شدی ، میخواستم خاموشش کنم ، دگمشو نمیدیدم ، انگار اشتباه زدم ، حس کردم رفت رو گزینه دویدن حرفه ای و فوق سریع ، خودمو سپردم به تقدیر و دستامو باز کردم و با صورت خوردم رو ترد میل و اونم با سرعتی که داشت منو کوبوند به دیوار پشتی ، چند دقیقه انگار بیهوش شده بودم ، سرم گیج میرفت ، بلند شدم و یه نگاه با تنفر بهش کردم ، حس کردم اونم انگار داره با یه حالت شیطانی بهم میخنده با اون صدای ویژ ویژش ، از برق کشیدمش و گفتم رو آب بخندی !

پیش خودم گفتم کارم اشتباه بوده ، بهتره از حرکات نرم و ایروبیک شروع کنم و بعد برم سراغ ترد میل ، خلاصه با مکافات و بدنی کوفته (برخورد با دیوار شدید بود) لباسهام و کفشمو عوض کردم و آماده ایروبیک شدم ، ساعت را نگاه کردم ، ساعت دقیقا 7 بود ، سی دی مخصوص را که گرفته بودم گذاشتم و شروع کردم ، سعی میکردم مثل آنهایی که تو فیلم بودن حرکات را انجام بدم ، خیلی سخت بود ، البته آنها به راحتی داشتند این کارو میکردن ولی من حس کردم انگار دارم کوه جابجا میکنم ، خیس عرق شده بودم ، خصوصا اونجایی که دراز و نشست بود ،  اصلا نمیشد، انگار بدن اونا که تو فیلم بودن استخون نداشت ، چقدر حرکات سختی بود ، کف پاشو از عقب به پشت سرش میچسبوند ، پیش خودم گفتم نکنه سی دی آموزش مرتاض های هندی را اشتباه خریدم ! حس کردم خیلی وقته دارم ورزش میکنم ، به ساعت نگاه کردم دیدم 7 و پنج دقیقس !!! مگه میشه ، شاید ساعت خوابیده و باتریش تموم شده ، ساعت موبایلمو نگاه کردم ، اونم همون بود ، دیدم اینجوری نمیشه ، بلند شدم رفتم سراغ  پارچ شیر موز و آب نارگیل ، جاتون خالی 3 تا لیوان خوردم و به این فکر افتادم ، سال 1400 برای شروع ورزش خیلی رند و شیک و باکلاسه !

نظرات 10 + ارسال نظر
Shindokht جمعه 20 تیر 1399 ساعت 15:20 http://shindokht.blogfa.com

فاطمه پنج‌شنبه 29 خرداد 1399 ساعت 14:16 http://www.sayehshab2.blogfa.com

باحال بود.

ممنون از حضورتون

نغمه باران چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:30 http://dream-of-the-moon.blogfa.com/

راستی
با یک دید دیگه، الان سال 2020 هست. رندتر از این پیدا نمیشه :))

پس معطل نکن و همین الان شروع کن !

نغمه باران چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:28 http://dream-of-the-moon.blogfa.com/

مرسی از پیشنهادتون :)
خوندم ولی من اینطور نبودم، یهو از باشگاه سر در اوردم و بعد جراحی که نتونستم برم باشگاه و بعد درس و حالا کرونا، تو خونه خودم حسابی از خجالت خودم درمیام :)

البته چیزی ک من تو پستم نوشتم برعکس این بود کاملا. چون من ک سرعتو بالاتر میبردم حس میکردم بازم ساکنم و هنوز جا داره سرعت بیشتر شه :)

عقیده دارم ، ورزش ، رژیم و عشق میبایستی به آرامی شروع بشه ، اگردر آغاز شدید و با فشار زیاد باشه ، قطعا رها خواهد شد !

دختر غریبه دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 19:14 http://strangergirl66.blogfa.com


خداروشکر که من تردمیل لازم نیستم وگرنه میدونم منم همچین بلایی سرم میومد

باشگاه رفتن منم یه طنزی بود برای خودش

سارا(چیکسای) دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 16:07 http://15azar59.blogsky.com


اینم که مثل من هست قراااره یه روزی ورزش کنم یه روز که همه چی دنیا اوکی بشه
یکی از همکاران من روی تردمیل در حالت حرکت تعادلشو از دست داده بود نابود شده بود انگار کسی روی اسفالت کشیده بودش انقدر زخماش بد بود بعد جا به جای بدنش کبود بود شانس اورده بود دست و پاش نشکسته بود

میبینم طرفدارای ۱۴۰۰ کم نیستند ! (لبخند)

فرشته دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 15:44 http://jazire.bogfa.com/

سلام خیلی بامزه بود
کلی خندیدم

خوشحالم از خوشحالی شما
فکر کنم در لینک بلاگتون یه اشکالی هست ، لطفا" بررسی کنید.
blogfa را درست ننوشتید.

بارون دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 14:38


در هفته اخیر اینقدر نخندیده بودم،
بهترین طنز سال بود

ممنون از نظرتون

تیلوتیلو دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 13:51 https://meslehichkass.blogsky.com/


عالی بود
عالی
من تردمیلم را فروختم ... جالب این بود که از لجم کفش ورزشی ای که برای دویدن رو تردمیل گذاشته بودم را هم دادم رفت

ترد میل تو خونه ها الان حکم رخت آویر را پیدا کرده ، یا لباس روش خشک میکنن یا لباسای دم دستی را میندازن روش !

soly دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 13:43 http://www.soly61.blogsky.com

سلام و بسیار عالی.

سلام ، ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد