بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

بلاگر منطقی !

داشتم پست قدیمی اختلاف سن را میخواندم در نظرها متوجه شدم که کاربران عزیز در پاسخ نوشته من گفتند که من زیاده از حد منطقی هستم ، این در بعضی پستهای دیگه هم تکرار شده و شاید در کل من اینجور به نظر میرسم ، البته این تصور خودم نیست و از یک طرف آدمها اونی هستند که دیده میشوند نه کسی که خودشون تصور میکنند.

به یک نتیجه رسیدم !

من زیادی منطقی نیستم ،به احساس باور دارم و بدون آن زندگی را اصلا قشنگ نمیبینم ، شاید مخاطبین و همنشین های محترم مجازی  زیادی احساساتی باشن ! و شخصی که به تعادل بین منطق و احساس رسیده را صرفا" منطقی میبینند.

کسی که از 100 درصد مسائل زندگی ، 80 درصد را به احساس واگذار کرده ، دیدن شخصی که 50 درصد احساس داره را بدون احساس و منطقی خواهند دید.

نظرات 3 + ارسال نظر
دنیرا جمعه 2 خرداد 1399 ساعت 03:40 http://MEMORIESLONELYGIRL@BLOGFA.COM

موافقم با کامنتی که برام گذاشتید و فکرمیکنم منطقی هم اگر باشید منطق بهتر از احساس زیادی هستش که ادمی به ضعف می کشونه

بیشتر به تعادل معتقدم،نا از این کم ، نه از آن !
ممنون برای حضورتون ، ضمنا آدرس وبلاگتون اشکال داره، لطفا بررسی نمایید.

تیلوتیلو پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 13:40 https://meslehichkass.blogsky.com/

منم تو نوشته های شما زیاد جای پای احساس را نمیبینم
حس میکردم بیشتر منطقی باشین

فکر میکنم دلیلش همونی باشه که گفتم ، کسی که بیش از حد با احساس باشه ، کسی را که مقداری کمتر با حسش زندگی میکنه را کلا بی احساس میبینه.

من پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 13:30

خب من نزدیک سی سالگی هستم و سالها با مردی که از خودم ده سال بزرگتره ارتباط داشتم و الان ازدواج کردیم. نمی دونم نتیجه نظرسنجی چی بود. فقط دارم تجربه خودمو میگم. ایشون کودک درون زنده ای داشتن.اطلاعات عمومی و سواد اجتماعی خوب و سرزنده. من هرگز حس نکردم ازم بزرگتره! و دوم اینکه از بابت خیلی مسائل مثلا تصمیمات اقتصادی و... خیلی بالغانه رفتار میکنه و من با خیال راحت فقط تماشا میکنم و خیالم راحته کار غلط نمیکنه چون خیلی ازم باتجربه تره :) البته اینو هم بگم که من خودم وقتی با پسرهای همسنم صحبت میکردم احساس میکردم رفتارهاشون ناپخته س و نیاز دارن یکی دیگه توی زندگیشون نظر بده یا کمکشون کنه و خیلی این قضیه رو اعصابم بود. البته اینو هم بگم که بنظرم همسرم یه مورد استثناست و مثلا من با برادرم که همسنشه اینقدر راحت ارتباط ندارم و اختلاف رو به شدت حس میکنم!
بنظرم نمیشه نظر کلی داد و درمورد هر ادم قضیه متفاوته. مهم اینه بفهمی از ازدواج چی می خوای و چه چیزهایی اذیتت میکنه. مهم آرامشه و بتونی اینا رو توی طرف پیدا کنی.

خیلی خوبه که بیایم و تجربه های عملی خودمون را بگیم ، و ممنون از شما ، من هم با 10 سال اختلاف سنی موافق هستم ، اکثرا به 5 سال اختلاف رای داده بودند ، به نکات خوبی اشاره کردید، در نوشته های من همیشه اکثریت موارد مورد نظرم هست ، قطعا هستند کسایی که همسن هستند و سالها به خوبی زندگی کردند و کسایی هم بودند که با 10 سال اختلاف ، زندگی خوبی نداشتند .
و ضمنا به تعادل مابین منطق و احساس اعتقاد دارم و این مسئله را برای زندگی توام با آرامش ، بسیار مفید میبینم.
اگر زندگی کوتاه صرفا با زیبایی و هیجان میخواهید ، احساس را انتخاب کنید و اگر زندگی آرام ، زیبا و مداوم میخواهید ، تعادل بین منطق و احساس را در نظر بگیرید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد