درباره من
مطالب نوشته شده در وبلاگ بلاگر ( Blogger Blog) عقاید شخصی من میباشد و لزوما ممکن است تجربه مناسب یا نظر مفیدی برای سایرین نباشد.
شرایط و نحوه زندگی هر کس میتواند تجربه های متفاوتی از زندگی برای او داشته باشد.
نظرات شما قطعا" برای من عزیز و محترم خواهد بود .
کل نوشته ها در این وبلاگ و نظراتی که در دیگر بلاگها میگذارم نوشتن فکرم میباشد،مگر در دادن اطلاعات خاص که با ذکر منبع مشخص میکنم.
با احترام ، بلاگر
ادامه...
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همه- دیگه وقتشه !
- دستِ مادران گرامی رو میبوسم، اینبار به یه علت خاص !
- خانمها و گریه !
- تجربه...بد و خوب !
- دخالت؟
- لاکچری ها...!
- پیدا شده؟!
- نگو !
- نشانه قدرت !
- نیمه گمشده !
- نمیبینی !
- چیزهایی که هرگز ندیدم !
- حداقل عادل باشید !
- هم مایه آرامش هم...!
- همش هم بد نیست !
- عشق در یک نگاه !
- محرم اسرار !
- تختِ گرم و نرم !
- آخرش چی میشه؟
- اقلا یه جا رو بذارید طبیعی بمونه !
بایگانی
- اردیبهشت 1403 7
- فروردین 1403 2
- اسفند 1402 4
- بهمن 1402 6
- دی 1402 20
- آذر 1402 10
- آبان 1402 13
- مهر 1402 18
- شهریور 1402 11
- مرداد 1402 14
- تیر 1402 21
- خرداد 1402 10
- اردیبهشت 1402 23
- فروردین 1402 29
- اسفند 1401 18
- بهمن 1401 31
- دی 1401 17
- آذر 1401 13
- آبان 1401 15
- مهر 1401 12
- شهریور 1401 37
- مرداد 1401 23
- تیر 1401 32
- خرداد 1401 29
- اردیبهشت 1401 28
- فروردین 1401 34
- اسفند 1400 24
- بهمن 1400 62
- دی 1400 58
- آذر 1400 53
- آبان 1400 67
- مهر 1400 55
- شهریور 1400 32
- مرداد 1400 43
- تیر 1400 46
- خرداد 1400 76
- اردیبهشت 1400 102
- فروردین 1400 128
- اسفند 1399 99
- بهمن 1399 91
- دی 1399 66
- آذر 1399 104
- آبان 1399 102
- مهر 1399 75
- شهریور 1399 75
- مرداد 1399 66
- تیر 1399 61
- خرداد 1399 76
- اردیبهشت 1399 54
- فروردین 1399 33
- اسفند 1398 35
- بهمن 1398 40
- دی 1398 29
- آذر 1398 71
- آبان 1398 1
جستجو
آمار : 431045 بازدید
Powered by Blogsky
ترین ها !
وقتی مشکلات سراغ آدم میاد ، همه فکر میکنن "ترین" های روی زمین هستند !مظلومترین ، غمگین ترین، بی کس ترین و...
اینجور نیست ، وارد زندگی هر کی بشی مشکلات خودشو داره و حتی نمیشه گفت چه کسی در این زمینه " ترین" هست.
باور دارم زندگی شامل نقاط سخت و نرم هست و شاید اصولا اگر سختی نبود ، درک درستی از لحظات نرم و لذتبخش زندگیمون نداشتیم.
اینکه منتظر این باشیم همیشه همه چیز باب میل ما باشه و هیچ مشکلی تو زندگی نباشه ، انتظار اشتباهیه و اگر با آمدن سختی ها بهم بریزیم و ضعف نشون بدیم ، بدونین که روزگار دست آدمهای ضعیف را نمیگره ، بلکه آنها را پس میزنه.
باور داشته باشید "ترین" تر از شما بسیارن !
بلاگر
پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 16:38
((اگر سختی نبود ، درک درستی از لحظات نرم و لذتبخش زندگیمون نداشتیم))
هووم منم وقتی یه ناراحتی خیلی بزرگ وسط زندگیم پیدا میشه،خندها و شیطنتای قبلیم اونقدر دور و غیرقابل لمس که خودمم تعجب میکنم،ولی بعد از رد شدن از اون مصیبت بیشتر قدر میدونم
ممنون از نظر و تجربه ای که عنوان کردید.
چه دیدگاه جالبی
اینجائیم که نظراتمون را به اشتراک بذاریم، ممنون از حضورتون
به عقیده من بیشترین اعتقادبه" ترین"بودن مربوط به سن زیر۴۰ ساله همه میگن تو۴۰ سالگی آدم پخته میشه ومیفهمه خیلی ازاشتباهات قبلی رو دیگه انجام نمیده،سن نوجوانی که نمیشه زیادروش مانورداد،جوانی که ماتوشیم، هنوزیه شمه ازنوجوانی رو داره،سنمون برسه به چهل،کرونا وسیل وزلزله وهواپیما نکشدمون ،اینم درست میشه.
مهم سن نیست ، مهم اینه که کی شروع کنید از تجربه های زندگی استفاده کنید ، یکی میبینید به 40 هم رسیده ولی همچنان داره تجربه میکنه ، معلوم نیست کی میخواد استفاده کنه ؟!
یکی هم از دهه 20 و 30 زندگیش دیگه شروع میکنه از تجربه هاش و یا تجربه دیگران استفاده میکنه که قطعا هم موفق تر از دیگران خواهد بود.
ضمنا" فکر میکنم آدرس وبلاگتون را اشتباه دادید ، اگر مایل بودین اصلاحش کنید.
بله دسته گلم رسیده ... گلهای گرون قیمتی هم توش چشمک میزنن بهم ...برای خودم بهترین گل ها رو انتخاب کردم .... :)
کار خوبی کردین و به خودتون ارزش و بها دادین ، مطمئن باشید فقط در این صورته که برای دیگران هم مهم میشید.
هیچوقت" ترین ها " توی زندگی من معنا نداشته مگر یک جا ...مقابل آینه ی اتاقم که گفتم خوشگل "ترین" دختر توی " این آینه "منم ! لبخند
قرار بود برای خودتون دسته گل بفرستید ،معلومه که رسیده ! (لبخند)
تا ده سالگی بدون مدرسه بدون رفتن بیرون بدون دیدن اقوام با کتک شکنجه بیمار و بدون دارووو حتی با سو تغذیه زیاد زندگی کرد. دستش شکسته میشد یا بینیش و ...
حوصله ندارم باقیشو بگم ولی این بچه تا بزرگ شد کلی بدبختی گرفت. گوشش اسیب دید . ریه اش به خاطر ذات الریه مرتب مشکل پیدا کرد و ...
خیلیاشو نمیتونم بگم ولی صد رحمت به ساواک
اینه که وقتی اسمی از والدین و احترام بهشون میاد میگم والدین اسم نیست هر حیونی نمیشه پدر و مادر باشه
من همیشه در نوشته هام از اکثریت کفتم.
متاسفم و میپذیرم که هستند کسانی که صرفا از نظر بیولوژیک والد هستند و هیچ نسبت عاطفی و تعهدی به فرزندشون ندارند .
اما زندگی در حال را با نگاه به اینده تجربه کن و اگر فکر میکنی غصه خوردن دردی را از گذشته درمان میکنه ، بگو دوتایی با هم غصه بخوریم !
همیشه هم اینجور نیست
بچه ای تصور کن بدنیا اومدنش سزارین بوده. با زجر دنیا اومده. مادرش افسردگی بعد زایمان میگیره مواطبت نمیکنه ازش تا بچه رو ازش میگیرن میسپارن به کس دیگه تا دو سالگی بهشون اخت که شد پسش میدن بچه زار و گریه مادره افسرده اونقدر کتکش میزنه که بچه چن روزه خانواده قبلیو فراموش کنه و بیهوش بشه
بعدشم میان دنبالش اون خانواده چون نمیخواستن بدن بچه رو شروع میکنن مخفی کاری و دعوا جنگ هم بیشتر میشه . به بچه میگن یکی دنبالت هست میکشدت تا بچه تو کوچیکی از غریبه ها بترسه و اگر اون نزدیک شد نخواد باهاشون بره
مدرسه دوست داره نمیزارن بره چون ممکنه بیان ببرنش. پدرش خشک مقدسه دارو و دوا و تکنولوژی بیزاره. برا مخفی کردن قضیه با فامیل هم قطع ارتباط میکنه
قصه های تلخ زیاده ،ممکنه من یا یکی دیگه از کاربران عزیز که مطلب شما را بخوانن ، یاد سختی های زندگی بیفتن و پیش خودشون بگن این که چیزی نیست ! یا بگن اگه من داستانم را برای دخترآریایی تعریف کنم میبینه که فقط خودش نیست که سختی کشیده .