بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

یک ساعت بی منطق !

آدمها برای همه چیز تو زندگی برنامه میذارن جوری که همیشگی هستند و هیچوقت به پایان فکر نمیکنند !

اگر بدانید 1 ساعت دیگه زندگی این دنیا را ترک میکنید ، فکر کردید برای آن1  ساعت چه برنامه ای داشته باشید؟

فکر میکنم همه دلخوشیمون این باشه که عزیزترین کسایی را که دوست داریم در کنارمون باشن ، اون یه ساعت پر احساس ترین لحظات زندگی میشه ، منطق به صفر میرسه و همه چیزو به احساس واگذار میکنی...تصور اینکه کنار دریا باشی یا توی یه کلبه وسط جنگل یا جایی که دوست داری ، دستی باشه که دستتو برای آخرین فشردن توی دستاش بگیره ، کسی که بتونی پر از احساس ، بدون ذره ای منطق بهش بگی دوست دارم!

از کجا مطمئن هستی ؟؟؟ شاید الان همون یه ساعت آخر باشه !

نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو یکشنبه 11 خرداد 1399 ساعت 08:56 https://meslehichkass.blogsky.com/

میدونی بیخیری از اون یه ساعت آخر باعث اینهمه امید به زندگی و تلاش میشه؟
بیخیری از اون ساعت باعث میشه همیشه در حال دویدن و قدم برداشتن باشیم

دقیقا" ، اگر انسان ساعت و روز پایان را میدانست ، و آن روز 100 سال دیگه هم بود ، دیگر با اشتیاق زندگی نمیکرد .

سارا(چیکسای) شنبه 10 خرداد 1399 ساعت 22:57 http://15azar59.blogsky.com

چقدر سخته ..نمیدونم چکار میکنم نمیدونم چه حسی خواهم داشت یا دارم نمیدونم در چه حالی خواهم بود ولی امیدوارم در حال خوشایندی باشم حال خوبی باشم خوب از هر لحاظ معنوی جسمی روحی.. روانشاد پدرم یک ساعت اخر عمرشو نماز صبح خوند سفره صبحانه انداخت و بدون اینکه خودش لب بزنه برای همیشه جاودانه شد اون ساعت ۶ صبح زنده بود و ساعت ۷ صبح رفت من هیچوقت یادم نمیره که تا اخرین لحظه با وجود بیماری سخت و درد وحشتناکش بهم زنگ زد و گفت سلاام بابا خوبی؟کی بیام دنبالت بیای اینجا..

عقیده دارم انسانها حتی فیزیکی در وجود فرزندانشون زندن،نصف سلولهای بدن ما از پدر و نصف دیگه از مادرمونه،یه جای دیگه همینو نوشته بودم، اگه یکی از دستاتو رو اون یکی بکشی ، انگار داری دست پدر را نوازش میکنی.

بارون شنبه 10 خرداد 1399 ساعت 22:49

قطعا برای من بهترین ساعت عمرمه، سعی میکنم به هیچی جز همون یه ساعت فکر نکنم حتی به دقایق همون یه ساعت که داره سپری میشه و اتمام مهلتم، خیلی خوبه که اون دقایق خالی هستن از تمام دغدغه ها و سرشار ازحس خوبن، حتما تمام حرفهای قشنگی که نشده بود تا اون لحظه بزنم رو به زبون میارم و نگران این نیستم که بعدش چی میشه فقط همون یه ساعت، اون یه ساعت خودمم، احساس صرف.

وقتی آدم نمیدونه اون یه ساعت آخرش کی هست، میتونه همیشه خودش باشه !

دختر غریبه شنبه 10 خرداد 1399 ساعت 22:13 http://strangergirl66.blogfa.com

ساعت رو یکساعت یکساعت عقب میکشم تا دیرتر بمیرم.. لبخند

اما جدا از شوخی بگن یکساعت مونده به عمرت اول میرم دوش میگیرم ... لاک میزنم . آرایش میکنم . قشنگترین لباسم رو میپوشم و میرم بیرون که آسمون بالا سرم باشه و چشمامو میبندم و برای همیشه تموم میشم ...
ولی اینم طولانی شد احتمالا نرسم تو یکساعت اینکارارو انجام بدم


ولی دوس دارم تو اون یک ساعت تو بغل کسی که دوسش دارم بمیرم ... و مطمئنا اون رو هم دق بدم با گریه هام که دارم میمیرم ...

من نمیرم بهتره

امیدوارم سالهای سال زنده و سالم باشی، ولی خوبه که آدمها به اون ساعت آخر هم نگاهی داشته باشن ، این از مفاهیم مطلق هست و قطعا آن ساعت روزی خواهد رسید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد