پرسیدم مادر جان چند سالتونه ؟
گفت ۷۰ سالمه
گفتم ، زنده باشی ، یه سوال برای ما که کم تجربه ایم داشتم
گفت،بپرس پسرم
پرسیدم ، سخت ترین کار دنیا چیه؟
کمی فکر کرد و با چند تا گیس سفیدش که از زیر چارقدش بیرون زده بود بازی کرد و با چشمهایی که هنوز آنچنان پیر نشون نمیداد و سیاه و درشت بود به من یه نگاه عمیق کرد و گفت: انتظار !
دنیا اونقدر پر از سختیه که این «ترین ها» فقط در لحظه ها معنی پیدا میکنن
دنیا بالا و پایین زیاد داره
(وی در حال بازی با گیس سفید با چشمانی درشت و سیاه به شما زل زده است....)
از دید او "انتظار" سخت ترین بوده ، شاید بخاطر سنش اینو میگفت ، احتمالا انتظارش هم بی ثمر بوده !
وقتی تجربه اش کنی میشه سخت ترین کار دنیا...
از سخت تر هم سخت تره....