بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

تا حالا عاشق شدی؟

تا حالا چند بار عاشق شدی؟
نمیخوام به من جواب بدی ، تو دلت و به خودت جواب بده.
هر بار عشقی آمده سراغت، گفتی مگه میشه از این هم بیشتر عاشق شد؟ این دیگه آخرشه
او رفت و زجر کشیدی و باز هم عاشق شدی و به بعدی هم همین را گفتی !
کدومش حقیقت بوده؟ از دید من هیچکدام
***
هر وقت گفتی این بد نیست، ولی باید بیشتر بشناسمش و ببینم تو فکرش چه خبره !
هر وقت دیوانه وار و بی رویه دل ندادی و تونستی غیر از اون احساس طوفانی ، ببینی که ساحل امنی هم در کار هست یا نه !
هر وقت که بدیهایش را توجیه نکردی و دل به این نبستی که عشق ما آنقدر بزرگ و قوی است که تمام مشکلات و کاستی ها را درست میکند !
هر وقت دقیقا به این نقطه رسیدی که اگر او هم نبود زندگی همچنان ادامه دارد ، به عشق  رسیدی ، به عشق و احترام به شخصیت خودت !

نظرات 19 + ارسال نظر
^_^ شنبه 24 خرداد 1399 ساعت 22:36

اینا برا قانع کردن شما نبود ،برا دفاع از عشق بود..

ضمنا این مطالب من درآوردی نیست،توی یه مقاله علمی راجع به عشق خونده بودم

دفاع؟ من به عشق حمله نمیکنم !
از دید من انسان صرفا روح یا جسم نیست و تلفیق است ، پس برخورد ما هم میبایست اینگونه باشد.
ای کاش مطلب شما من در آوردی بود،در زمینه مفاهیمی مثل عشق ، عقیده دارم هر کس با شخصیت ، امکانات ، فرهنگ و حتی خانواده ای که د آن بزرگ شده ،میتونه نظرات و دیدگاه متفاوتی داشته باشه ، کاش میگفتید خودتون عشق را چطور میبینید .

^_^ پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 23:20

توی مثال دریا ،میشه گفت بخاطر عادت دیگه دریا رو دوست نداره!؟
یا مثال از دست دادن شخص عزیز، میشه گفت دیگه بابت از دست دادن اون شخص ناراحت نیست؟!
نمیشه ک!! هم اون دوست داشتنه هست،هم اون حس ناراحتی،فقط نوع بروز رفتار فرق کرده و حالت عادی به خودش گرفته!

حس هایی مثل عشق و دوس داشتن ،غم و غصه و ناراحتی،خشم،حسادت،شادی و خوشحالی و ...

اینا همه توی وجود انسان ها هست و عمومیت داره،حالا اینکه شما میگی عشق وجود نداره و تفسیر متفاوتی داره ،انگار ک بگی غم وجود نداره و برا هر کسی تفسیر متفاوتی از غم وجود داره!
در حالیکه غم وجود داره ولی اینکه کی از چی غصه دار میشه کمی متفاوته!

بعدم در عشق کسی رو شدیداً دوست داریم،بعدها این دوس داشتن روی لب ها و بازوهامون(مثلا) نمود پیدا میکنن و طرف مقابل رو میبوسیم،بغلش میکنیم و ...‌!! اینا با تفسیر شما از عشق خیلی فرق داره چون شما زیاد درگیر مسائل جنسی هستی :))

و اینکه شما عشق رو قبول نداری و خودت رو از درک لذتش محروم کردی،سود و زیانی برا من نداره!

عادی شدن مفهومش اینه که دیگه اون حس سابق را ندارید ، از دید من این اتفاقیه که میفته ، به نظر شما احترام میذارم ولی قانع نشدم و هنوزم میگم اگر 2 نفر راجب هر چیز هم تفاهم داشته باشن ولی عدم تفاهم فیزیکی داشته باشن ، نمیتونن ادامه بدن و سایر تفاهم هاشون هم از دست خواهد رفت ، حتی اگر آخر عشق و علاقه باشن.

^_^ پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 20:21

فیلسوفا و صاحب نظرای عزیز میزگرد تشکیل دادن راجع به کامنتم نقد و بررسی کردن :))
پشت هر حرفی دلیلی هست،راجع بهش توضیح نمیدم،فقط بابت خزعبلاتی ک به عشق نسبت داده شده اینا رو ‌مینوسم...

یه مثال میزنم تا کسایی ک عشق رو باور ندارن یا فکر میکنن عشق با وصال تموم میشه، بدونن عشق وجود داره و وصال ،باعث تموم شدن عشق نیست...

مثال: شما ساکن تهرانی و عاشق دریا...هر وقت سمت شمال میری هیجان داری، بی قراری و ...

همه ی این حس ها توی جسم و روحت لذت ایجاد میکنه... وقتی به دریا میرسی با تمام وجودت فریاد میزنی ،روی ساحل شنی نوشته مینویسی،آب تنی میکنی ،بوی دریا رو نفس میکشی،شبا میشینی از آرامشی ک داره لذت میبری و ...
دوست داشتنت رو با همچین رفتارهایی نشون میدی...
وقتیم داری برمیگردی احساس دلتنگی میکنی و این چرخه تا دفعه ی بعدی ک بری سمت شمال ادامه داره...
دلیلش اینه ک هر دفعه هورمونهایی ک توی خونت ترشح میشه این هیجان و لذت رو ایجاد میکنه و هر دفعه تازگی دارن...
ولی اگه ساکن شمال بشی و نزدیک دریا باشی رفته رفته دریا برات عادی میشه چون هورمونها دیگه توی خونت ترشح نمیشن تا مثل قبل هیجان ایجاد کنه... تو هنوزم دریا رو دوست داری ولی چون هیجانی ایجاد نمیشه حالت عادی برات پیدا میکنه...
حالا اینجا میشه گفت دوس داشتنِ دریا اصلا وجود نداشته!؟
یا میشه گفت با وصال به دریا ،عشق به دریا تموم شد؟!
انسان اینطوری خلق شده و خاصیتش اینه ک بعد از مدتی همه چیز براش عادی میشه...

شما یکی رو تصور کن عزیزی رو از دست داده،اوایل سوگواری شدید داره ولی رفته رفته زندگیش روال عادی به خودش میگیره چون عادت میکنه...
اینجا میشه گفت غم و ناراحتی وجود نداشته؟

پس کسایی ک عشق رو تجربه کردن و به وصال ختم شده،هنوزم عاشق طرف مقابل هستن ولی چون یراشون عادت شده خیال میکنن عشق تموم شده...
این عشق مثل گلدون گل نگهداری و مراقبت میخواد. برا همینه روانشناسا و‌ صاحب نظرا میگن توی زندگیتون هیجان ایجاد کنید تا عشق تازگی خودش رو ‌حفظ کنه!!

یه جورایی نظر منو تایید کردید ! من عقیده دارم ظاهر آدمها فقط یکی است و فکر و ذهن یک انسان حاوی میلیونها عقیده رنگارنگ !
اگر هم میخواهید با کسی تنوع و هیجان داشته باشید ، انتخابتون بر مبنای فکر او باشه ، مطمئن باش اون یک ظاهر هر چقدر هم خوب باشه یه روزی عادی میشه ، مثل همون کسای که توی شمال زندگی میکنن ، روی اندیشه آدمها سرمایه بذارید که امکان تنوع و تکثر را داره.
ضمنا عشق برای هر کس تفسیر متفاوتی داره ، به تعداد آدمهای روی زمین میتونیم برداشت داشته باشیم.نگاه آدمها به مسائل مثل اثر انگشتشون متفاوته !
ممنون از نظر و حضورتون

ارمغان چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:33 http://As20.blogfa.com

:/
بله متاسفانه متوجه شدم ایشون چی گفتن. :/

با اینکه محتوی نظرشون حاوی کلماتی بود که برای عمومی مناسب نبود ولی باز به احترام وقتی که گذاشته بودند ، نظرشون را با کمی تغییر (صرفا در کلمات نامناسب عمومی) تایید کردم و پاسخ دادم.
امیدوارم رفع سوءتفاهم شده باشه.

ارمغان چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:24 http://As20.blogfa.com

منظور منم این بود که "هوس" یا چیزی شبیه ب این از عشق جدا نمیشه. چون اگر نباشه احتمالا عشق هم بوجود نمیاد.

با این نظر شما کاملا موافقم

ارمغان چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:22 http://As20.blogfa.com

شاید من اشتباه متوجه شدم... اون کامنت که شما تغییرش دادید رو میگم.. جمله آخرش توهین آمیز بود..

اگر تغییرش نمیدادم که الان شما کله منو میکندین ، ایشون در نظرشون به اندامهایی اشاره کرده بودند که جایز نیست اسمی در عمومی ازشون برده بشه !(لبخند)

ارمغان چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:10 http://As20.blogfa.com

جمله آخر اون کامنت برام بشدت ناراحت کننده بود.. چرا باید همچین چیزی بگید درمورد دوتا کامنت و یه پاسخ از طرف نویسنده یه وبلاگ که صرفا نظراتشون رو بیان میکنن.. اینجا هیچ تعهد نامه ای وجود نداره که چه حرفایی بزنیم.. که اگر بود مطمئنا شما اینطور توهین نمی‌کردید.

متوجه منظورتون نشدم ! لطفا بیشتر توضیح بدین، کدام نظر و کدام توهین؟

ارمغان چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:05 http://As20.blogfa.com

درمورد اون کامنت..
خب راست‌ش من خیلی فکر کردم به نقش هوس توو عشق.. البته که من "هوس" رو به معنای همون نگاه لحظه اول و هیجانات ابتداییش میدونم، این جمله درسته با فرض اینکه عشق، یحتمل نمیتونه منطقی باشه، شاید در انتها منطقی بشع که ب نظرم نمیشه عشق رو به دودوتا چهار تا نسبت داد، چون اون وقت خوشحالی و خوشبختی و لذت یک زوج که مثلا خانوم معلول هستن ولی آقا ن، رو نمیشه باور کرد.شاید باید طور دیگه ای ببینم..

نظر شما محترم و ارزشمند ، ولی برای من قانع کننده نبود ،از دید من وقتی وجود یک مفهوم (عشق) وابستگی کامل به علت دیگه ای (هوس)داره ، و بدون آن نمیتونه ادامه بده ، در حقیقت هر دو یکی هستند یا قسمتی از همدیگر را تشکیل میدهند.

ستاره سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 18:08

ببین توسن..... عشق فقط یه سرگشتگی بی معنا نیست، عشق یه موهبته که ادمهای منطقی مثل تو که همه چیز و با حساب معادلاتشون میسنجن احتمالا ازش محروم می مونن.....
شاید عاشق همیشه بازنده ماجرا باشه چون اونیه که گذشت و فداکاری میکنه توی رابطه....ولی چیزهایی به دست میاره که حداقل با معادلات مادی قابل قیاس نیست.....
تا کی میخوای به این پوسته ی منطق ات بچسبی؟؟؟
یکبار هم که شده خطر کن
خیلییی حیفه که توی این دنیااا زندگی کنی و عشق و تجربه نکرده باشی.....
به قول مولانا اگه معشوقی پیدا نکردی حتی عاشق شدن به یک حیوان مراتب ادمی رو بالاتر میبره از زمانی که فقط در پوسته ی خودش خزیده و خطر عشق ورزیدن رو به جان نمیخره...!
در ضمن به نظر من عشق واقعی هیچ وقت به وصال نمیرسه.....

نمیخوام قضیه را شخصی کنم ، دری را نبستم ، مانع ورود چیزی نشدم و خودم را محروم نکردم، ولی هر وقت کسی در دنیای واقعی به من حرفی زده و ابراز علاقه ای کرده ، متاسفانه یا خوشبختانه وارد اون قسمت از وجودم که مربوط به احساس میشده هم نشده !
میدونی چرا عشق واقعی به وصال نمیرسه؟ چون وقتی میرسه و فرضا با هم زندگی کنند ، میبینن اون چیزی که از عشق تصور میکردن نبوده ، هیچی نبوده ، تاکید میکنم ، هیچی !

اشک سرخ سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 10:59

واینکه نرسیدن بهش بدترین اتفاق ممکنه.

اتفاقا وقتی نمیرسی این تصور را داری که عاشقی !
اگر به او میرسیدی و وارد زندگی میشدی ، بعد مدتی اثری از آن عشق آتشین نمیماند.
عقیده دارم کسانی که با افراط و زیاده روی در ابراز عشق و دوست داشتن به هم رسیدن ، بیشترین اختلاف ها را در زندگی با هم داشتند !

اشک سرخ سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 10:14

سلام

به نظرمن هیشکی نیست که تاحالا عاشق نشده باشه همه این حس قشنگ رو تجربه کردن

سلام ، احساس قشنگ را موافقم و قطعا همه این تجربه را داشتند ولی دیدگاه هر کس در زمینه عشق میتونه متفاوت باشد.

^_^ سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 09:39

خانم ... صاحب وبلاگ به خانوما بعنوان یه ... نگاه می‌کنه برا همین میگه اگه هوس رو از عشق بکشیم بیرون چیزی ازش نمی‌مونه!

میگن خدا در و تخته رو جور میکنه راس گفتن،اگه بیرون از اینجا ... گیر نیاوردی،اینجا یکی رو بهت معرفی کردم ک اونم دنبال ... !! برا همدیگه نقش آدم خوبا رو بازی کنید بلکه شاهد ملاقاتتون توی فضای واقعی شدیم اوووق

هر کسی حق داره تصوراتشو بنویسه و تا جایی که ممکنه سعی میکنم بهشون پاسخ بدم.
شما فکر کنید 2 نفر آخر عشق و عاشقی باشن ، وقتی نتونن به رابطه خودشون عمق بدن ، تا کی دوام خواهد داشت ؟ یا میبایست با ازدواج به آن نقطه برسن و یا قطعا همه چیز تمام خواهد شد.
اینکه مدتها بگذره و فقط به گفتن دوست دارم و عاشقتم ادامه بدن ، رابطه ماندگار نخواهد بود.ممنون از حضورتون و با پوزش از کمی دخل و تصرف در نظر شما

ارمغان دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 21:59 http://As20.blogfa.com

البته فکر میکنم میتونم آدم عاشقی باشم همونطور که الانم بطور خودکار به همه آدم ها عشق می‌ورزم و تصور می‌کنم همه خوبن و لیاقتش رو دارن، و خب ناخودآگاه هم دنبال عاشق شدن هستم!! گویا توو هر سنی متفاوته

هر چی سن بالاتر بره، احساس جای خودشو به منطق میده.

ارمغان دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 21:56 http://As20.blogfa.com

خب من یبار شایدم دوبار! فکر کردم این حسی که دارم میتونه عشق باشه ولی درست و یا غلط، نشد ادامه پیدا کنه و خب خیلی زود افتادم توو دوران سوگواری! یه نظرم میشه اینطور بهش نگاه کرد که شاید آدم ها خودشون عشق رو میسازن..

از دید من اگر هوس را از عشق بیرون بکشیم ، دیگه چیزی باقی نمیمونه !

ارمغان دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 20:14 http://As20.blogfa.com

هنوز دارم به عشق فکر میکنم و دنبال یه تعریف درست و درمون هستم، هرچند فکر میکنم عشق، تعریف شسته رفته و مطابق با چارچوبی نداره و برای هرکی یجور معنا و مانا میشه

اگر به نتیجه رسیدی، به من هم اطلاع بده.

دختر غریبه دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 17:25 http://strangergirl66.blogfa.com

شما خودتون گفتین تو دلت جواب بده

منم الان پاسخ نظر شما را دادم ، البته در دلم !
اینجائیم که تجربیاتمون را به اشتراک بذاریم، خوبه که ازشون حرف بزنیم.

سارا دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 16:05 http://15azar59.blogsky.com

عشق وجود نداره
خلاص

نظر من کم و بیش به شما نزدیکه

دختر غریبه دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 15:26 http://strangergirl66.blogfa.com

من تو دلم به خودم جواب دادم:)

مگه من تو دلم پست میذارم که شما تو دلت جواب میدی؟ (لبخند)

تیلوتیلو دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 15:04 https://meslehichkass.blogsky.com/

گر مرد رهی درون خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت....
سخن گفتن از عشق ساده ست ... عاشق بودن به این سادگی ها نیست ...
عاشقی کردن...
این دوست داشتن های یکی دو روزه و دو دوتا چهارتای عقلانی و احساسی را با عشق اشتباه نگیرید... دوست داشتن خوبه ... زیباست ... دلبستگی... دلدادگی... اما عشق...

خیلی وقتا ما فقط میگیم چی درست نیست
در کنارش خوبه حداقل از دید خودمون بگیم که چی درست هست و راهکارمون چیه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد