بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

نامه !

فکر نمیکنید نوشتن یه نامه واقعی روی کاغذ حس بیشتری تا یه نامه الکترونیک یا ایمیل داشته باشه؟ مثل شنیدن یه آهنگ روی نوار کاست یا دیدن یه فیلم با ویدیو ، از اون فیلمهایی که ترک داشت و هی میپرید !

دلم میخواست یه آدرس داشتم ، همین الان یه نامه مینوشتم ، یه پاکت واقعی و چند تا تمبر ، لبه پاکت و پشت تمبر ها رو هم با زبونم خیس میکردم تا بچسبه، زیاد هم مهم نبود چی مینویسم ، فقط مینوشتم و مینداختم تو صندوق پست ، بعد منتظر میشستم ، صدای زنگ بیاد ، بگم کیه؟ بگه پستچیه ، یه نامه داری ! جوابشم شاید زیاد برام مهم نبود ، فقط هیجان انتظارشو دوست داشتم و اینکه در پاکت را باز کنم و بدونم یه دست با خودکار اونو نوشته، سلام ،   کی میای؟ دلم تنگته ... ، شاید هم یه تیکه از گل خشک شده لای کتاب هم توش باشه با عطر یه بوی خوش و طعمی از احساس ، الان فقط یه آدرس میخوام !

نظرات 9 + ارسال نظر
ستاره جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 21:58

نمیدونم چرا فکر میکنم این احساسات به شما نمیاد اصلا!

جای دیگه توضیح داده بودم ، من تعادل بین احساس و منطق دارم ، تقریبا ۵۰ ۵۰ هست، افرادی که احساساتشون زیاد هست منو منطقی میبینند و کسایی که زیادی منطقی هستند منو احساساتی !
با تعادل به افکارم نگاه کنید ، مشکل حل میشه.

رےرآ جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 17:06 http://re7ra4.blogfa.com

سلام بلاگر :)

قلم شیرینی دارید ^_^

+ تصویر سازی و تجسم بالایی نیز هم!

منم نامه دوست دارم *

سلام ری را ، معلومه مثل اسمتون باهوش هستی ! ( لبخند)
تکنولوژی خیلی به ما خدمت کرده ولی مثل همه چیزهای دنیا خوبی و بدی داره و تعادل را به سمت منطقی شدن بهم میزنه،ممنون از نظر و بازدیدتون

Mahoor جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 14:03 http://hamdameparadox.ir

خدایی حس نامه و کاغذ و قلم خیلی فرق داره
خیلی لذتش بیشتره

و انتظار پاسخ شیرین و هیجان انگیزه ، حداقل میدونیم اسپم( هرزنامه) برامون پست نمیشه !
سپاس از حضور و نظرتون

مریم جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 09:34 http://rahashmah.blogfa.com/

عجب حس نابی داره ها...

تجربه کردنش بهتر هم هست !

یه شب زنده دار( شاید بارون) جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 02:52

قلم و کاغذ و دست خط واقعی ارزش کلمات رو هزار برابر میکنه، به چند دلیل؛ اول اینکه تمام اون حس های بی نظیری که حین نوشتن کلمات داری، خواننده وقت خوندن میتونه واو به واوش رو درک کنه، اصلا خاصیت نامه های دست خطی همینه، دوم اینه که طبیعت باهات همراهه، از قلم و کاغذش بگیر که از دل طبیعت بوجود اومده و همیشه برای ما آدمها هیچی جای نوشته های کاغذی رو نمیگیره( عموما اینطوریه)، تا کلمه به کلمه ای که با دست خط خودت به هر شکل و شمایلی که دوست داری مینویسی، تا خنده و گریه ای که رد اون میتونه روی کاغذ مشخص باشه، واینکه وقتی می نویسی تمام واقعیت رو می نویسی و فرصت پاک کردن و اصلاح کلماتو نداری، و همیشه حرفی که بار اول از ذهن و قلبت جاری میشه عین همون مکتوب میشه روی کاغذ.
اصلا، انتظار جابه جایی نامه ها و شوقی که برای رسیدن پستچی داری انگار فرشته نجاتت تو راهه و وقتی نامه رو در دست می گیری و دنبال یه خلوت نابی که تک و تنها بشینی کلمه به کلمه اش رو با تمام وجودت بخونی، همه اینا یه لطف دیگه داره که قطعا نامه الکترونیکی نداره.
حالا بعد از پایان انتظار وقتی نامه دستت میرسه میتونی نامه رو به قلبت نزدیک کنی، رو چشمات بزاری و ببوسی و با شوق در صندوقچه ارزشمندترین هات حفظش کنی و برای همیشه از بودنش حس خوب داشته باشی، بر عکس حرفهای الکترونیکی این روزها که خیلی سریع به فراموشی سپرده میشن.
یکی از علایق زندگی من از بچگی نوشتن نامه بوده، حتی به خودم! همیشه طومار وار نوشتن حس نامه رو برام تداعی میکنه.
نمیخوام بگم دنیای مجازی و نوشته های مجازی ارزش کمی دارن، به شخصه همیشه خوندن کلمات آرامش خاطرم بوده، اما هیچی این روزا حس و حال قدیما رو نداره، سادگی های بی زرق و برق قدیم، واقعی بودن بیشتر کلمات، انتظارهایی که برای رد و بدل شدن حرفها روی کاغذهای همیشه ماندگار وجود داشت و هزاران مورد دیگه هیچ وقت تکرار شدنی نیستن.
من ترجیح میدم دنبال آدرس نگردم چون پذیرفتم که دنیای الان رنگ خودشو داره و از دنیای رنگارنگ قدیم فرسنگها فاصله داره، حتی آدمهاش.

ممنون از اینکه حستون را نوشتید، شاید اگر قدیم بود من نوشته های وبلاگ را با خط خودم میوشتم و برای همنشین های خوب مجازی پست میکردم،روزی ۲_۱ نامه به دستتون میرسید.

سارا جمعه 23 خرداد 1399 ساعت 00:29 http://15azar59.blogsky.com

یاد این شعر مولوی افتادم که میفرماید:

جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمی‌دانی در پنجه ره دانی...

زمان مولانا اگر اینترنت بود چی میشد؟ خوبه که اون موقع ها نبود ، وگرنه این شعر زیبا خیلی بیحس میشد اگه مینوشت "صد ایمیل فرستادم ، ریپلای نکردی " ! (لبخند)
ممنون از شعر زیبا و حضورتون

دختر غریبه پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 22:57 http://strangergirl66.blogfa.com

من هم این حس قشنگ رو میخوام

پس بگرد دنبال یه آدرس !

زهرا پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 22:42 http://b-narenj.blogfa.com/

همیشه دلم میخواسته برای یکی نامه بنویسم و پست کنم و بعد بشینم به انتظارِ جوابش، حسِ خوبی خواهد داشت :)

باهات موافقم ، با تایپ کردن پشت یه سیستم یا گوشی خیلی فرق میکنه ، حتی با تلفن زدن ، حتی فکر کردن بهش یه حس خاصی داره.

مهشید پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 22:26 http://zehneziba73.blogfa.com

اگه خدا آرزو میندازه توی دلت توانایی رسیدنش رو هم میده حالا هر چی بزرگ باشه یا سخت مظمین باش میرسی

آرزوها در کنار امکانات ، توان و تلاش و از همه مهمتر علاقه به واقعیت تبدیل میشن !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد