بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

برای رفته ها !

رفته؟ غصه میخوری ؟ غمگینی؟ میخواستی چیکارش کنی؟ بزور نگهش داری ؟ یا تقصیر خودت بوده یا او ، در هر صورت به این فکر کن دوستت نداشته که رفته !

برای کسی که دوست نداشته چرا باید غصه بخوری ؟ شخص جدیدی هم که  بعد از اون میاد تو زندگیت ،  یکی  را رها کرده و آمده پیش شما ! یکی دیگه الان داره غصه رفتن اونو میخوره.

از نظر من بهتره آدمها  تعادل  منطق و احساس را داشته باشند و روزی هم اگر کسی رفت بپذیرند که یا خودشان با رفتارهای نامناسب او را به سمت رفتن هل داده اند و یا از اولش هم او ماندنی  و شخص درست زندگی شما نبوده.

رفته ها ، گذشته ای هستند که نه ارزش حسرت دارند و  نه غم و غصه .

نظرات 8 + ارسال نظر
مهرناز پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 18:03

چقد مدل صحبتاتون اشناس

شخصیت همه آدمها با هم متفاوته ، عقیده دارم مثل اثر انگشت میمونه ، ولی رفتار ها میتونه نقاط مشترکی داشته باشه.

قاصدک چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 14:46

"دوستت نداشته که رفته" این جمله به نظر من همیشه صادق نیست. بعضی وقتا عقل و احساس و ...به یه تناقض میرسن اول آخر باید به حرف عقل گوش داد هر چقدر زودتر بهتر؛ شاید اونجوری احساس کمترین لطمه رو میخوره. خودتون تو اون داستان گفتید که گاهی در نهایت احساس میشه حرف عقلو گوش داد. پذیرفتن منطقی بعضی تلخی ها حداقل یه درد شدید کوتاه مدت داره به نظر من متاسفانه دقیقا همینطوره. شاید اونی که رفته بیشتر تحت فشاره که مجبور شده بره. با آرزوی پستای همیشه شاد

احساس به سختی حرف عقل را گوش میده ، این نوشته برای کسایی هست که از بعد حسی جلو رفتن و براشون رفتن کسی سخت است ، همین آدم اگر با منطق شروع کرده بود ، از رفتن کسی چندان صدمه نمیخورد . جه بسا براش مهم هم نبود .
ممنون از حضور و نظر خوب شما

دختر غریبه چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 14:38

اوهوم ...
و گاهی اوقات هم این رفتن ها به اختیار نیست!

کسی بدلایل منطقی یا حسی نمیتونه با کسی ادامه بده و میره ، از دید من همیشه رفتن کسی به اختیاره و کار درستی هم هست ، یه دکلمه دارم که از زبون اونی که رفته میگه ، یجورایی میگه چه بلاهایی سرش اومده که رفته !
https://tosan35.blogsky.com/1398/09/04/post-19/%d8%af%da%a9%d9%84%d9%85%d9%87-%d9%85%d9%86-%d9%87%d9%85%d9%88%d9%86-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%85-%da%a9%d9%87-%d8%af%d9%84%d8%aa-%d8%aa%d9%86%da%af-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%b4
ممنون از حضورتون

بارون چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 14:31

بستگی داره اون کجای قلب و عقل من بود و ارزشش چقدر بوده و مهمتر از همه اینکه چرا رفت؟ اگر خودم مسببش بوده باشم، تا ته دنیا هم ول کن نیستم، گاهی آدمها ناخواسته در مسیری قرار میگیرن که با اشتباهشون باعث رفتن طرف مقابل میشن، که این رفتن غصه هم داره.
حتی گاهی خود شخص مسبب رفتن طرف مقابل نیست و اون هم آدمی نبود که با هدف رفتن اومده باشه اما به دلایلی که هر کدومش یه دنیا حرف و زندگیه و تحلیلشون آسون نیست و نباید براشون حکم داد نمیشه و نمیتونه رفتن اونو بپذیره، که به نظرم این دردی است عظیم اما اجباری نانوشته وجود داره که باید تحمل کرد.

فکر میکنم اینطور هم نیست که هر کی در مسیر زندگی ما قرار میگیره اینطور ببینیمش که حتما یکی رو زخمی کرده و الان اومده که بشه زندگی ما!
بعضی از آدمها اونقدر انسان بودن رو بلدن که نهال کاشته شده در قلب یکی دیگه رو از ریشه نمیسوزونن که زندگیش نابود بشه بعد برن سمت یکی دیگه، چنین آدمهایی نمیان که برن، مردانه و زنانه پای انتخاب می مونن مگر اینکه مسائلی پیش بیاد که هیچ جوره نشه درستش کرد.

در انتخابی که عقل و احساس با هم تصمیم گیرنده باشن حتی اگر رفتنی هم باشه ارزش جنگیدن داره، چون مطمئنا چنین آدمی از اول هوای رفتن نداشته.
شخص من نمیتونم نسبت به رفتن چنین آدمی بی تفاوت باشم و این فقط نظر منه و شاید یک ضعف!

من آخر ماجرا دیدم و این نوشته بیشتر به سمت کسایی است که از دید حسی وارد یه رابطه شدن و از رفتن کسی ضربه خوردن ، علت هم هر چی میتونه باشه یا خودمون اشکال داشتیم یا اونی که رفته ، در هر صورت نتیجه یکیه ، عقیده دارم کسی که رفته برنمیگرده و اگر هم استثنایی باشه و برگرده ، هیچوقت دیگه هیچی مثل سابق نخواهد بود.
ممنون از نظر و حضورتون

سارا چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 13:13 http://15azar59.blogsky.com

چه نوشته بی رحمی هست این پُست ...
هر کلمه اش تیز و برنده تر از کلمه قبلش هست
گاهی توی بعضی روابط و بعضی رفتن ها اسرار مگویی هست که هرگز نمیشه بیان شون کرد ..(میدونم که میدونید چی میگم)

متاسفم و تا حدودی درکتون میکنم و به این هم عقیده دارم بعضی از واقعیت ها تلخ هم هستند ولی نمیشه ازشون فرار کرد ، وجود دارن و با ما زندگی میکنن ، پذیرفتن منطقی بعضی تلخی ها حداقل یه درد شدید کوتاه مدت داره و بعدش آروم میشیم و انکارشون باعث تداوم و مزمن شدن درد و رنج میشه !
ممنون از نظر و حضورتون

ماه بانو چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 12:17 http://www.happylife91.blogfa.com

تفسیر جالبی بود ...

ممنون از حضور شما

برفا چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 11:13

دوبل لایک
رفتن فدای سرتون
موندن قدمشون رو چشم

من راضی نیستیم کسی فدا بشه ، کسی که دلش میخواد بره ، میتونه بره ، برای من دیگه با اون کسی که تو خیابون میبینم و نمیشناسمش فرقی نداره ، نه حس بدی دارم بهش نه خوب !
ممنون از نظر و حضورتون

ستاره چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 10:25

تا حالا اینجور به قضیه نگاه نکرده بودم راست میگیا دوست نداشته که رفته حس بهتری دارم الان متشکرم

از حضور شما متشکرم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد