غم - شادی
اشک - لبخند
دلتنگی - دیدار
تنش - آرامش
داشتم فکر میکردم جالبه که هر حس و مفهومی که در زندگی ما جریان داره یه متضادی داره و چرا اینطوره ؟
چرا نباید سراسر شادی و خوشی و آرامش باشه؟ فکر که کردم دیدم اگر اینطور بود ،آیا میتونستیم درکی از این مفاهیم داشته باشیم؟
اگر غمی نباشه ، شما چطور میخواهید لذت شادی را درک کنید؟
مثل کسی میمونه که تو زندگیش بغیر چیزای شیرین چیزی نخورده ، اون نمیتونه از شیرینی درک خوبی داشته باشه تا موقعی که یه خوردنی تلخ یا با طعم های دیگه را بخوره و مقایسه کنه ، از دید من لازمه که آدمها قسمتهای نه چندان خوب زندگی را هم داشته باشن تا مفهوم های مثبت و خوب را بخوبی درک کنند و قدر بدونن.
(به عقیده من) دقیقا همینجوریه. دلم برای روزایی که کلی تلاش می کردم و آخرش به یه نتیجه شیرین میرسیدم مثل زمان بعضی از امتحانات مدرسه و دانشگاه و ... تنگ شد. یعنی اگه اون سختی نبود نتیجه شیرین تهش بی معنی میشد و لذتی نداشت. زندگی بدون مشکلات که کاملا یکسان و یکنواخته و پستی و بلندی نداره زیادم جالب نیست. مطمئنا بعد از یه مدت خسته کننده میشه. باید قدر تک تک لحظات زندگی رو دونست. لحظات سخت و آسون؛ شیرین و تلخ؛ غم و شادی و ... که همشون واسه زندگیمون لازم و ضروریه.
ممنون از نظر و ابراز تجربتون
بلاگر میخوام پستت رو با این شعر حافظ منور کنم

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
گل و خار ،تناقض ولی لازم .
ممنون از حافظ و شما
دقیقا همین متضاد هاست ک زندگیو زیبا میکنه باعث میشه ادم لذت ...عشق..و خیلی چیزایه خوشمزه دیگ رو تجربه کنه .
چ پست خوبی بود .
تا رنج نباشه ، آسایشمفهومی نداره.
ممنون از حضورتون
و بالاتر از همه اینا
مرگ- زندگی
اگر مرگ نبود زندگی به کل هیچ معنایی نداشت.
اینطوری برای استفاده از تمام فرصتها دلیل داریم، و چه خوبه قدر زندگی را با تمام خوشی و ناخوشیش بدونیم و مهمتر از اون قدر با هم بودن رو.
هر چی بیشتر تفکر کنیم میبینیم خداوند از هر چیزی جفتش رو خلق کرده که به همدیگه معنا بدن، حتما اگر غمی نبود شادی معنا نداشت، یا وقتی دردی نبود
آسایش معنا نداشت.
بعد از گذشت تمام این ناخوشی ها و بار سنگینی که روی دل آدم داشتن، حس آرامشی نصیبمون میشه که خیلی خوبه.
نکته جالبی بود و بسیار بجا ، دقت که بکنیم در همه مفاهیم تضاد وجود داره.
ممنون از نظر خوبتون
پارادوکس های درونی و بیرونی به اعتقاد من از معجزات خداوند برای ادامه حیات انسان هست در اوج شادی و امید درون انسان غم و نا امیدی وجود داره و بالعکس و موارد دیگه.. این از نشانه های زندگی این دنیا هست هیچ چیز در این دنیا کامل نیست و همواره تضاد وجود داره
.....
ضمن اینکه بلاگر امیدوارم از من رنجیده خاطر نباشید ..
قطعا همینطوره ، تا غم نباشه شادی مفهومی نداره و بقیه موارد.
من غیر احترام و ادب حس دیگری نسبت به شما ندارم.
سپاس از حضور و نظر شما
صدالبته اگه سختی ها نبود که این قدر خوشی ها شیرین و دلچسب نبود
ممنون از نظر شما
زندگی پره از همین تضاد ها و همینه که زندگی رو تا حدودی هیجان انگیز کرده ولی فکرشو بکنید ... همین تضاد هاست که ممکنه خوشی رو از یه آدم بگیره همین تضاد هاست که ممکنه یه شیرینی رو به کام یه آدم تلخ کنه ... گاهی وقتا تکرار شیرینی که لحظه خودش تلخ ترین ناممکن زندگیه
اعتقاد دارم ناخوشی و تلخی برای خوشی و شیرینی لازمه. تا تلخی نباشه ، از دید من طعم شیرین خودشو نشون نمیده.
ممنون از حضور و پیام شما