بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

مزاحمت یا عشق؟!

خیلی دوسش داری ؟ تحمل دوریشو نداری ؟ روزی 10 دفعه بهش زنگ میزنی؟ هر لحظه میخوای بدونی کجاست و چکار میکنه؟ حتی اگر به خانواده مادری و پدریش کمی توجه کنه ، بهم میریزی؟ میخوای فقط و فقط فکر و ذکرش شما باشید ؟ داره یه برنامه مورد علاقه خودشو تو تلویزیون میبینه و بهش توجه میکنه ، طاقت اونم نداری؟! هر از گاهی با دوست قدیمیش میخواد یه قراری بذاره ، میگی ازدواج کردی دیگه و پس من چی ؟ (تمامی موارد بدون نگاه جنسیتی)

از دیدگاه مردانه (شخصی) میگم ، این کارا عشق نیست چه در مرد و چه در زن ،این کارا  مزاحمته و قطعا عوارض خواهد داشت ،به حریم خصوصی همدیگه احترام بذارید ، اجازه بدیم اعتماد بینتون حرف اول را بزنه ، شاید اون اوایل طرف مقابل خوشش بیاد و حتی از این مدل ابراز عشق هیجانی  لذت هم ببره ، ولی در ادامه مطمئنا" با شما دچار مشکل خواهد شد.چیزی نخواهید که خودتون هم نتونین بدرستی رعایتش کنید.

هیچ بندی غیر از محبت ، اخلاق خوش ، اعتماد ، توجه به خواسته ها، احترام به نظرات ، عقاید و حریم همدیگه نمیتونه کسی را اونجور که شما میخواهید عاشق نگه داره !

نظرات 6 + ارسال نظر
قاصدک چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 20:04

یعنی هستن کسایی که اینجوری باشن؟
این حالتی که شما گفتید اصلا خوب نیست و زیاده رویه و نتیجه قشنگیم نداره مگه خانوما به برنامه تلوزیون و یا پدر و مادر شوهر حسودی میکنن؟ باید گفت پدر و مادر خانوم یا شوهر باید شدیدا از طرف دو طرف مورد احترام و توجه باشن و هیچ وقت این موضوع فراموش نشه.
در مورد گردش معمولا خود زن و شوهر بعد ازدواج بیشتر دوست دارن گردشاشونم با هم باشه و وقت بیشتری با هم بگذرونن.
نه من و نه همسرم زیاد دوست نداریم تکی با دوستان جایی بریم و از دلمون نمیاد از یه خوشی طرف مقابل محروم بشه و سعی میکنیم حتی اگه گردش دوستانه هم باشه خانوادگی باشه و به هممون خوش بگذره البته به ندرت مواردی هم پیش میاد که با دوستان بریم و همسر نباشه اونم تو شرایطی که مدل دیگه ای امکان پذیر نیست.
در مورد تحت کنترل داشتن و این که کی طرف کجا هست:
اگه چک کردن خانوم زیاد بشه یا اون خانوم اشتباها فکر میکنه که اینجوری بیشتر همسر خوشحال میشه و بیشتر میتونه تحت نظر داشته باشدش که البته هیچ وقت هیشکی رو نمیشه اینجوری کنترلش کرد نهایتا طرف مقابل کلی دروغ سر هم میکنه و کاری که دلش میخوادو انجام میده یا اینکه طرف مقابل خوب نتونسته اعتماد سازی کنه و یه سلب اعتمادی این وسط صورت گرفته.

مشخصه در پنج سال اول زندگیتون هستید ، آرزوی تداوم همین موارد را تا ۵۰ سال آینده براتون دارم !
سپاس از حضور و پیام خوبتون

مهرناز چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 17:11 http://Mehrnaz2065.blogfa.com

سلام و درود فراوان ب جناب بلاگر عزیز

سلام به شما ، همنشین خوب مجازی

بارون چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 15:07

در واقع اینم یه جبره،
اتفاقا به نظر من جبری که به اسم دوست داشتن تحمیل بشه اصلا قابل قبول نیست و حتی قابل تحمل هم نیست.
در واقعیت خیلی ها دارن به این صورت زندگی رو برای همدیگه سخت میکنن شاید حتی خود ما! اما همیشه فکر میکنیم این مسائل فقط برای دیگران هست.
اینها نشون میده اعتمادی در کار نیست یا اگرم هست ما معنی اعتماد و اطمینان رو نمیدونیم.

یه مطلب جایی خوندم، که ساعتها بهش فکر کردم و در درست بودنش هیچ شکی ندارم:

جمع من و من هیچ گاه ما نمیشود
جمع تو و تو هم هیچ گاه ما نمیشود
بلکه
جمع من و تو، کنار هم و با هم و پا به پای هم در اعتماد کامل.

یاد بگیریم نخوایم طرف مقابل بشه یکی مثل خودمون یا چیزی که دقیقا ما دوست داریم چون شدنی نیست، این خیلی خوبه که ما بدونیم شخصیت هر آدمی مختص به خودشه در این صورت
یا یه آدمی رو با تمام علایق و خواسته ها و تفاوتهاش می پذیری یا نه، وقتی پذیرفتی پس محدود کردن و کنترل کردن و عدم اعتماد از کجا میاد؟
وقتی اسم از زندان میاد همه میدونن کجاست و چه وضعیتی داره، اما وقتی حرف از زندگی هست به اسم زندگی مشترک، زندانبان شریکمون نباشیم، حداقل به اسم دوست داشتن این کارو نکنیم.

ممنون از نظر خوبتون ، از دید من دادن فضا بهم و گاهی از هم دور بودن حتی میتونه وابستگی را عمیقتر کنه و لذت ما بودن را بیشتر.
اینکه کسی بخواد همه لحظات شخصی را تصاحب کنه ، اونو از معاشرتها و روابط معمولی بی اشکال و سالم اجتماعی هم دور بکنه ، یک اشتباه بزرگ داره مرتکب میشه ، خودشو داره خسته کننده و تکراری میکنه ، وقتی انتظار داری که فقط شما در مقابل نگاه او و تمام و کمال در لحظاتش باشی ، بهترین هم باشی ، خواستنی ترین هم باشی ، نون خامه ای هم که باشی، دل او را خواهی زد ! (لبخند)

من چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 14:20 http://me2020.blogsky.com

کاملا درسته چون ذات آدمی محدودیت رو نمیپذیره و این که انسان به مجموعه ای از روابط نیاز داره دوستانه،خانوادگی و نمیشه همه چیز رو در زندگی مشترک خلاصه کرد

نظر خوبی بود و کاملا موافقم و اضافه میکنم نه تنها محدودیت را نمیپذیره بلکه در مقابلش موضع هم میگیره ، اگر در مقابل نیازهای درونی که واقعیت و وجود داره ، نگذاریم که شخص مقابل ما پاسخ مناسب دریافت کنه ، او ما را بجای شریک زندگی ، بعنوان یک زندانبان خواهد دید.

قاصدک چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 13:55

لایک
من و همسر از این اخلاقا نداریم ولی مامانم گاهی با پیگیریاش پدرمو در میاره هنوزم گاهی انقدر نگرانم میشه که وقتی کاری داشتم و مثلا دستم بند بود یه سره زنگ میزنه و ول کن نیست تا بالاخره بردارم
نگرانی مادرانه زیادیش خوب نیست!
ولی تحت هر شرایطی پدرو مادرا بهترینن

شما حتی از نظر فیزیکی خود مادرتون هستید !
مگر غیر اینه که نصف سلولهای بدن شما از اوست؟
منظور من اینطور نگرانی ها نبود که طبیعیه و چندان آزار دهنده هم نیست.اگر هم باشه ،در همان مقطع تموم میشه و چند دقیقه بعدش فراموشش میکنید ، ولی روابط زوجها اینگونه نیست ، حداقل از دید من آقایون در این زمینه بیشتر حساس هستند .از کنترل شدن خوششون نمیاد.احساس میکنند که هویت مردانشون زیر سوال میره .

سارا چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 13:27 http://15azar59.blogsky.com

عشق چیزیه که وجود نداره نداشته کلا از اولش هم ..والا
مزاحمت ولی همیشه بوده حتی قبل از اینکه چیزی وجود داشته باشه ..
باید بگن لطفا مزاحم نشوید حتی شما عاشق گرامی
...
بی اعصابم خیلی

باز سارا با یک نظرعاشق شکن وارد شد ! (لبخند)
از دید من هم عشق یه مجموعه از مفاهیم و واقعیت هاست ، نه فقط یک چیز ، بیشترشم شاید هوسی باشه زودگذر !
ممنون از حضور بی اعصابتون !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد