دیگه همون آدم روزای اول نیست؟ رفتار و حرفاش خیلی عاشقانه نیست؟ سالگردها را فرآموش میکنه؟ گاهی میخواد با خودش یا دوستاش باشه و دیگه مثل اوایل همش بهت نمیچسبه؟ موقع درگیری و بحث دیگه کوتاه نمیاد؟ بجای از دلت درآوردن ، درو میکوبه و از خونه میره بیرون؟ نازتو کم میکشه؟ متوجه تغییر رنگ موهات و آرایشت نمیشه؟ از غذاهات ایراد میگیره و میگه مال مامانم بهتر بود؟! دیگه برای سوار ماشین شدن ، درو برات باز نمیکنه؟ گاهی تلویزیون را به همصحبتی باهات ترجیح میده؟ یادته هر جا میرفتین دستتو محکم میگرفت ، الان گاهی دستتون به دست هم میخوره ، اونم اتفاقی؟ برای بیرون رفتن و قدم زدن زیر نم بارون اشتیاقی نشون نمیده؟
داری روال عادی زندگی را طی میکنی ، نگران نباش ، به زندگی معمولی همه آدما خوش اومدی !
خوبه که دو طرف این روال رو بپذیرن
چاره دیگه ای هم نیست ، اتفاقیه که کم و بیش برای همه میفته .
سپاس از نظر شما
به نظرم زندگی معمولی یعنی همه چی در حالت اعتدال قرار داره، یه زندگی که شاید آرمانی و خاص نباشه اما میشه به تداومش امیدوارتر بود، و چی از این بهتر؟
میان همین مواردی که شما گفتین میشه توجه های کوچیک و معمولی رو دید و ازشون لذت برد، شاید بهترین نیست، اما هست و این بودنه مهمه.
به نظر من زندگی هر چه معمولی تر بهتر، معمولی بودن خیلی هم خوبه به شرطی که شادی های کوچیک و چیزهایی که داریم رو ببینیم و از کوچکترین ها انگیزه ایجاد کنیم برای نفس های بعدی.
همیشه هم آرامش در اون بالا بالاها و شرایط بی نقصی که ما از بیرون میبینیم نیست.
اینکه بپذیریم بعد از مدتی از شروع زندگی همه چیز همانطور پر احساس و رنگی باقی نمیمونه ، کمک میکنه تا واقع گرا بشیم .
ممنون از حضور و نظر شما