بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

داستان کوتاه : ماه و زهره

زهره به ماه گفت منم دوسِت دارم ، ماه بالاخره شنید  ، حس خوبی داشت یخورده دیگه خودشو روشن تر کرد و بخودش گفت ، بالاخره گفتش !

سالها ماه که بدور زمین میچرخید گاهی که به سمت زهره میرسید و اونو میدید قلبش تند تند میزد ، میگفت میشه یه روزی زهره مال من باشه؟ تا اینکه یه بار توی اون چرخش ها وقتی درست روبروش بود ، همه شجاعتشو جمع کرد و میون همه اون ستاره های آسمون داد زد ، زهره دوسِت دارم ! زهره پیام ماهو شنیده بود ولی 1000 سال طول کشید که فکراشو بکنه و بهش جواب بده ، مشتری اون طرف تر بزرگ خاندان سیاره های شمسی بود، لبخندی زد و  شجاعت ماه را تایید کرد و بهش آفرین گفت ، عطارد خیلی حسود بود ، خیلی عصبانی شد ، اونم از زهره خوشش میومد ولی تو این چند میلیون سال چیزی نگفته بود و همش منتظر بود که زهره یه نشونه براش بفرسته تا اون جرات ابراز عشقشو پیدا کنه.عطارد داد زد ، تو چی میگی ماه، حتی سیاره هم نیستی ، فقط یه قّمّری !  تازه اونقدر کوچولویی که کسی بحساب نمیاردت ، شما را چه به عشق زهره ...

زمین بهش برخورد ، پسرش ماه ،  از یه سیاره خوشش اومده بود و اجازه نمیداد هر سیاره دور و نزدیک بخواد اذیتش کنه ، گفت من با تمام کوه ها و دریاها و جنگلهام  پشت ماه ایستادم ، مهم نیست چه اندازه ای باشی یا چقدر بزرگ ، مهم  جرأت  و شجاعت و اعتماد به نفسِ  که پسرم داره و شما نداشتی، تازه ماهِ من خیلی هم خوشتیپ و دوست داشتنیه ، خبر نداری ؟ اینجا آدما میخوان بگن یه چیزی خیلی قشنگه میگن مثل ماه شده ، تازه این که چیزی نیست ، میشه که حتی یه سیاره که نوری از خودش نداره از یه ستاره که آفتاب عالمتابه هم خوشش بیاد و عاشقش بشه ، بعد یه نگاه زیر چشمی هم به خورشید خانم کرد !!!

سیاره های دیگه زمزمه کردن و یه جوری حرف زمین را تایید کردند ، نپتون هم از اون دور داد میزد ، میشه یه کمی بلندتر ، صداتون خوب نمیاد !

خلاصه دیگه کار از کار گذشته بود ، زهره به ماه بله را گفته بود و از دست عطارد بدجنس هم کاری بر نمیومد ، زحل میخواست یه لباس خوشگل مثل دامنی که تن خودش بود برای زهره بدوزه و اورانوس هم برنامه سرگرمی  برای مدتی که عروسی طول میکشه رو فراهم کنه ،  این وسط مریخ به زمین گفت یه فکری هم بحال من و اورانوس بکن !

بالاخره ماه به زهره رسید و 100 هزار سال مراسم شادی و خوشحالی گرفتند ، هنوزم اون بالاها تو آسمون جشنه و همه عالم از پیوند ماه و زهره خوشحالن ، فکر کنم روزی که زهره جواب مثبت به ماه داد ، یه پنجشنبه دوست داشتنی بود !

پنجشنبه خوبتون به شادی و خوشی

دانلود آهنگ غوغای ستارگان (اصفهانی)


http://s15.picofile.com/file/8409638642/Planets.png

نظرات 7 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 14:32

درسته من از نگاه آقایون گفتم چون خودم آقا هستم

لبخند

غریبه چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 08:52

من اگه جای زهره بودم کیوان رو انتخاب میکردم

ماه شجاعت داشت....کیوان نداشت...خانمها از مردانگی خوششون میاد ! لبخند

Morghe amin پنج‌شنبه 6 آذر 1399 ساعت 07:08 http://Morghe-amin.blogsky.com

داستان جالبی بود.خودتون نوشتید؟؟
اینکه الان دارم راجب پست دو ماه پیش صبح زود پنجشنبه نظر میدم به دلیل بیماری هست که دارم. بیماری که میگه باید تموم پست های یه وبلاگ رو اول تا اخر بخونی و خوب درمانش دست من نیس

بله ، گاهی داستان کوتاه هم مینویسم.
بیماری یا بیداری؟ آشنایی با افکار زمانِ خاصی نداره.
سپاس از همراهیتون

قاصدک پنج‌شنبه 10 مهر 1399 ساعت 15:55

نقش نپتونو دوست داشتم

یخورده از مرکز اخبار دور افتاده ، یکم هم کنجکاو هستند !(لبخند)

بارون پنج‌شنبه 10 مهر 1399 ساعت 13:46

درست شد، ممنون.
چون با موبایل وارد صفحه بلاگتون شدم تصویر مشخص نبود ولی با کامپیوتر درست شد، فکر میکنم مشکل از موبایل خودم باشه چون الان چک کردم تمام تصاویر قابل مشاهده نیستن.

خوشحالم که موفق شدید ببینید.

بارون پنج‌شنبه 10 مهر 1399 ساعت 13:13

انگار آسمونیا وضعشون خیلی خوبه
طفلک زمین، با این اوضاعی که زمینیا براش درست کردن حالا حالاها باید منتظر بمونه که از خورشید خانم مهربون جواب بله بشنوه.
صبر و شجاعت همشون قابل تحسین بود، آدمهای زمینی چقدر حاضرن برای هم صبر کنن؟ مثلا یک صدم انتظار ماه برای زهره؟


+ شما هم خوب بلدی احساسات زمین و آسمون رو قلقلک بدین.

+ سلیقه موسیقیایی خیلی عالی
+ تصویر که برای ما که قابل مشاهده نبود.

ممنون از شما ، صفحه را رفرش کنید لطفا ، اگر تصویر دیده نشد باز پیام بدید.

جان پنج‌شنبه 10 مهر 1399 ساعت 12:06

چقدر قشنگ بود

ممنون از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد