چند وقت پیش از خیابونی رد میشدم ( شهری که سفر کرده بودم) یه تابلوی جالب دیدم ، تابلوی یه پزشک با چراغهای ریز چشمک زن ، روش نوشته بود خانم دکتر ... پزشک عمومی ، اول تعجب کردم ولی بعدش پیش خودم تصور کردم با اینکه معمول نیست ولی حتما دوست داشته ، سلیقه او بوده و تعجب من هم بخاطر تفاوت سلیقه است نه بخاطر مشکل دار بودن اون تابلو .
یه موقع ممکنه یه مرد از چکمه قرمز خوشش بیاد یا یه زن از پیرهن مردونه ، اینکه حس درونی آدم بهش چی میگه مهمتر از اینه که سلیقه دیگران چیه.
از دید من کسی که بخاطر سلیقه دیگران ، سبک یه زندگی را که بهش علاقه داره ، ترک میکنه ، متاسفانه اصلا شجاع نیست و آدم ضعیفیه و در دراز مدت قطعا حسرت خواهد خورد که چرا کاری را که دوست داشته نکرده.
چکمه قرمز حتما هم از این تق تقیا؟؟
البته که من جدی نگفتم و با نوشته ات خیلی موافقم، آدمهایی که به درستی و برای خودشون زندگی میکنن نه به سبک و سلیقه دیگران به شدت دوست میدارم و به گفته شما آدمهای بسیار شجاعی هستن، بخوای به ساز و سلیقه بقیه برقصی تباه میشی.
سلیقه فردی خودت فقط مال خودته و منحصربفرده ولی بخوای با سلیقه دیگران پیش بری باید هر لحظه یه رنگ عوض کنی و میشی یه بی ثبات بدون آرامش.
حالا دیگه نه تا اون حد !( لبخند)
به نکته خوبی اشاره کردین ، اگر بر روی سلیقه ذاتی تاکید نداشته باشیم ، تبدیل به یه مقلد کور میشیم.
ممنون از نظر شما
گاهی بد نیست نظرات آدمها را بشنویم
نظرات مخالف را
انتقادها را
شاید با یه نگاه از بیرون و کمی دورتر - با یه چشم انداز بازتر دارن چیزی را میبینن که ما نمیبینیم...
شنیدنش ضرری نداره... شنیدن... فکر کردن... بعد تصمیم گرفتن
با احترام به نظر شما ، منظور از این نوشته بیشتر بر روی سلایق مادی بود، در زمینه مفاهیم با شما موافقم.
ممنون از نظرتون