بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

چقدر دوسش داری؟


آنقدر دوسش داری که قبل از ازدواج اگر بدونی کس دیگه ای هست که بیشتر خوشبختش میکنه ، بیشتر از تو کنارش خوشحاله ، بیشتر از تو میتونه بهش عشق بده ، با تمام عشق و علاقه ای که بهش داری ،بری کنار و بدست او بسپاریش؟

نظرات 8 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 01:11 https://naghashihayesara.blogsky.com/

هیچ وقت، هرگز اینکارو نمیکنم :)

قابل انتظار بود ! (لبخند)
ممنون از حضور و نظر محکم شما

بارون یکشنبه 20 مهر 1399 ساعت 15:22

در هر موضوعی ممکنه چیزی پیش بیاد تحت عنوان مصلحت..
حین نوشتن نظرم مصلحت هایی در ذهنم اومد که گفتم شاید بشه کاریش کرد ولی بعد دیدم شدنی نیست( از دید من شدنی نیست).
دوست داشتن واقعی از دید من و شما کاملا متفاوته و قطعا هیچکدوم بد نیست.
امیدوارم با قرار گرفتن در شرایط واقعی بشه تصمیم درستی گرفت.

امیدوارم
ممنون از توضیح شما

بارون یکشنبه 20 مهر 1399 ساعت 14:22

لازم شد توضیح بدم
وقتی یک نفر رو دوست داری یعنی نهایت تلاشت رو برای خوشبختی و حال خوبش انجام میدی، اگر به دوست داشتن خودت باور و اطمینان داشته باشی میدونی که هیشکی بیشتر از خودت دوستش نداره، دلیلی نداره بخشنده بشی و دودستی قلب خودمون رو تقدیم یکی دیگه بکنیم، مگه اینکه دوست داشتنت واقعی نباشه و در توهم باشی.
چرا وقتی خودم میتونم خوشحالش کنم و حال هر دوطرف از با هم بودن خوبه، از دستش بدم؟
ضمن اینکه همه چی در دنیا نسبیه، هیچ آدم خارق العاده ای هم در دنیا نداریم که یک نفر کنارش هیچ کمبودی احساس نکنه، میخوام بگم ما آدمها همه کنار خوبی هایی که داریم ایرادات خودمون رو هم داریم و همین که کنار هم حالمون خوب باشه و برای حال خوب تلاش کنیم و بتونیم همه چی رو در وضعیت معمولی نگه داریم یعنی برای خوشبختی و خوشحالی همدیگه کافی هستیم، مطمئن باشید شخص دوم هم قرار نیست خوشبختی مطلق نصیبش کنه، قطعا کنار اون هم ناراحتی ها و کمبودهای خودش رو خواهد داشت، بهتره به جای اینکه ازش بگذرم سعی کنم برای کنار هم موندنمون تلاش کنم، حالا اگر با وجود تمام این حرف ها به هر دلیلی شدنی نبود اون موقع میشه یه کاریش کرد.. ولی نه، هر چی فکر میکنم اصلا شدنی نیست...
به نظر من گذشتن از دوست داشتنی ترین فرد زندگیت معنیش علاقه واقعی نیست. به شخصه هیچ وقت حاضر نیستم به اختیار خودم این کارو انجام بدم.

با احترام به نظر شما ، عقیده من متفاوت هست ، ولی در نظر شما هم تناقض دیده میشه ! بالاخره میشه یه کاریش کرد یا شدنی نیست؟!
از دید من اگر علاقه واقعی باشه و خوبی و خوشبختی کسی را که دوستش داریم را از صمیم قلب بخواهیم و مطمئن باشیم شخص دیگری میتواند بیش از ما به او آرامش و محبت بدهد و بتوانیم از او بگذریم نشان دادیم که واقعا و خالصانه دوستش داشتیم.
ممنون از وقتی که گذاشتید

قاصدک یکشنبه 20 مهر 1399 ساعت 09:50

ممنون از توضیحتون
من به داشتن علاقه خاص قبل ازدواج عقیده نداشتم و باز هم اگه کسی به نظرم انسان خوبی میومد از رو منطقم بود به خاطر همین اصلا ازدواج کسی با شخص دیگه واسم مطرح و خیلی مهم نبود.

با منطق راحت تر میشه زندگی کرد ، فشارهای روحی درگیریهای حسی را نداره.

قاصدک یکشنبه 20 مهر 1399 ساعت 08:33

ببخشید که به صراحت حتی با مطرح شدن این سوال مخالفم.
به نظر من یک مرد متاهل فردیه که با بررسی و قطعیت و نه از روی احساس زندگی با دختری را انتخاب کرده؛ بنابراین من بهترین کسی هستم که می تونم همسرم رو خوشبخت کنم و همسرم بهترین فردیست که می تونه منو خوشبخت کنه؛ و از نظر من مرد زندگی من بعد از ازدواج نباید در حال بررسی کسی باشه تا هنوز شاید اون یکی مورد پسند تر باشه؛ و اگر این احتمال وجود داشت که همسرم در طول زندگی هنوز در حال بررسی کیس های مختلف باشه و یا از روی احساسی زودگذر و ... به من علاقه مند شده هیچ وقت زندگی متاهلی را انتخاب نمی کردم بنابراین مردی که بعد از ازدواج چنین افکاری داشته باشه اصلا واسه زندگی مناسب نمیدونم در مورد زن زندگی هم به همین موضوع معتقدم به نظر من ازدواج مرحله ای از زندگی بود که واسه من نوعی و یا همسرم سپری شده؛ زندگی جنبه های مختلف بسیاری داره که بهتره فکر آدما فقط به یه مرحله معطوف نباشه.
حتی به عقیده من اگر اتفاقی واسه هر کدوم از دو طرف بیفته همون طوری که معمولا خانوم ها تا آخرین لحظه فداکاری می کنن و پای زندگیشون میمونن مرد زندگی هم باید این طور باشه. از نظر من همسر هم مثل مادر و یا خواهر و پدر و برادر قابل تعویض و پشیمانی نیست و جزئی از خانواده قطعی انسانه. طلاق رو جز نادرترین شرایط آنرمال که شروع زندگی با فریب کاری و رفتارهای بسیار آنرمال، تفاوت بسیار زیاد و غیر قابل تحمله درست نمیدونم و منشا بسیاری از طلاق ها از نظر من شروع زندگی از روی احساس و نه از روی عقل و گرایش کامل به ظاهر آدما به جای باطن انسان ها می دونم که شدت احساس باعث تلاش برای به دست آوردن فرد مورد نظر به هر طریقی و خاموش شدن عقل و منطق و شروع دروغ و فریبکاری و... میشه و این احساس بعد از مدتی خاموش و فرد به کس دیگری گرایش خواهد داشت.
البته اینا دیدگاه من به زندگیه و هر کسی ممکنه نظرات متفاوت دیگه ای داشته باشه.

قطعا همینطوره ، این نوشته من برمیگرده به دوران قبل از ازدواج که شخصی متوجه بشه اونی نیست که میتونه طرف مقابل را خوشبخت کنه ولی بخاطر اینکه صرفا ازدواج کنه ادامه بده.
قبلا نوشته بودم بعد از اینکه زندگی شروع شد ، هزینه اینکه کسی بخواد جدا بشه و زندگی تازه ای شروع کنه خیلی بیشتر از تلاش برای ادامه و اصلاح همون زندگی است.
با شما موافقم.
سپاس از وقتی که گذاشتید

دختر غریبه شنبه 19 مهر 1399 ساعت 23:27

نه ... حتی فکرشم حسادت میاره چه برسه به واقعیت ...‌

روابط احساسی قبل ازدواج بسیار قوی میباشد ولی از دید من درست این است که وقتی هنوز به مرحله ازدواج نرسیده باشه و حس کنید که شخصی ممکنه اونو بیشتر خوشبخت و خوشحال کنه و شما خودتون را کنار بکشید ، میزان علاقه واقعی شما را به آن شخص نشان میده.
اگر کسی را واقعا دوست داشته باشم ، قطعا بهترین را هم برایش میخواهم.
ممنون که صادقانه نظر دادید !

Mobina شنبه 19 مهر 1399 ساعت 19:19 http://Tanhayi83.blogfa.com

فوق العاده بود

سپاس از حضورتون

بارون شنبه 19 مهر 1399 ساعت 19:01

هرگز..

سپاس از پاسخ طبیعی یک خانم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد