بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

فرضا مساوی !

خیلی از خانمها وقتی واردِ زندگی میشن تازه یادشون میفته که میبایستی برای تساوی حقوق تلاش کنند که البته اینو گاهی با جنگ اشتباه میگیرند.

سوالِ من اینه چرا در مقابل پدر محترم این حس را نداشتید؟ چرا وقتی پدرِ گرامی حرفِ آخر را میزد کسی اعتراض نمیکرد؟

چون بهش اعتماد داشتید ! به همسر اعتماد ندارین ؟ که مبارزات آزادیخواهانتون تازه بعد ازدواج شروع میشه؟ فرضا مساوی شدید و درست به اندازه مردِ زندگیتون و اصلا بیشتر از او حق تصمیم در رابطه با مسائل زندگی به دست آوردید ، میتونین مسئولیت تصمیم هایی که میگیرید را بپذیرید و یا وقتی به مشکل برخوردید بازم میگید: شما مردی ، وظیفه شماست ، شما میبایست درستش کنی ، آخرشم چند قطره اشک و همه چیز تمام میشه تا مبارزه بعدی !

درک این قضیه که زن و مرد در جایگاه اصلی خودشون میتونن بهترین بازده و عملکرد را داشته باشن باعث میشه خیلی از مشکلات مابین طرفین اصلا بوجود نیاد.

نقش مشورتی زن و توجه جدی به آن از طرف مرد از دیدِ من غیر قابل انکار و کاملا درستِ ولی در مسائل منطقی زندگی زن میبایست اجازه بده تصمیم نهایی توسط مرد گرفته بشه تا مسئولیت هم با او باشه .

نظرات 10 + ارسال نظر
بارون دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 20:05

اصلا هم نوشته من مشکل نداشت

متوجه ام و حق با شماست، میپذیرم که در امور منطقی نظر آقایون در صدر قرار میگیره.
میشه بدون اما و اگر و مخالفت، در کنار مشورت و شنیدن نظر و حرف های دو طرف، بهمدیگه اعتماد کنیم.

اگر میشد که خوب بود !
سپاس از همراهیتون

بارون دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 19:31

با منظور شما از این مطلب موافقم، فقط کمی ملایم تر بیان میشد بهتر بود مقایسه ها رو برای زندگی مشترک مناسب نمیدونم همون طور که دخالتها رو و...

صرف نظر از مقایسه ها، حتما میشه اعتماد رو بوجود آورد و ازش حفاظت کرد، تلاش و همت دوطرفه لازم داره ، اعتمادی که در زندگی بین زن و مرد شکل میگیره میتونه قوی ترین و محکم ترین اعتماد باشه، و به جایی برسه که لازم نباشه هیچگاه مقایسه کنیم.

قبل از اینکه دختر بابا باشی یا خانم یه خونه و همسر مرد، یک انسانی با قدرت اختیار و تصمیم گیری و صدالبته قدرت تفکر و در نهایت اظهار نظر.
پدر و همسر هر کدوم در جایگاه خودشون بسیار قابل احترام و عزیزن، هیچ آدم عاقلی هم در پذیرش حرف و کلام منطقی جبهه گیری نداره، حالا این کلام منطقی ممکنه حرف پدر باشه یا همسر ( البته اینم خیلی مهمه که پدر یا همسر هم متقابلا نهایت احترام رو به نظر دختر یا همسر داشته باشن و چیزی تحت عنوان تحمیل وجود نداشته باشه)
بدون شک مردها دید منطقی وسیع تری دارن، نه اینکه خانها نداشته باشن اما این یه واقعیته که نمیشه به خاطر درصد کمی که استثنا هستند نادیده گرفته بشه، ضمن اینکه روح مردها با مسئولیتهای سنگین سازگاری بیشتری داره همون طور که روح خانمها با احساس و عاطفه ی بیشتر، همه میدونیم که هر دو ارزشمندن.

زندگی میکنیم که حالمون خوب باشه، اونقدر هم فرصت نداریم که بخوایم همش مخالف باشیم یا در جنگ تا ثابت کنیم کی درست میگه کی غلط، مرد و زن هیچکدوم نسبت به همدیگه برتری ندارن، هر دو انسانن و دارای حقوق مساوی، تنها چیزی که لازمه اینه که دنیای همدیگه رو درک کنن و با هم راه بیان، والا زندگی راحت تر میگذره.

مشکل در همین جمله شماست که نوشتید ،هیچ آدم عاقلی هم در پذیرش حرف و کلام منطقی جبهه گیری نداره، از همینجا بحث بوجود میاید، وقتی کسی نظری دارد با علم و باور این میگوید که حرفش منطقی است، هیچکس موقع پافشاری روی عقیده اش آن را غیر منطقی نمیداند.شرط این است وقتی تصور میکنید حرفتان درست است، نظر طرف مقابل را بپذیرید و حتی در انجانش با او همکاری کنید.
ممنون از توضیح شما

بارون دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 16:19

همینطوره، جایی که اعتماد نباشه قلب هم نیست هر چی هست ظاهری و سطحی و کم ارزشه، جایی که اعتماد نباشه هیچی پایدار نیست، وقتی اعتماد نباشه پای منافع میاد وسط!
وقتی اعتماد نباشه زندگی از سخت هم سخت تر میشه، به نظر من زندگی بدون اعتماد غیر قابل تحمل و خالی از زیبایی و حال خوبه.
اعتماد خیلی مهمه خیلی...

تا وقتی مثل پدرتون به همسرتون اعتماد نداشته باشین ، زندگیتون شیرین نمیشه ، منظور این نوشته این بود !

بارون دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 13:35

سوالتون یه جواب جامع و کلی نداره شاید برای رسیدن به چنین جوابی لازم باشه تک تک آدم ها و زندگی ها بررسی بشه. ولی از نظر من میتونه تنها یک دلیل داشته باشه اونم اعتماد و اطمینان قلبی بدون اما و اگر و شرط و شروط هست.
دختر نسبت به پدرش بی چون و چرا اعتماد قلبی داره ولی نسبت به همسر نه، میدونید چرا؟ تا وقتی ازدواج در قالب شراکت و معامله صورت میگیره هیچگاه اون اعتماد قلبی به وجود نمیاد، در کل دنیا هیچ آدمی پیدا نمیشه که بی چون و چرا و محافظه کاری و مراقبت بتونه به شریکش اطمینان کامل داشته باشه!
نمیدونم این وسط کم کاری از جانب کی بوده، اونی که باید مورد اعتماد قرار بگیره( مرد) یا اونی که باید مشابه اعتمادی که به پدر داره به همسر هم اعتماد کنه( زن)، در واقع تا زمانی که مفهوم ازدواج، یکی شدن و همراه و هم نفس بودن های شعاری و ظاهری باشه و همه به طرف مقابل به دید شریک نگاه کنن و زندگی شراکت باشه همین وضع رو داریم.

ممنون از وقتی که گذاشتید ، پس میرسیم به همون حرفی که در نوشته داشتم ، اعتماد وجود نداره ! بدون اعتماد هم زندگی آسون نیست ، نه؟

scammer doll یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 22:42

چون پدر بزرگ هست و احترامش واجب
از بدو تولد تا دوران جوانی همراه هست تو هر شرایط

شوهر هم بزرگ هستا ولی وقتی به آزادی میرسی به لحاظ یکی از شریکان زندگی اینطوریا میشه که خواهان تساوی میشه


بنظرم این دو مقایسه بشن دعوا میشه اصلا
شوهر جدا
پدر جدا

بنظرم در کل وقتی آدم ازدواج میکنه دیگه باید به حرف مردش باشه .... مردی که زور نگه و مشورت کنه قطعا زن هم همراهیش میکنه و درنهایت از مردش میخواد اون تصمیم بگیره

زور؟ با این اسمی که شما گذاشتید روی خواسته های یک مرد، هنوز هیچی نشده حمله را شروع کردید ! (لبخند)
کسی پاسخ منطقی و قانع کننده به من نداد ، چرا خانمها حرفِ پدر را گوش میکنند ولی حرف همسر را نه ، حتی در یک موضوع یکسان !
ممنون از همراهیتون

مامان یک فرشته یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 22:11

پدر مردی هست که حداقل حداقل بیست سالی ازت بزرگتره و میشه تصمیمش رو نتیجه تجربیات بیشترش تلقی کرد اما همسر مردی هست تقریبا همسن خودت

پس بیست سال پیش پدر محترمِ شما تصمیم های اشتباه زیاد میگرفته؟ این نتیجه گیری هم برای من قانع کننده نبود ولی ممنون از همراهیتون

سارا یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 15:44 Http://15azar59.blogsky.com

کاملا قابل پذیرشه

ممنون از همراهیتون

سارا یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 13:20 Http://15azar59.blogsky.com

مسائل منطقی یعنی دقیقا چجور مسائلی؟؟
و نقطه مقابل اون چجور مسائلی هستند ؟؟

مسائل منطقی ، مثلا میخواهید خانه بخرید ، در یک کار سرمایه گذاری کنید ، شغل را عوض کنید، به کسی پول قرض دهید و... .
نقطه مقابل مسائل حسی هستند ،میهمانی به منزل بستگان یا دوستان دعوت شدید ، دکوراسیون را عوض میکنید ، به سفر میروید، هدیه میخرید و ...

morghe amin یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 12:19

مگه پدر با همسر قابل مقایسه است. مگه ما چیزهایی که به همسر تقدم میکنیم رو به پدر هم میدیم. با تموم احترامی که براتون قائلم بهتره بگم این یه مقایسه نابخردانه است. مگه علاقه و احترامی که یه دختر و پدر به هم دارن بین زن و شوهر در جریانه.
حتما هم یه دلیلی تو زندگی برای بی اعتمادی وجود داره. کمتر مردی قابل اعتاده به خصوص تو زندگی. اینو تجربه خانم ها میگه نه دید اقایون نسبت به خودشون.
اینقد هم اقایون رو مظلوم نشون ندید.

تقدیم میکنید؟ چرا این طرزِ فکر وجود داره که آقایان عمرشون رو ، حسشون را منطقشون را و خیلی چیزهای دیگه را تقدیم نمیکنند؟ فقط خانمها تقدیم میکنند؟
جهت اطلاع شما به پدر بیشتر تقدیم میکنید ، حتی وقتی سر زندگیتون هم باشید کافیه پدر یا مادر مشکلی براشون پیش بیاد، شما چیزی تقدیم نمیکنی؟ نمیری کنارشون؟ همراهیشون نمیکنی؟ حتی بعد ازدواج هم پدر دستوری بدن انجام میدید. ظاهرا در خانه پدری شما کار نمیکردی ، خیلی از دختر خانمها هم در خانه پدری بیشتر از خانه خودشون زحمت میکشند و کار میکنند ، حتی از برادر و خواهر های دیگر نگهداری میکنند .
اصلا بحث مظلوم و ظالم نیست ، قراره زندگی کنند اونم از نوع خوب و شادش ، اگر که غیر این باشه که اصلا چرا ازدواج میکنند؟
ممنون از شما و درود به نظرِ مخالفِ من

تیلوتیلو یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 11:32 https://meslehichkass.blogsky.com/

نمیدونم چرا اینهمه با خانم ها سرجنگ داری... ولی در کل یادتون بمونه که زندگی میدون جنگ نیست ... یه کم مهربونتر...

ممنون از توصیه خوبتون ، حتما بهش توجه میکنم ولی جواب سوالِ من نبود توی نظرتون !
چرا از پدر حرف شنوی دارند حتی اگر مخالف نظرشون باشه ولی از همسر نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد