چند بار یه مشت تیله رنگی رو بریزید زمین ، از نظر منطقی نگاشون کنید احتمال اینکه هر بار یه جور و دقیقا سر نقطه قبلی قرار بگیرند تقریبا صفره ، ولی از نظر حسی بهش نگاه کنید تقریبا یه شکل پخش شدن و شاید فرقشون را زیاد متوجه نشید، یه مشت تیله رو زمینند !
نگاه منطق و احساس آدمها به هم همینه !
چی شد؟
من که فقط محو رنگ تیله ها شدم..
منطق واقعیت ها را میبینه که آدمها با هم متفاوتن ، احساس فقط محو دنیای رنگی میشه ، مثل شما ! (لبخند)
تصور کنید شخصیت هر انسان مثل هر بار ریختن تیله ها با دیگری متفاوته ، اینو منطق میبینه ، ولی احساس فقط میخواد اون میلِ به تامین نیازهای عاطفیش برطرف بشه و همه را یه جور میبینه ، صرفا از پخش شدن آن تیله ها ، به زیبایی شیشه های رنگی دقت میکنه .