یکی بهت گفته دوست دارم ولی بنا به دلایلی رفته ، تا یه مدت توهم داری برمیگرده، سعی میکنی چیزی را خراب نکنی هنوز ، بعد یواش یواش ناامید میشی ، بعد عصبی میشی ، بعد پشت سرش حرف میزنی ، خوبیاش را نمیگی ، فقط اونجاهایی که مخالف خواسته هات بود را یادت میمونه و میگی ، بازم میگذره ، افسرده میشی ، تو تنهای خودتو سرزنشش میکنی ،به خودت وعده میدی که بهتر از شما پیدا نمیکنه ، میگی بذار یکی بیاد تو زندگیش تازه قدر منو میدونه ، یکی هم میاد و او همچنان قدرِ شما را نمیدونه ! ، سعی میکنی فرآموشش کنی و بعد یه مدت میکنی ! آروم آروم میشه یه خاطره ،آروم میشی و واقعیت را میپذیری ، منتظر و آماده میمونی که یکی دیگه بیاد و بهت بگه دوست دارم و دوباره بازی از سر ...!
واین داستان همچنان ادامه دارد..
همچنان !