فکر کنید 100 سالِ پیش بود و از یکی خوشتون میومد چکار میکردید؟
چقدر یه نامه ، یه جوهر و قلم میتونست قشنگ بنویسه ... فکر کنید مردی بود و برای دلدار و همسرش که از او دور بوده ، چه ساده و راحت مینوشت ...
فدایت شوم، عزیز تر از جانم ، نازنینم، بهتر از گلم ، اولین و آخرینم ، دلم برایت ذره ای شده ، کجایی که از دوریت بی قرارم ، خورشیدِ من ، مهربانم ، گلنارم ، یکدانه ام ، سرگردانم از دوریت ، آتش عشقت مرا در کام برده ، در آرزوی دیدارت میسوزم ، گذری نیست که به یادت نباشم ، شبی نیست که بی یادت به خواب روم ، کاش اکنون در کنارم بودی و بی مزاحم تو را داشتم ، روزها میگذرد و من بی تو بودن را عادت نکردم ، آشفته ام از ندیدنت ، خسته ام از نبودنت ، کاش میدانستی دلتنگی من را ، کاش بجای ستاره ها با صدای دلنشینت سخن میگفتم ، با لبخند زیبایت از خواب میجستم ، آنگاه بی غم از عالم بودم ، بزودی پیشت می آیم و ختم دلتنگیست ، دیدارمان تازه میشود و قلبمان باز ، دوستت دارم گلنارم ، زیاده سخنی نیست و فرآوان غمِ دوری ، به امید دیدار ای عزیزِ دل ، فدای تو بشم ، یارِ دلتنگت ، رضا
با این ادبیات نه ولی با همسرم زیاد نامه بازی کردیم با اینکه گوشی هم داشتیم ولی حس نامه فرق داره ، اتفاقا امروز یکیشو خوندم
بسیار عالی و زیبا ، براتون بهترین ها را آرزو میکنم و سعی کن بخوبی از این خاطرات محافظت کنید .
ممنون از حسِ خوبی که منتقل کردید
اصلا اصلا اصلا فکر نمیکردم این قدر احساساتی و رمانتیک باشید
نامه بسی زیبا بود
وقتی کسی را میبینید که منطقیه دلیل به این نیست که احساس نداره ، خوبه هر دوشون را در یک تعادل مناسب داشته باشی !
سپاس از شما
بنظرم ک ی اتفاقایی افتاده


اخه بدجور هوای عاشقی زده ب کلت
خوشبختانه همه جا ساکت و آرومه و هیچ اتفاقی نیفتاده
دوست داشتم یه کتاب چند صد صفحه ای با این نوع نگارش میخوندم..
«رضا» ها و «گلنار» ها و دلدادگی های اینچنینی در همون زمان کنار جوهر و قلم و نامه های قدیمی موندن..
جنس دلدادگی های الان خیلی با اون موقع ها فرق داره...
سپاس از نظرتون
احساس میکنم بدجور نیاز داری نویسنده رمان های عقشولانه باشی
فرزندم بدان و اگاه باش ک این استعداد در تو نهفته است
تو بخش داستان کوتاه چند تایی هست.
مث کتاب چهل نامه کوتاه ب همسرم





خوندیش ؟
تو ن شما هم عاشق پیشع خوبی میشدیااا
نه متاسفانه
میشدم؟ مگه اتفاقی برام افتاده؟ (لبخند)