بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

تجدید نظر در تصورات !

حس میکنم مثلا نسبت به یک دهه پیش میزان عاطفه خانمها تقلیل پیدا کرده ، میبینم زنانی که به هر دلیلی (موجه یا ناموجه) ، زندگیشونو رها کردن و مهریشون را به اجرا گذاشتن و  بچه ها را هم به پدر سپردن و رفتن ، حتی سالها گذشته و با اینکه میتونستن و امکانش را داشتن که بچه را ببینن ولی به این کار رغبتی نشون ندادن !

باورم نمیشد یه زن به هر علتی تحمل این قضیه را داشته باشه که بزرگ شدن عزیزشو نبینه!

مرد و زن میشه که از هم جدا و با هم غریبه بشن ، ولی نمیشه که از بچه متارکه کرد ، نمیشه که با فرزند غریبه شد !

نمیدونم چرا همیشه تصور میکردم با سخت ترین مصائب و مشکلات هم یه مادر میبایست دست از بچش برنداره، حالا برای پدر هم میتونه عجیب باشه ولی برای یه مادر پذیرفتنش برام خیلی سخته ، شاید میبایست در یه سری از تصوراتم تجدید نظر کنم !

نظرات 2 + ارسال نظر
بارون چهارشنبه 12 خرداد 1400 ساعت 16:15

دوست داشتم برای این مطلب نظر بذارم چون همیشه یکی از دغدغه های من بوده و به نظرم بدنیا آوردن یه بچه حساس ترین و مهمترین بخش زندگی آدمهاست که متاسفانه اصلا بهش بها نمیدن( البته من اونقدر در این مسئله جدی و سخت گیرم که اگر همه میخواستن اینطور فکر کنن الان نسل بشر منقرض شده بود و اینم خوب نیست، ولی داشتن آگاهی و مسئولیت پذیر بودن در کنار عاطفه و مهر مادری و پدری وظیفه ی تمام والدینه..)
خوندن و دیدن این موضوعات بسیار ناراحت کننده و غیرقابل باوره، اما هست..
حس مادرانه یا پدرانه یه نعمت بی نهایت زیباست که
وقتی بدون هدف، بدون آگاهی، بدون توانایی های مادی و معنوی، بدون قبول مسئولیت های بسیار زیاد همراه بشه در نهایت هیچی از اون زیبایی نمی مونه و برعکس آسیب های وحشتناکی داره که بیشتر از همه نصیب بچه ای میشه که قربانی خودخواهی پدر و مادرش شده چون به اختیار اونها بدنیا اومده.. و به نظرم این بدترین شکل زیر پاگذاشتن انسانیته.

گاهی فکر میکنم بعضی موقعیتها هستند که وقتی کسی در آن قرار میگیره شاید از آنچه تصور میکنه هست فاصله پیدا میکنه ، متاسفانه !
سپاس از همراهیتون

بارون چهارشنبه 12 خرداد 1400 ساعت 16:03

میپذیرم که طمع مادیات و زرق و برق دنیای حال حاضر محبت ها رو کمتر کرده ولی به نظرم مشکل از کمبود عاطفه و مهر و محبت نیست بلکه مشکل از نداشتن مسئولیت و راحت طلب بودن والدینه..
انتظار دارن همه چی به بهترین شکل فراهم باشه بدون ذره ای زحمت و قبول مسئولیت..
آدمی که مسئولیت بچه ای که به دنیا آورده براش مهم نیست اصلا عاطفه نداشته که گذر زمان بخواد کم یا زیادش کنه!
به عقیده من اینطور آدمها از تمام بلوغ های فکری و جسمی که لازمه ی پدر یا مادر شدنه تنها بلوغ جنسی رو بدست آوردن..
قدیم آگاهی ها و اطلاعات کمتر بود، تعداد بچه ها بیشتر بود، مراقبت ها تقسیم میشد ولی عاطفه و محبت و از خودگذشتگی در کنار مسئولیت پذیر بودن و جنم داشتن شکل قشنگتری به خودش می گرفت و همین باعث میشد با وجود سختی های بیشتر و امکانات کمتر بتونن با محبت بچه رو بزرگ کنن و اون بچه میشد تمام زندگی و جان و نفس مادر یا پدرش..
البته اینم بگم همه اینطور نیستن و در همین زمانه ای که فکر میکنیم عاطفه کم شده مادرهای بسیار خوبی در بین ما زندگی میکنن که در کنار مهرمادری، آگاهی زیادی دارن و به حق لایق مادر بودن هستن و دیدن زندگی و مهرمادرانه اشون واقعا حال آدم رو خوب میکنه..( و همینطور پدرهای خوب).

ممنون از نظر و توضیحِ خوب شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد