پنجشنبه میگه، آدمها چقدر از هم دور و یخ شدن، بعضیا دیگه اسم پسر دایی و دخترخاله یا عموهاشون را هم درست نمیدونن یا سال به سال هم نمیبیننشون ، گاهی برادر خواهرا هم خصوصا وقتی که میرن سر زندگیشون از حال هم خبر ندارن ، اینا کم بود این همه گیری بدترش هم کرد .
پنجشنبه میگه ما یه دایی داریم به اسم هفته و یه عمو به اسم ماه و یه یه سری فامیل دیگه به اسمای سال و قرن، البته فامیلهایی هم هستن که چند ماه یبار میبینمشون، پاییز و زمستون و بهار و تابستون و از حال هم باخبریم !
اینجور که آدما میرن جلو تا چند وقت دیگه یادشون میره بابا کجاست ، مامان چکار میکنه؟
عزیزانی که یه وقت براتون لالایی میخوندن ، آخرین جایی که میبینن بجای خونشون و عزیزانشون ، خانه سالمندانه...
جوابی برای گله های پنجشنبه نداشتم ، آدمیم دیگه ، هستیم؟
تاثیر گذار ترین دیالوگی که درباره ادما شنیدم رو پدر ژپتو به پینوکیو گفت:
پینوکیو از چوب بمون انسان ها همشون از سنگن....
....................
چقد حق گفت پدر ژپتو اقای بلاگر تنها کسی رو که زیاد میبینم پسرخالمه
ممنون ازنظرِ خوبِ شما
بله هستیم، آدمهای خوبی هم هستیم روز به روز بهتر تر هم میشیم!
امیدوارم !
ممنون از نظرتون