شش ماه گذشته ، فصل اون لباس هم بوده، این وسط چند تا مهمونی هم رفتی که میشد اونو بپوشی ،ولی بازم نپوشیدیش ، چرا نگهش داشتی؟ نمیخوای بپذیری سایزت عوض شده؟ هنوز امید داری لاغر شی و بپوشیش؟ ناامیدت نمیکنم ولی با نگه داشتن لباسهای قدیم یا سایز پایین تا حالا هیچکس لاغر نشده !
برو در کابینت ها را باز کن ، در کمد هاتو ، قفسه ها و کشو ها رو ، هر چیزی را که قاعدتا" باید مصرف روزانه یا هفتگی نهایتا ماهانه داره و یکساله ازش استفاده نکردی رو بریز دور.
هر چیز که خوار آید و چند سالی هم بکار نیاید، خونتونو تبدیل به سمساری میکنه!
جدا از مواد غذایی و دارو که قطعا" همگی یه مقداری تاریخ گذشتشو نمیدونم چرا نگه میداریم (شاید برای موقع هایی که قوم شوهر بیان خونتون) ، بعضا دیده شده ، شیشه های ادکلن خالی ،میز و صندلی شکسته ، دمپایی پاره و حتی جورابهای نخ کش شده زنانه و سوراخ مردانه بوفور در منازل یافت میشه (حالا دیگه زیرپوش و ش.. پاره را نمیگم !)، باور کنید اینجور چیزا رو تو سمساری هم نگه نمیدارن ، شاید ندونین ولی همه ما تا حدی سندرم و اختلال نگهداری از زباله را داریم ولی یه روزی باید اراده کنیم و ازش رها بشیم.
یعنی چی که این قسمتی از خاطرات ماست و با اینکه لازم نداریم نمیتونم بندازمش دور؟مثلا شلوار لوله تفنگی 20 سال پیش شوهرت که یه زنجیر طلایی هم در قسمت جیبش آویزونه و در قسمت میانی هم پوسیدگی داره و الان یه پای شوهرت هم تو ش جا نمیشه، باهاش چه خاطره ای عزیزی داری که گرفتی تو دستات داری اشک میریزی؟ خیلی مهمه ؟ خاطراتی ازش داری که دیگه الان نمیشه تکرارش کنی؟! یه عکس ازش بگیر قاب کن بزن تو اتاق خواب ، که خاطراتت جاودانه بشن!
گفتم نزدیک عید و خونه تکونیه ، از خونه هم بیرون نمیشه رفت ، بجای اینکه به پر و پای هم بپیچین یخورده دور و ورتون را تمیز کنین.
بازم مثل چند ماه پیش این طنز عامل خندوندنم شد
وقتی اولین بار شما این مطلب را نوشتی به حدی قبولش داشتم که باعث شد بعد از مدتهای طولانی با اشیایی که مدتها بلا استفاده مونده بودن همین کارو انجام بدم، و چقدر بعدش خلوت تر شدن دور و برم حالمو بهتر کرد.
حس خوب بخشیدن وسایل نو که ممکنه خیلی بیشتر به کار یکی دیگه بیاد که دیگه عالی ترم هست،
حالا که مجدد این مطلب رو خوندم تصمیم دارم خنزر پنزر های روح و ذهنمو خلوت کنم،
ببینم این چقدر کارسازه.
اینم ایده خوبی بود ، خانه تکانی روح و فقط نگه داشتن بدرد بخورها و موارد و کسایی که ازشون استفاده میکنیم !
یا کنار گذاشتن چیزایی که باعث آزار فکرمون میشن و آه و افسوس خوردن هم براشون فایده ای نداره ، اجازه حضور را فقط به افکاری بدیم که مثبت هستند و به بار منفی ذهنمون اضافه نمیکنند.
ممنون از نظر و خوشحالم که باعث لبخند شما شدم.
فقط خندیدم
چون واقعا همینطوریه
از وقتی با سبک زندگی مینیمال اشنا شدم مدتهاست چیزی رو نگه نمیدارم الکی
کار خوبی میکنید.ناخوداگاه خلوت بودن دور و ور باعث میشه ، حس خوبی بگیریم.
نمیدونم برای بقیه هم پیش اومده یا نه ولی شده چیزی رو بعد از به قول شما سالها استفاده نکردن دور انداختم یا بخشیدم بعد دقیقا چند روز بعد همونو لازمم شده رفتم خریدم
ولی اصولا چیزی رو نگه نمیدارم همیشه میگم اینکه اینجا افتاده بدون استفاده قطعا یه نفر لازمش داره و پولی براش نداره ببخش اونو
کار خوبی کردی که بخشیدی، حتی اگر بعدش مجبور به خریدش شدی،اونی که پذیرفته قطعا بیشتر نیاز داشته.
اینجا خونه ها کوچیکه اصلا جا نیست که چیز اضافه نگه دارم لونه موشه نه خونه
خاوردور و حتی اروپا هم اینجورین . توی ژاپن ، یه کپسولهایی هست که حتی نمیشه توش ایستاد ، غذاشونو بیرون میخورن و شب فقط برای خواب میرن تو کپسول.