***
توی یه قطره بارون
ما چقدر خاطره داشتیم
چتر ما ابر بهاری
انگاری غمی نداشتیم
بابا با خستگیهاشم
وقتی میومد توی خونه
خنده بود به هر بهونه
شادی بود چراغ خونه
مامانم عطر تنش گلاب گل
غر میزد با مهربونی رو سرم
اگه میخوای که به جایی برسی
مشقاتو خوب بنویسی پسرم
همیشه تو هر کوچه
یه همسایه دوست نداره
بازی و شیطنت بچه ها رو
پاره میکرد یادمه توپ مارو
زنگ تفریح که میشد غلغله بود
تو حیاط کوچیک مدرسمون
محسن چاقالو لقمه هاشو گاز میزنه
محمد فشفشه جفت پا برامون میزنه
تنبلا ته کلاس جمع میشدن
که شاید دیده نشن
موقع سوال جواب
پشت یکی قایم بشن !
خشک شده برگ گلامون
کجان اون خاطره هامون
کجان اون بچگیهامون
***
بلاگر - 9 اریبهشت ابری و گاه آفتابی ! 99
بازم ممنون بابت دکلمه های حال خوب کن
بچگی دوران فراغت و آرامش خاطره و کلا دنیای بیخیالی و خوشیه، ولی گذر زمان و افزایش سن هم قشنگه، تازه طی گذر زمان مزه تلخ و شیرین و ملس زندگی رو میچشی و واقعا زندگی میکنی، با اینکه کودکی بهترین دوران بوده اما هیچ وقت دوست ندارم زمان به عقب برگرده، فکر میکنم گذر زمان با فاکتور گرفتن از سختی هایی که همه داریم خیلی زیباست، البته اگر یکم پاشو از روی گاز برداره ممنونش میشم.
اجازه میدی بعنوان رپ رو این شعر کار کنم؟ به اسم خودت
اشکالی نداره