بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

زندگی زورکی !

در اخبار زیاد خواندیم و شنیدیم ، مردی زنش را یا زنی شوهرش را کشت ! خبر را میخوانیم و از رویش میگذریم و شاید نچ نچی بکنیم و سری تکان دهیم ، شاید آن زن یا مرد قبل از شروع زندگی هم این مدل اخبار را میخواندند و همین عکس العمل را نشان میدادند ولی روزی رسید که خودشان خبر حوادث شده اند !

امروز دوباره خبری مشابه خواندم ،به این فکر کردم ،  چه کسی را باید مقصر دانست ؟ آن زنی که با کمک معشوقه اش پدر بچه هایش را کشته و یا برعکس مردی بخاطر یه زن دیگه همسرش را آتش زده  ...

اگه میبینی زن یا مرد زندگیت باهات مشکل داره و بجای زندگی داره زجر میکشه و هر روز داره التماس میکنه که طلاق میخواد ، خوب رهاش کن ، اگر میبینی تمام تلاشتو برای بردن زندگیت به مسیر درست کردی و نتیجه نگرفتی ، سعی نکن با زور و تحدید و خشونت ادامه بدی .آخه این زندگی به چه درد میخوره ؟ به کجا میخواد برسه ؟ و مطمئن باشید وقتی مشکل تا این حد بالا گرفته ، راهی غیر جدایی نمیمونه ، هر چند سخت و پردردسر باشه.اگر تن به این جدایی ندی ، عاقبت خوبی برای آن زندگی نمیبینم . آخرش میشه همون خبر تو حوادث ، برای یه زودپز هم اگر راهی برای خروج نگذاریم ، قطعا نتیجه ای غیر انفجار و انهدام نخواهد داشت.حتی گاهی به این نتیجه میرسم شاید همان کسی که تو اینجور مسائل  کشته شده در حقیقت خودش قاتل خودش بوده ! شاید اگر کمی منطق داشت کار به اینجا نمیکشید و اگر میپذیرفت که جدا شوند ، اکنون زنده بود.

نیومدیم تو این چند سال زندگی سوهان روح هم باشیم و بجای شادی و آرامش به فکر انتقام و دشمنی و خباثت باشیم.

عقیده دارم 2 انسان بالغ وقتی تمام سعی خود را کردند و حس کردند به نتیجه نمیرسند یا حتی با هم احساس خوشبختی نمیکنند و آینده ای هم برای رسیدن به آرامش متصور نیستند ، چرا زندگی با زور را انتخاب کنند؟ آنها بالاخره خاطرات خوبی هم داشته اند ، بالاخره زمانی سر روی یک بالش میگذاشتند و با هم غذا میخوردند ، با احترام به هم و به عمری که با هم گذراندند و در صورت حضور فرزند به احترام پدر یا مادر بودن ،محترمانه  از هم جدا شوند و  بدنبال زندگی جدیدی باشند ، حتی اگر نخواهند شخص دیگری را هم مجددا وارد زندگیشان بکنند ، و تنها بودن را  با تمام  مشکلات مادی ، مسائل روحی   و خیلی مسائل دیگر که پس از جدایی سراغ آدمها میاید، اتنخاب کرده اند ، همه مشکلات پسا جدایی شرف دارد به یک روز زندگی با زور و اجبار.

نظرات 4 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1399 ساعت 11:46

محمود دولت آبادی حرف خوبی میزنه :
وقتی یک رابطه تمام می  شود ،
باید  تمام شدنش را پذیرفت ؛
نه اینکه آنقدر ادامه اش داد که با تحقیر یا خیانت تمام شود .

به نظرم خوبه این جمله رو گوشه ی ذهنمون داشته باشیم و هر از چندگاهی یه نگاهی به رابطه هامون بندازیم و ببینیم کجای کاریم . . . !

از دید من احترام نشانه بزرگ انسانیت هست ، هر چقدر هم عدم تفاهم 2 انسان بزرگ باشه ، در نهایت میشه جدا شد و هر کس بره دنبال سرنوشت خودش و با احترام و دور از تشنج و درگیری .
جدا شدن 2 نفر از دید من نشانه بد بودن هیچکس نیست ،فقط انتخابی اشتباه بوده ، همین !

تیلوتیلو یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 09:42 https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
دقیقا با این پست و حرفایی که زدی موافقم
من در حد کشتن به این قصه نگاه نکرده بودم و زاویه دیدم کمی متفاوت بود
من همیشه میگم اونایی که بهم خیانت می کنند... چرا وقتی زندگی عاطفی و احساسی دو نفر تمام میشه در حدی که میخوان کسی غیر از همسرشون تو زندگیشون باشه ، به ادامه اون زندگی پا فشاری میکنند؟؟؟؟
به نظر منم مشکلات پسا جدایی شرف داره به زندگی با خیانت و دروغ و ...

بارون شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 23:40

پروسه طلاق و جدایی بار روانی سنگینی داره علی الخصوص اگر پای بچه هم وسط باشه، کلا خوب نیست و هیچ آدمی تاییدش نمیکنه، اسمشم آدمو اذیت میکنه چه برسه به وقوعش، اما هر چیزی در دنیا از دوتا کار ارزش بیشتری داره، حتی اگر ارزش هم نداشته باشه لااقل حرمت بیشتری داره، یکی زور و یکی هم التماس، وقتی پای این دوتا بیاد وسط دیگه تکلیف کاملا مشخصه، امروز تمام نشه فردا و فرداها قطعا به شکل بدتری تمام خواهد شد،( با زور و التماس نمیشه احترام و عشق و محبت خرید)، البته تلاش و جنگیدن برای حفاظت از زندگی همیشه در اولویته، تا جایی که بدونیم کوچکترین امیدی هست یا حداقل حرمتها هنوز سر جاشه، نباید کوتاهی کرد، آقایون و خانمهایی که تمام تلاششون رو برای حفظ زندگی میکنن خیلی قابل تحسین و احترام هستن و همینطور آقایون و خانمهایی که خودشون میدونن به ته خط رسیدن و دیگه جایی برای اصلاح زندگی مشترکشون نیست قابل درک و احترام هستن و تصمیمشون برای جدایی حتما درست بوده.

موافقم

دختر غریبه شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 23:13 http://strangergirl66.blogfa.com

موافقم
به زور نباید تو زندگی دست و پا زد برای موندن طرف مقابل ...
منم از اینکارا میکردم و با خودم نچ نچی میگفتم ولی چندباری سر موضوعات مختلف با این نچ نچ گفتن ها با سر خوردم زمین... دیگه نچ نچ نمیگم
این برای من عبرتی شده
ولی اون نچ نچ هایی که قبلا گفتم هنوز بعضیاشون نیومدن سراغم ....
خدابه دور کنه فقط

خوبه که آدما فقط تجربه نکنن ، ازش درس بگیرن و در موارد مشابه بعدی ازش استفاده کنن ، شما به مرحله استفاده از تجربه رسیدی و این خوبه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد