بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

هندونه سفید !

یه بار یه هندونه میخواستم بخرم که فروشننده میگفت به شرط هست ، بعد انتخاب کشید و گذاشت تو پلاستیک ، ازش خواهش کردم با کارد میوه خوری که تو ماشین داشتم برام ببره ، با ناراحتی پذیرفت و برید ، هندونه سفید بود و فقط کمی رگه های صورتی داشت ، قاچ سفید را جلوی من گرفت و گفت دیدی قرمزه !

هم ختدم گرفته بود و هم متاسف شدم ، بزور میخواست به من تلقین کنه که هندونه قرمزه ، گفتم این که سفیده ، رو کرد به شاگردش و گفت اصغری وجدانا" این سفیده یا قرمز؟ اصغری هم لبخندی زد و گفت قرمز قرمزه، من گفتم آقای محترم من مشکل کوررنگی ندارم این سفیده، اوستا عصبانی شد و گفت ، اصلا من بهت هندونه نمیفروشم و چند کلمه بی ربط از روی خشم!

شاید چند هزار تومان میلغ زیادی نباشه ، بحث سر احقاق حق و وفای به عهد هست ، توی همین قضیه ساده که شاید روزانه هزاران نفر باهاش برخورد داشته باشن ، از خلاف گویی و بدعهدی بود تا بی اعتمادی و عدم کنترل خشم و عصبانیت. حالا تصور کنید ما در امور روزمره خودمون در مقابل چند مورد اینجوری قرار میگیریم و ذهن و روحمون را بخودش مشغول میکنه؟

به این اعتقاد دارم انسانها بعنوان واحد اجتماع میبایستی  به کسانی که سازگار با هنجارها نیستند آموزش دهندو راهنمائیشان کنند، از انداختن زباله از ماشین به بیرون و حفظ محیط زیست و بهداشت  تا رعایت حق عابر در خطوط مخصوص یا پیاده رو و خیلی موارد ریز و درشت دیگر.

اینکه به دیگران و رفتارها و کنش آنها در جامعه بی تفاوت باشیم و تصور کنیم که به ما ربطی نداره و فرضا انداختن یه دستمال کاغذی آلوده به بیرون از ماشین مارا  متضرر نمیکند ، اشتباه بزرگی خواهد بود ، قطعا مشکلات در جامعه میچرخد و روزی به ما هم خواهد رسید و ما را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد مگر اینکه در یک قسمتی از این چرخه ، آن را قطع کنیم ، حتی با یک تذکر ساده و دوستانه .

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1399 ساعت 18:37 http://boragecup.blogfa.com

حرف حساب جواب نداره:)))
سعی می کنم بفهممش و نکته هاشو بفهمم

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد