مطالب نوشته شده در وبلاگ بلاگر ( Blogger Blog) عقاید شخصی من میباشد و لزوما ممکن است تجربه مناسب یا نظر مفیدی برای سایرین نباشد.
شرایط و نحوه زندگی هر کس میتواند تجربه های متفاوتی از زندگی برای او داشته باشد.
نظرات شما قطعا" برای من عزیز و محترم خواهد بود .
کل نوشته ها در این وبلاگ و نظراتی که در دیگر بلاگها میگذارم نوشتن فکرم میباشد،مگر در دادن اطلاعات خاص که با ذکر منبع مشخص میکنم.
با احترام ، بلاگر
ادامه...
آدمها از طریق قلب (احساس) وارد میشن و از طریق مغز(منطق) خارج میشن و تنهات میذارن ، سعی کن به کسی نزدیک بشی که از طریق منطق اجازه ورود بهش بدی و بعد بذاری به احساست وارد بشه ، اینجوری ماندگاری و دوامش بیشتره !
اگر اون "سعی کن" بجای "باید" با درنظر گرفتنِ این باشه که برای ابعاد حسی نمیشه از قبل و بی خلط الگو چید؛ دقت نظرِ خوبی بود.
بحث من تعدل در احساس و منطق هست ، اگر به آن نقطه برسی که بتونی این کار را انجام بدی ، نیازی به این نگرانی نیست که احساس بی برنامه وارد میشه و کنترلی روش نیست. تعادل ، کار شدنی ولی سختی میتونه باشه ، مثل نگه داشتن یک چوب کبریت بصورت عمودی !
سلام عزیزم من نظرت رو دریافت کردم اما نتونستم از همونجا جوابش رو بدم در جواب نظرت : من خودمم عاشق دهه های قبل هستم حتی سعی میکنم مثل اونها لباس بپوشم و همیشه حسرت میخوردم چرا اون موقع به دنیا نیومدم و اون قدر درگیرش شدم که چندتا رمان هم که از دهه های قبل باشه نوشتم...
سلام همنشین گرامی ، شاید یه جورایی زندگی در قدیم سخت بود ولی به نظر من اگر مشکلات و مزایای را در 2 کفه ترازو بریزی ، ترجیح من هم زندگی در قدیم بود.
به نظره من اگر این عقل و احساس هر دو باهم ترکیب بشن نتیجه ی خیلی بهتری میدهند ، یعنی صرفا داشتن احساسات به فردی دلیل بر این نمیشه که اون برای ما و آیندمون شخص خوبیه اما بسنده کردن به منطق تنها و ندیدن احساسات زندگی رو خشک و بی روح میکنه . و اینکه ما زمانی میتونیم بی گدار به آب نزنیم و اول به شخص فکر کنیم و بعد بهش اجازه ی ورود بدیم که خودشناسیه کاملی از خودمون داشته باشیم و از هردویه منطق و احساسات استفاده ی متعادلی کنیم .
موافقم و این همان مفهوم تعادل بین احساس و منطق میباشد. عقیده دارم خودشناسی مقدمه ای بر دیگر شناسی میباشد. ممنون از نظر شما
ممنون از حضورتون و ضمنا فکر میکنم آدرس بلاگتون را اشتباه دادید ، لطفا چک کنید.فکر کنم بلاگفا در وبلاگهای کاربرای از گواهینامه امنیتی ssl استفاده نمیکند و بجای https://173265.blogfa.com میبایستی آدرس را به این شکل http://173265.blogfa.com بنویسید. (بدون s در http ) تا در تمامی مرورگرها وبلاگ شما بدرستی باز شود.
ریسکه! به فرض با منطق صرف انتخاب کردیم اگر احساسی به وجود نیومد تکلیف چیه؟ فرق اون زندگی با یه ماشین خیلی کارآمد که اصلا دوستش نداری چیه؟ ما آدمیم و نمیتونیم بدون احساس زندگی کنیم، فکر میکنم حین انتخاب همون اندازه که منطق مهمه احساس هم مهمه، هر دو دقیقا به یه اندازه، اینطوری زندگی در گذر زمان پشتوانه ای به زیبایی و استحکام همون جمله خیلی خیلی قشنگی که در پست تلخ و شیرین نوشتین داره، و احتمال آوار شدن و دلزدگی و سرد شدن از اون زندگی به حداقل میرسه. «احساس به زندگی، زیبایی، شور و هیجان و در مقابل، منطق، واقع بینی و حقیقت به آن استحکام، دوام و آرامش میدهد. »
تا جایی که خاطرم هست شما همیشه در نوشته هات از تعادل می نویسی و این خیلی عالیه، به شخصه با اینکه در بعضی از نوشته ها با شما اختلاف نظر زیادی دارم اما بسیار ازتون یاد میگیرم، خصوصا تاکیدی که بر تعادل دارید.
با احترام به نظر شما ، نام پست را خواندید؟ اجازه ورود ! قطعا در ادامه و تصمیم برای زندگی مشترک ،به همان اندازه که منطق مهم و ستون زندگیست ،احساس هم لازم و زیبایی زندگی را تشکیل میدهد.این فقط انتخاب منطق بعنوان شروع یک رابطه و آشنائیست و توصیه میکنم که با منطق شروع شود و در ادامه اگر به احساس ( تعادل) رسید میشود به رابطه جدی تر فکر کرد.
چشم قبوله:) اما میدونم نتیجه ی منطق هم مثل احساسه و تنهایی رو در بر داره البته تو ارتباط با ادم ها موارد دیگه صد در صد منطق جواب میده
ولی اینسری منطق :)))))
یه توصیه : اینبار اگر کسی خواست بهت نزدیک بشه ، خواسته هاتو بگو و ازش بخواه دقیقا بهت بگه چی از این رابطه میخواد ، بعد سبک و سنگین کن ، یا بپذیر یا همون اول بگو نه ، این میشه یه شروع منطقی !
آخه با منطق هم اجازه ورود بدی کسی نمیتونه ورود کنه به قلب ... منطق میگه ریز بین شو . سبک سنگین کن . منفعتت رو حساب کن ....
نمیگم احساس خوبه اما خب منطق هم یه جور ازار دهنده هست...
منطق و احساس که منو گیج میکنن ... استفاده ی بجا ازشون سخته برای من ....
دختر غریبه عزیز ، همیشه ما با احساس نزدیک شدیم ونتیجه جالبی نگرفتیم ، یه بار هم یه شروع را با منطق انتخاب کنیم ، شاید یه چیزی تغییر کنه ، شاید احساس هم بعدش بیاد!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اگر اون "سعی کن" بجای "باید" با درنظر گرفتنِ این باشه که برای ابعاد حسی نمیشه از قبل و بی خلط الگو چید؛ دقت نظرِ خوبی بود.
بحث من تعدل در احساس و منطق هست ، اگر به آن نقطه برسی که بتونی این کار را انجام بدی ، نیازی به این نگرانی نیست که احساس بی برنامه وارد میشه و کنترلی روش نیست. تعادل ، کار شدنی ولی سختی میتونه باشه ، مثل نگه داشتن یک چوب کبریت بصورت عمودی !
سلام عزیزم
من نظرت رو دریافت کردم اما نتونستم از همونجا جوابش رو بدم
در جواب نظرت : من خودمم عاشق دهه های قبل هستم حتی سعی میکنم مثل اونها لباس بپوشم و همیشه حسرت میخوردم چرا اون موقع به دنیا نیومدم و اون قدر درگیرش شدم که چندتا رمان هم که از دهه های قبل باشه نوشتم...
سلام همنشین گرامی ، شاید یه جورایی زندگی در قدیم سخت بود ولی به نظر من اگر مشکلات و مزایای را در 2 کفه ترازو بریزی ، ترجیح من هم زندگی در قدیم بود.
به نظره من اگر این عقل و احساس هر دو باهم ترکیب بشن نتیجه ی خیلی بهتری میدهند ، یعنی صرفا داشتن احساسات به فردی دلیل بر این نمیشه که اون برای ما و آیندمون شخص خوبیه اما بسنده کردن به منطق تنها و ندیدن احساسات زندگی رو خشک و بی روح میکنه .
و اینکه ما زمانی میتونیم بی گدار به آب نزنیم و اول به شخص فکر کنیم و بعد بهش اجازه ی ورود بدیم که خودشناسیه کاملی از خودمون داشته باشیم و از هردویه منطق و احساسات استفاده ی متعادلی کنیم .
موافقم و این همان مفهوم تعادل بین احساس و منطق میباشد.
عقیده دارم خودشناسی مقدمه ای بر دیگر شناسی میباشد.
ممنون از نظر شما
چمیدونم ادرس خودش همینطوری زده شد☺
الان درست شد و وبلاگتون را باز میکنه
داداش من حرفتو قبول دارم. همو اول باید انتظارات رو گفت و شنید. وگرنه می تونه به فاجعه منجر بشه. منم تجربه کردم.
دقیقا ، اگر از اول همه چیز روشن باشه ، بعدا جای هیچ گله و شکایتی باقی نمیمونه
درسته حرفتونو من باور دارم.
ممنون از حضورتون و ضمنا فکر میکنم آدرس بلاگتون را اشتباه دادید ، لطفا چک کنید.فکر کنم بلاگفا در وبلاگهای کاربرای از گواهینامه امنیتی ssl استفاده نمیکند و بجای https://173265.blogfa.com میبایستی آدرس را به این شکل http://173265.blogfa.com بنویسید. (بدون s در http ) تا در تمامی مرورگرها وبلاگ شما بدرستی باز شود.
ریسکه!
به فرض با منطق صرف انتخاب کردیم اگر احساسی به وجود نیومد تکلیف چیه؟ فرق اون زندگی با یه ماشین خیلی کارآمد که اصلا دوستش نداری چیه؟
ما آدمیم و نمیتونیم بدون احساس زندگی کنیم، فکر میکنم حین انتخاب همون اندازه که منطق مهمه احساس هم مهمه، هر دو دقیقا به یه اندازه، اینطوری زندگی در گذر زمان پشتوانه ای به زیبایی و استحکام همون جمله خیلی خیلی قشنگی که در پست تلخ و شیرین نوشتین داره، و احتمال آوار شدن و دلزدگی و سرد شدن از اون زندگی به حداقل میرسه.
«احساس به زندگی، زیبایی، شور و هیجان و در مقابل، منطق، واقع بینی و حقیقت به آن استحکام، دوام و آرامش میدهد. »
تا جایی که خاطرم هست شما همیشه در نوشته هات از تعادل می نویسی و این خیلی عالیه، به شخصه با اینکه در بعضی از نوشته ها با شما اختلاف نظر زیادی دارم اما بسیار ازتون یاد میگیرم، خصوصا تاکیدی که بر تعادل دارید.
با احترام به نظر شما ، نام پست را خواندید؟ اجازه ورود !
قطعا در ادامه و تصمیم برای زندگی مشترک ،به همان اندازه که منطق مهم و ستون زندگیست ،احساس هم لازم و زیبایی زندگی را تشکیل میدهد.این فقط انتخاب منطق بعنوان شروع یک رابطه و آشنائیست و توصیه میکنم که با منطق شروع شود و در ادامه اگر به احساس ( تعادل) رسید میشود به رابطه جدی تر فکر کرد.
اولش گفتم نمیشه بعد فکر کردم دیدم میشه![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
مرسی بهم سر زدید
تجربه میگه که میشه و دوام و ماندگاری بیشتری دارد.
از خواب بیدار شدی ؟ ( لبخند)
چشم قبوله:)
اما میدونم نتیجه ی منطق هم مثل احساسه و تنهایی رو در بر داره
البته تو ارتباط با ادم ها
موارد دیگه صد در صد منطق جواب میده
ولی اینسری منطق :)))))
یه توصیه : اینبار اگر کسی خواست بهت نزدیک بشه ، خواسته هاتو بگو و ازش بخواه دقیقا بهت بگه چی از این رابطه میخواد ، بعد سبک و سنگین کن ، یا بپذیر یا همون اول بگو نه ، این میشه یه شروع منطقی !
آخه با منطق هم اجازه ورود بدی کسی نمیتونه ورود کنه به قلب ...
منطق میگه ریز بین شو . سبک سنگین کن . منفعتت رو حساب کن ....
نمیگم احساس خوبه اما خب منطق هم یه جور ازار دهنده هست...
منطق و احساس که منو گیج میکنن ... استفاده ی بجا ازشون سخته برای من ....
دختر غریبه عزیز ، همیشه ما با احساس نزدیک شدیم ونتیجه جالبی نگرفتیم ، یه بار هم یه شروع را با منطق انتخاب کنیم ، شاید یه چیزی تغییر کنه ، شاید احساس هم بعدش بیاد!