بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

دستهایم !

شاد است در آسمان تکان میخورد

نوک انگشتانش چه اشکها که ندیده

ناخن های زنانه اش، بوم نقاشی

حق میخواهد ، گره میشود

عصبانی شود ، مشت میشود

سیلی وحشیانه ای میشود،به کودکی که فقط کودکی کرده!

امضایی میزند بر وصال یا جدایی !

نوازشی پر مهر برنیازمند محبت

بندهای آغوشی محکم است ، بغلی است گرم و مانع سقوط

خوشحال و موافق باشید بهم میزنیدش !

در غم بر روی پیشانی

در فکر زیر چانه

آینده ات در کفش حک شده !

برای دست یار، گرمای عشق

دستهای پدر و مادر ، اعتماد کودکان در گذر از خیابان

به سوی کسی که امتداد میابد نشان دوستی و قرار و آشتی 

زبان حرف زدن کسانی که نمیشنوند

نبضش ضربان های قلبت

عاشقانه هایت را مینویسند

وقتی دوستی به نشان تسلی در دستانش میگیرد

...

***

و به دستهایم نگاه میکنم که دارند فکر من را مینویسند!

آمدن و رفتنت

آمدنت را نفهمیدم

به اندازه برگ گل

سبک بود


نسیم را

ابتدای باران را

گذر عمر را

نمیفهمی


اما

رفتنت را خوب فهمیدم !

طنز: بلاگ دره !

گاهی که وقت دارم دنبال وبلاگ با محتوی جدید میگردم ، خیلی وقتا به صفحاتی میرسم که تاریخشون مربوط به چند سال پیش هست و دیگه بروز نشدن ، حتما بهشون برخوردین ، یه جورایی متاسف میشم ! آخرین نوشته را که میخونم ، اکثرا" حس ناامیدی توشون هست، توقع دارن وقتی یه چیزی مینویسن مثل این کنسرتها مردم هجوم بیارن و جیغ و کف و ... ، آخه نوشته :امروز برف و باران بود و سوز سرما مثل تنهایی من نعره میکشید ! یه پست دیگش هم این بود که چرا برا پستهای من ، نظر نمیذارین آدمهای ... (صدای بوق برای کلمه بی ادبی!)  ، علتش هم بیشتر به این برمیگرده که مخاطبین محترم نظر کم گذاشتن،این از اون آدمایی که میخواد با پس گردنی کاربرا را وادار به نظر گذاشتن بکنه.

بلاگهایی هستن که عشق نظرن ، یکی آمده زیر آخرین پست وبلاگش ، تبلیغ داروهای مردانه و زنانه و افزایش نمیدونم چی چی گذاشته یا یه متن کپی شده که : پستت واقعا زیبا بود و منو تحت تاثیر قرار داد ، به بلاگ من سر بزن ، حالا مطلب پست در رابطه با ناراحتی گوارشی بچش بوده ، نظر اونو تایید کرده ، که آمار نظرهاش بالا بره.

یا یکی یه آهنگ رو دوست داره ، هر کی میره تو بلاگش باید بزور اون آهنگ را گوش کنه ، حالا تصور کن یه مخاطب نصف شبی که همه خوابن  با احتیاط میاد چند تا وبلاگ بخونه ، یدفعه موزیک لود میکشه و اگه صدای اسپیکر هم بالا باشه که دیگه هیچی .

مجردها هم دنیایی برای خودشون دارن ، دخترای کم سن با بلاگهای صورتی و پر افکت ، جوری صفحه را شلوغ کردن که آدم حرکت ماوس را هم رو تصویر گم میکنه ، دخترای نرسیده به دم بخت با دماغ سربالا و فعلا همه مردا بدن و ازدواج چیه ، من هیچوقت شوهر نمیکنم ، بلاگهای دخترای یکم گذشته از دم بخت هم جالبه ، یجورایی  ما هم هستیم توی پستاشون هست ، به زبون بی زبونی به مخاطبین مجرد پیام میدن پس کجائین  :گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من. آنچه البته به جائی نرسد فریاد است. آقایان هم که دیگه مجرد و متاهل ندارن ، کلا یکی با اسم نویسنده خانم ببینن که تب کرده ، همه براش تو نظرات غش میکنن، کاری هم به پیر و جوان و لاغر و چاقش ندارن ! آخه نمیدونی که پشت اون وبلاگ کی نشسته ؟! شاید جای مادربزرگت باشه .

وبلاگهای متاهلین هم جالبه ، پر از تضاده ، روزایی که خوبن از هم تعریف میکنن و همو بالا میبرن و روزهایی که دعوا کردن هم کاملا مشخصه از اون بالا طرفو محکم میکوبن زمین ! خانمهای متاهل یه روز میگن عشق من اینجور کرد ، دلبرم اونجور کرد، واسم فلان چیزو خرید ، عشق ما کلا تو دنیا منحصر به ماست فقط ، بقیه عشقای دنیا دروغه و از این حرفا ، یه روز که یا هورموناشون بهم خورده یا درگیری پیش آمده ، میگن،  به اینم میگن شوهر ،  پررو شده، خونه پدرم راحت بودم، مگه آقا بالا سر میخواستم  ، میدونم باهاش چکار کنم ، همش تقصیر اون مادرشه ، بهش یاد میده بیاد منو اذیت کنه (گاهی هم میگن خواهرش !)

یه وبلاگ جالب هم دیدم که 2 نویسنده عاشق داشت و ظاهرا هر دو مدیر بلاگ بودن و هنوز با هم ازدواج هم نکردن، این برای آن پست میذاشت و قوربون صدقش میرفت و اون یکی متقابلا ، تا اینجاش خوبه ولی به این فکر میکردم اگه بهم برسن و ازدواج کنن ، باز پسوردشون مشترک خواهد بود؟ یا هر کی یواشکی میره برا خودش یه وبلاگ میزنه؟!

دور و ور وبلاگهای دستور اشپزی هم نرین ، باور کنین از قصد غذاهایی که خودشون درست کردن و مواد حروم کردن رو میذارن تحت عنوان های قشنگ ، سوفله ایتالیایی ، شوت بولار سوئدی ، استیک آبدار با سس چغندر و ... ، بعدا هم کلی به سادگیتون میخندن که گولشون را خوردین ، ضمنا" خطر این هم هست که با آقای خونه بعد از خوردن اون غذا ها درگیر بشین.

بعضی آقایون مشکوک هم هستن که توی وبلاگ همش در حال نصیحت این و اون هستن (مثل همین وبلاگ بلاگر !) معلوم نیست جریانشون چیه ، اصلا این چیزایی که میگن را خودشون انجام میدن که واسه همه دارن نسخه میپیچن  ، میان یه چیزایی مینویسن که انجام دادنشون کار آدمیزاد نیست ، یه هرکول لازم داره که از عهده توصیه ها و مشاوره هاشون بربیاد.

البته نگذریم از کاربرایی هم که بی نام و نشان میان و آنچه ته دلشون هست را نسبت به نویسنده وبلاگ خالی میکنن و جوری مینویسن که دشمن قدار هم نمیتونه اون کلمات را بعنوان نظر استفاده کنه ،  چون معمولا مجرم به محل ارتکاب جرم برمیگرده ،جهت رد گم کنی ، یه بار هم  با نام و نشانی و آدرس بلاگشون میان ، جوری خوب مینویسن و از پستت تعریف و تمجید میکنن که آدم فکر میکنه اگه یه طرفدار و دوست واقعی داشته باشه همینه !

من را چه چیزی میسازد؟

بخاطر پولم منو میخواد ،وگرنه بخاطر خودم نمیخواد.

بخاطر اینکه میدونه در آینده دکتر میشم منو میخواد ، وگرنه خودمو نمیخواد.

چون خیلی زیبا و خوش اندام هستم منو میخواد ، وگرنه خودمو نمیخواد.

منو برای اینکه پدر ثروتمندی دارم میخواد ، نه برای خودم.

***

این مطالب را زیاد شنیدیم و معمولا با بار منفی از آنها استفاده کردیم ، جهت اطلاع اگر کسی شما را را برای مطالب بالا و یا موارد مشابه دیگه بخواد ، از دید من نه تنها کار اشتباهی نکرده ، بلکه کاملا هم محق است.

یادمون باشه"خودم" را  همین چیزا میسازه ، شغل ، ثروت ، زیبایی ظاهر (و البته باطن) ، خصوصیات اخلاقی ،حرفه، خانواده و ...، جمع همین موارد است که ما را شکل میده ، وقتی کسی به شما نزدیک میشه ، خیلی طبیعی است که چیزهایی در بیرون و درون وجودتون دیده که به شما علاقه مند شده و اینکه بخاطر آنها شما را بخواد ، کار غیر طبیعیی نکرده.

خود شما هم قطعا وقتی به کسی علاقه مند میشین ، یک سری خصوصیات درآن شخص برای شما جذاب است و هیچ اشکالی نداره که این دلایل مادی هم باشن  و حتی مستقیم و صادقانه بگید :  قسمتی از خواستن من بخاطر این بود که وضع مالی خوبی داشتی  یا زیبا بودی یا ...

آدم را بخاطر داشته ها و نداشته هاش میخوان یا نمیخوان و از دید من اصلا هم چیز بدی نیست.


http://s11.picofile.com/file/8394612134/blogger_pic.jpg

تصویر قسمتی از "من" (بلاگر) !