فقط ۵ خوبی از خودتان را با مصداق عملی بنویسید و آنها را بررسی کنید و ببینید واقعا آنها را دارید؟ در زندگی همین الان دارید انجام میدید؟ در آینده هم با این ۵ خوبی ادامه خواهید داد؟
شما را با وجدان خودتون تنها میذارم !
اما اگر سخت بود و وجدانتون نپذیرفت ، چطور از یک انسان دیگر که تا چند وقت پیش غریبه بود و اگر از کنارش تو خیابون رد میشدید او را نمیشناختین ، انتظار هزاران خوبی را دارید؟
وقتی آخر خوبیها را توقع بکنیم که خودمان چند خوبی ثابت شده و واقعی را حداقل نزد وجدان خودمان داشته باشیم!
پیرو همین پست باید بگم که در مورد پست عاشقی بله نوشته بودین تو دلمون جواب بدیم ولی اینجا قید نشده بود توی دلمان و اما خب من هم با وجدانم حل کردم و بیانش نکردم اینجا! :)
چشم اجازه میدم
کار خوبی میکنید !
پیرو پست جدید
الان یه کنجکاوی
شما خودتون ۵ مورد خوبی دارین؟
پیرو نظر شما در نوشته "تا حالا عاشق شدی؟" که نظر شما این بود که در دلتان جواب بدید !
در این پست هم گفتم با وجدان خودتون به توافق برسید در این 5 مورد ! اجازه بدید اسرار من و وجدانم دست نخورده باقی بمونه ، خانم وحشتناک کنجکاور !
خوب بودن کار سختیه؟
اینکه هر صبح یه مشت دانه برای گنجشک ها بریزی
به ماهی ها غذا بدی
به رفتگر سرکوچه لبخند بزنی و یه سلام احوال ساده کنی... من گاهی بهشون بیسکویت هم میدم
یا مثلا پلاستیک از دست آقای مسن همسایه بگیری و تا جلوی در خونشون کمکش کنی
مهربون باشی
زل نزنی تو چشمای دوستت و دروغ بگی
بدون قضاوت به حرفای یه دوست گوش بدی
به اطرافیانت احترام بزاری
با آرامش رانندگی کنی و اعصاب دیگران را خط خطی نکنی
خودت را جای دیگران بزاری و از نگاه اونا یه نگاهی به قضیه بندازی...
اوووووووووووووووووووه
به نظر من خوب بودن کار سختی نیست
اتفاقا خوب نبودن کار سخت تریه... چون باید به خودت قبل از دیگران فشار و تنش وارد کنی... باید اول با خودت بد باشی تا بتونی با دیگران بد رفتار کنی...
به نظر من خوب بودن خیلی آسون تره...
و خوب بودن با یه لبخند ، با یه نگاه ، با یه مهربونی ساده امکان پذیره
آروم آروم قلب آدم لبریز میشه از خوبی و بعد دیگه جایی برای هیچی جز خوبی باقی نمی ماند
آروم آروم میشی آدمی که برای همه خوب میخوای ، هیچ بدی ای برات تعریف نداره...
تیلو عزیز ، ممنون از نظرت و اشاره به چند مصداق، هدف این نوشته این بود که با خودمون صادق باشیم و بدانیم در مقابل خوبی هایی که داریم انتظار خوبی از دیگران را داشته باشیم ، اینکه مثلا من دوست قدیمیتم ، همسرتم ، فامیلتم و ... پس به من "باید" خوبی کنی ، از دید من درست نیست ، زندگی واقعی یجور روابط متقابل را میطلبه ، مفاهیم خوب را عملا در مورد دیگران اعمال کنیم تا خوبی ببینیم و اینو میتونیم از خودمون شروع کنیم و قطعا در جامعه هم بسط پیدا میکنه.
یه مثل قدیمی هست که میفرماید خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند ...مصداق نوشته شماست ..
راجب این مسئله هم یه نوشته قدیمی دارم ، زیاد و بی رویه خوبی بکنی دیگه آن را بعنوان خوبی درک نمیکنند ، به شکل وظیفه شما به آن نگاه میکنند.
تعادل در همه چیز مناسبه !
خوبی شاید کلمه ساده ای باشه اما وقت انجامش بخصوص در شرایطی که هیچگونه منفعتی در میان نیست کار بسیار بزرگ و حتی سختیه، اون موقعهاس که باید عیار خودمون رو بسنجیم.
خوبی کردن دل بزرگ میخواد، ما آدمها هر چقدر متوقع تر باشیم دلهامون به همون اندازه کوچیکتر میشه.
هدف این نوشته این هست که خودمون را بیشتر بشناسیم و در مقابل آنچه داریم و به طرف مقابل میدهیم ،توقع داشته باشیم.
اگر خوبی به اندازه کافی داشته باشیم ، توقع در همان سطح از دید من اشکالی ندارد.
ظاهرا مشکل نظر گذاری بلاگ اسکای حل شده.
ممنون از حضور و نظرتون