بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

لجبازی !

گاهی درون انسان چیزی را میطلبد (احساس) و منطق هم با آن مشکلی ندارد ولی نیروی دیگری مانع رسیدن شما به خواسته مورد نظرتان میشود که آن را نباید با منطق اشتباه گرفت ، نام آن نیرو لجبازی است !

بدترین این حالت هم زمانی است که شما با خودتان اینکار را میکنید ، اصولا هر چیز بدترینش مربوط به زمانی است که شما در درون خود میجنگید ، گاه انسان با یک نیروی بیرونی مبارزه میکند در نهایت هر چه هم که باشد حتی اگر شکست هم بخورد ،  میتواند آن را به کناری بگذارد ولی در درون ؟ نمیشود که خودمان را از خودمان دور کنیم ، برای مثال خلاف گفتن به خود ، دوست نداشتن خود ، قول بی پشتوانه به خود و لجبازی با خود !

خواسته درونی دارید که هم احساس و هم منطق آن را پذیرفته اند ولی شما با شکل آن مسئله مشکل دارید و با خود لجبازی میکنید تا دقیقا آنچه شما میخواهید بشود ،این باعث فشار به همان حس و منطق شما خواهد شد و در حقیقت شروع جنگهای داخلی درون خودتان !

اینکه بر مسئله ای پافشاری بکنید و دقیقا توقع داشته باشید خواسته شما مو به مو برآورده شود ، چه با دیگران و چه با خودتان ، قطعا باعث هدررفت عمر ، پیچیده کردن مسائل ، دور شدن انسانهای دیگر از شما و در نهایت باعث آشفتگی روانی و روحی شما خواهد بود.

شرایط را بسنجید و اگر لازم بود در جایی انعطاف نشان دهید ، گاهی فرار هم میتواند بهترین راه برای دور شدن از خطر باشد و همیشه به معنی شکست نیست !

نظرات 5 + ارسال نظر
بارون سه‌شنبه 3 تیر 1399 ساعت 22:25

فکر میکنم متوجه شدم بلاگر جان

بارون سه‌شنبه 3 تیر 1399 ساعت 21:59

مگه چیزی تحت عنوان همه چی عالی و صد در صد به میل آدمها در جهان تعریف شده؟؟ اصلا داریم همچین چیزی؟ منشا لجبازی آدمها دلایل مختلفی میتونه باشه، همیشه هم آدمها دنبال نهایت نیستن.

سعی به رسیدن به نهایت،حداقل در آرزوهایشان باعث مشکل میشود.

بارون سه‌شنبه 3 تیر 1399 ساعت 21:09

ذهن من در این پست لجباز مونده و عین بچه کوچولوهای سرتق لج کرده و از جاش تکون نمیخوره،
هر چی این متن رو تا آخر می خونم و دوباره می خونم یه چیزی رو متوجه نمیشم، اصلا آدما باید برای چی لجباز باشن؟
لجباز بودن چه ربطی به حس و منطق داره؟
آدمی که در تعادل بین منطق و احساسه، چرا باید لجبازی کنه؟
اصلا چرا یه آدم باید با خودش لجبازی کنه؟

در آخر فکر میکنم باید بگم؛ من یک لجباز هستم، اصلا لجباز بودم دست و پا درآوردم

خیلی چیزا هست که تعادل منطق و احساس را بهم میزنه،اینکه آدما بخوان همه چیز عالی باشه و وصد در صد به میلشون ،وقتی به آن نهیتی که میخوان نمیرسن میخوان زیر همه چی بزنن،منظور من این بود.

من دوشنبه 2 تیر 1399 ساعت 14:42 http://me2020.blogsky.com

به نظرم در مواردی که احساس و منطق با هم به تفاهم رسیده باشن کار آسون میشه اما حالتی که هر کدوم ساز خودشون رو بزنن شرایط سخت میشه،منطق رد میکنه اون مورد رو ولی احساس پافشاری میکنه

این نوشته با توجه به این هست که منطق و احساس موضوعی را تایید کردن و نیروی سومی به اسم لجبازی و عدم انعطاف پذیری مانع کار میشه.
توصیه میکنم با منطق شروع کنید و بعد به احساس برسید در این حالت اگر به احساس نرسیدید چون دید منطقی دارید براحتی میتونین از مسئله عبور کنید ولی اگر با احساس شروع کنید و به منطق نرسید براتون مشکل ساز میشه و براحتی نمیتونین به حستون جواب رد بدین.

سارا دوشنبه 2 تیر 1399 ساعت 13:07 http://15azar59.blogsky.com

من خیلی وقتا با خودم لجبازی میکنم اصلا فکر کنم لجباز درون بیش فعالی دارم ..گاهی خوبه گاهی بد اما تا مدتها اعصابم را درگیر میکنه ..

لجبازی باعث فرسودگی و صرف انرژی بی جهت میشه ، گاهی لازمه منعطف باشیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد