سر کار بودم ، آمدم خونه ، غذایی خوردم ، همه چیز معمولی و عادی بود ، تا اینکه فکر کردم به اینکه یه روز دیگه عمرم گذشت !
این معمولی نبود ، به اینکه یک روز دیگه به نبودن نزدیک شدم و 24 ساعت طلایی من گذشت ،این باعث شد دوشنبه من متفاوت بشه ، امروز حالم خوب بود؟ از دیروزم بهتر بودم؟ کاری کردم که نشون بده زنده ام و هیجان تو رگهای زندگیم جریان داره؟ دارم با دقایق عمرم چه میکنم؟ هیجان و تفاوت امروزم چی بود؟ امروزم را هدر دادم یا زندگی کردم؟
یه روزی میاد برای همه که برای یک دقیقه هم التماس خواهیم کرد ، فقط برای یک دقیقه بیشتر !
بنظر من اگر روزی احساس آرامش کردیم و بهمون خوش گذشته یعنی از دستش ندادیم. یا اگر روزی بسختی کار کردیم و خسته شدیم و رنج کشیدیم اما به هدف درازمدتتمون نزدیک تر شدیم بازهم از دست نرفته.
آرامش و نزدیک شدن به هدف
ممنون از نظر خوبتون
قدم مجازی تمام دوستان خوبم روی چشم، چای با عطر هل و زعفران که قابل دار نیست، این اصلا یه تعارف نیست
بازم خوبه !
ممنون از تعارف و حضورتون
دوشنبه من معمولی نبود، اعصاب خرد!
با این وجود هر چه به اتمام روز نزدیکتر شدم دیدم هیچکدوم ارزش ناراحت کردن و خراب کردن روزها و دقایق من رو ندارن، و با یه چای با عطر هل و زعفران به زندگی برگشتم
خوشحالم از برگشتتون و حق داشتم از غذاهایی که درست میکنم به همنشینان محترم مجازی تعارف نکنم ، یکی هم شما که تعارفی از چای هل و زعفران به کسی نکردید !
چیزی با ارزش تر از این ساعات طلابی نداریم که متاسفانه خیلیا وقتا یادمون میره قدر بدونیم
دقیقا من هم به این فکر کردم !
ممنون از حضورتون