هوا که گرم میشه و حدودا از خرداد تا مهر ، دلم برای سرما و زمستون تنگ میشه ، زمستون که میاد از بهمن و اسفند دلم برای تابستون و گرما تنگ میشه ، اینجا هم دنبال تعادلم ، در دلتنگی !
الان دلم از اون برفای آنچنانی و جاده هایی که هر دو طرفشو برف گرفته میخواد که وقتی میری پیاده روی و برمیگردی عقبتو نگاه میکنی ، فقط دو جفت رد پای نزدیک هم ببینی ، به فاصله گرفتن دستها به هم !
یجا تو دل جنگلای برفی یه آتیش روشن کنی و یه موزیک زنده و یه آهنگ قدیمی ، یه چای توی این قوری های سیاه شده از دود هیزم و گرفتن لیوان داغ توی دستای یخ زده.
این 2 تا آهنگ را برای روزای برفی زمستون بهتون پیشنهاد میکنم :
اصلا اصلا گرما رو دوست ندارم از اول خرداد منتظرم زودتر روزها بگذرن و هوا خنک و سرد بشه ..وقتی هوا سرده انگار راحتتر میشه نفس کشید و از همه مهمتر سوسکها میرن خونه هاشون
میگم برای چی کاراته یاد گرفتی !
یاد اون کارتون پلنگ صورتی افتادم با یه پشه مبارزه میکرد.
گرما و سرما را دوست دارم ، اصولا هوا را هم با تعادل میپسندم !
ممنون که با ما هستی
پس چرا از باقالی و لبو چیزی نگفتید؟(شوخی میکنم)
توصیفات زیبای شما را با دونه های پنبه ای برف که آروم آروم و رقص کنان خودشونو به زمین سفید پوش می رسونن و همینطور حال بسیار خوبش، برای شما و همه آرزو میکنم، که در امتداد پاییزی بی نظیر حتما در انتظارمونه.
ممنون از توصیه زمستانه ی سفید و برفی و زیبای شما.
منتظر بودم همنشین های خوب مجازی هم به این سفر برفی مطلب اضافه کنند که همین اتفاق هم افتاد.
ممنون از حضور و نظر شما
آهنگ دومی قشنگ بود ... اولین بار بود میشنیدم...
سپاس از حضور و نظر شما