دلت خیلی میخوادش؟ دوسش داری؟ حس میکنی میتونه آرومت کنه؟ بدون او بودن براتون سخته؟برات این مهمه که یه روز پاییزی باهاش قدم بزنی؟ حس درونیت اینه که این خودشه ؟ مهم نیست که جواب او چی هست ، مهم حس شماست ، منتظر این نباش که او هم به حس شما برسه ، مهم اینه که شجاعت اینو داشته باشی که حستو بهش بگی ،حداقل دیگه به خودت بدهکار نیستی ، جوابش هر چی میخواد باشه ، تکلیفت با خودتون روشن میشه !
چرا اینا رو بخودش نمیگی ؟ منتظر دوست داشتن اونی ؟ پس دوسش نداری ،به زندگیت برس !
اوهوم دوس دارم باهاش قدم بزنم ولی نه به هر بهایی،که یاد گرفتم بدون اونم باید بتونم زندگی کنم ولی با جمله آخرتون موافقم حداقل خوبیش به اینه که تکلیفمون مشخص میشه
از دید من ،بعضی وقتا هم لازمه یادمون باشه عمر کوتاه هست و زمان زود میگذره ،بهایی هم که میگذاریم مثل حس و منطقمون میبایست متعادل باشه .
ممنون از نظر شما
منظورتونونفهمیدم
مانعی برای چی؟ برای اینکه وقتی حسی داری جلوشو بگیری ؟ وقتی کسی را دوست داری توی خودت نگه داری تا وقتی که مطمئن بشی اگر بهش بگی دوست دارم اونم همینو بهت بگه؟ منظورم از این پست اینه منتظر این نباشید که او هم به دوست دارم برسه بعدا احساستون را بهش بگید ، دوسش داری بهش بگو !
کاش هیچ مانعی نبود
همه منتظرن دوست دارم را موقعی بگن که بدونن جوابی براش میگیرن ، این که میشه معامله، میشه تجارت، حتی من که منطقم از احساسم بیشتره اینو نمیپسندم !