بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

آرزوهای شیرین !

تصور کنید هر چی که میخواستیم میشد و بهش میرسیدیم، دیگه مفهومی تحت عنوان آرزو وجود نداشت و داشتنش شیرین نبود و  لذت نمیداد بهمون ، خوبه که به همشون نمیرسیم !

دارم خودمو گوش میکنم !

نظرات 11 + ارسال نظر
بارون شنبه 16 بهمن 1400 ساعت 14:02

ممنون

بارون جمعه 15 بهمن 1400 ساعت 20:45

سلام

بلاگر حالشون خوبه؟

سلام ، ممنون ، خوبم ، سلام میرسونم ! (لبخند)

scammer doll سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 15:01

دارم خودمو گوش میکنم چقدر خوب بود...
پر از آرامش شدم

سپاس از شما

توسن سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 11:25

بلاگر فلسفی جواب بدی فلسفی جوابت میدما هم خودم توش میمونم هم تو ن شما

از نظر من س تا من دروغی وجود داره
اول بر اساس تصوری ک دیگران از ما دارن خودمونو تصور کنیم
دوم ما تصور کنیم بقیه فلان تصورو از ما دارن و خودمونو اونجوری تصور کنیم
سوم و وقتی ک بقیه تصور میکنن ک ما همچین تصوری از خودمون داریم
اینا بنظرم اشتباس و خیلی نکات ریزی داره ک تفاوت بینشونو متوجه بشی ولی خیلی تو این مورد فک کردم و ب این نتیجه رسیدم
من واقی چیزیه ک واقعا هستم و خودم خودمو تصور میکنم درسه
حالا دربارش فکر کنم
روزت سرشار از حال خوب

ممنون از نظرتون ، روزتون خوش

توسن سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 11:15 http://mehrnaz19brz.blogfa.com/

دارییییی
مخصوصا اونجایی ک میفهمی دارم با ولححححح پست غذاهاتو میبینم
خبیص خبیص خبیص

به نظرِ شما احترام میذارم .من اونی نیستم که تصور میکنم ، اونی هستم که دیده میشم !
ممنون از حضورتون

توسن سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 11:04

اوه اوه اوه از موذیانه رو این حوری میتونم تصور کنم ک ی لبخندی زدی و از گوشه چشمت داری منو نگاه میکنی ن بنظرم خیلی خبیصانه هس
موذیانش اینجوری شیطانیش دیگ ... بنده ترجیح میدهم از این فضای خبیصانه دور بمانم و جان عزیزم را حفظ نمایم .با تشکر

لبخند خبیثانه ندارم اصلا توی لبخندام ! حداکثرش (لبخند شیطانی) است ! (لبخند)

توسن سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 10:59

این لبخندی ک مینویسی ی خنده ریزی هم پشتش میریاااا من مطمئنم

مدل ریزش را اینجور مینویسم (لبخند موذیانه) !

توسن سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 10:44

«من ی شعر تازه میخام ...»
منم میخوام
نصفش مال من نصف دیگشم مال من

آموزش نحوه تقسیم هر چیزی توسط خانمها !
نکته ظریفی بود ولی عین حقیقت یا حداقل تمایل قلبی خانمها را گفتید !(لبخند)
سپاس از حضورتون

.. سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 09:05

"از دیدِ من اگر همه یه غول چراغ جادو داشتند ، اصلا انگیزه ای برای زندگی کردن نمیموند.
شاید حسرت ها باعث بشه وقتی به یکی از آرزوهاتون میرسید آنقدر براتون دلچسب و شیرین باشه "
موافقم
بارها به این موضوع فکر کردم که اگه انقدر پول داشتم که همه چی می تونستم بخرم و هیچی نیاز به تلاش و ... نداشت چقدر همه چی بی معنی میشد مثلا هر خونه و ماشینی و ... تا حدی که کل شهر هم می تونست مال آدم باشه
که چی بشه!
آدم از چی لذت می برد؟!
وقتی هر چی دلم بخواد بخرم تا یه مدت که این وضعیت ادامه داره هیچی واسم خوشایند نیست
ولی وقتی تلاش می کنم و به چیزی میرسم و یا وقتی مدتی تو یه زمینه ای خرید نکردم و یهو خرید می کنم خیلی واسم لذت بخشه
در کل زندگی با تلاش واسم زیباست

سپاس از همراهی و نظر شما

. سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 00:49

گاهی وقتا به کسایی ک مولتی میلیاردر هستن فکر میکنم
اونا ک محدودیتی توی چیزی ندارن
هر خواسته ای داشته باشن بهش میرسن
اینطوری زندکیشون کسل کننده نمیشه؟!
تهش به پوچی نمیرسن؟!
نهایت لذت و شادی و هیجان رو تجربه میکنن،اونوخ دلزده نمیشن؟!

راستی دکلمه رو الان خوندین؟!

با شما موافقم.
نه قبلا خوانده بودم.

حدیث سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 00:44

اصلا خوب نیست ، مگه عمر ما چقدره که بخواد در حسرت بگذره .
اگه یک روز اختیار دنیا رو به من میدادن ، می گفتم همه برسن به اونیکه میخوان ، چه خوب چه بد .

از دیدِ من اگر همه یه غول چراغ جادو داشتند ، اصلا انگیزه ای برای زندگی کردن نمیموند.
شاید حسرت ها باعث بشه وقتی به یکی از آرزوهاتون میرسید آنقدر براتون دلچسب و شیرین باشه !
ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد