توی یه رابطه هستید (بدون نگاه جنسیتی) که هنوز تکلیفش مشخص نیست ، همه چیز خوبه ، اگر گاهی هم فرضا عصبانی میشید ، بخوبی میتونید خودتون را کنترل کنید ، بهترین وضعیت ظاهری و مودبانه ترین الفاظ و محترمانه ترین برخوردها را با هم دارید ، کلا به رفتار خودتون مسلط هستید . چه اتفاقی میفته که همین آدمها از مرز ازدواج که رد میشن ، بعد مدتی همه یا قسمتی از اینها را از دست میدن؟ سوالِ من اینه اون نیرو و توانی که قبلش داشتید و خیلی جاها میتونست کنترلتون کنه را چرا بعد از شروع زندگی استفاده نمیکنید؟ خیالتون راحت شده که طرف دیگه به این راحتی نمیتونه بکنه و بره؟ همین عدم تسلط به رفتار و دیگه براحتی نمیشه کند و رفت ، بمرور به خشم و تنفر منجر میشه !
شاید چون قبلش به بعدش و بعدترش فکر نمیکنیم...
قبلش چشما رو میبندیم، ولی بعدش روی کوچکترین موضوعات ذره بین میزاریم و قاضی میشیم و یه نفره حکم میدیم و قصاص هم میکنیم.
صبر و گذشت و احترام و مراقبت چیزی نیست که کم و زیاد شدنش مهم نباشه بلکه در هر شرایطی حفظ همه اینها لازم و ضروریه.
سپاس از نظرتون
نه
اینطوری نیست که خیالشون راحت بشه
با گذشت زمان و ایجاد صمیمیت ، فکر میکنن خط قرمزها را جابجا کنن
گاهی هم احترامها را به بهانه صمیمیت کنار میزارن
اگه یاد بگیریم که احترام همیشه سرجاش باشه... یاد بگیریم که برای رابطه همیشه تلاش کنیم... یاد بگیریم که یه رابطه نیاز به نگهداری داره ... یاد بگیریم که هربرخوردی خودمون داشته باشیم طرف مقابل هم همون برخورد را با ما خواهد داشت ... خیلی چیزها درست میشه
ممنون از نظرِ خوبتون