بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

هوا خوب ، روزِ خوب ، حالِ دل هم خوب !

,وقتی به 5 شنبه میرسم ، انگار یه تخته پاک کن برمیدارم و هر چی روش هست (خوب و بد) را پاک میکنم و  فکرم را آزاد میذارم تا به هرجا بخواد بره .

توصیه میکنم به قیمت از دست دادن آرامشتون ، بدنبال آرام کردن کسی نباشید !

این پست بروز میشود


فیلم کوتاه 1 (گیو دُم)

فیلم کوتاه 2 (گیو دُم)



یه موقع میبینید کسی که بهش اعتماد دارید و ثابت کرده قابل اطمینانه چیزی ازتون میخواد که شاید از نظر شما اشتباه باشه ، رسم اعتماد اینه که با او همراه باشی ، هر چند مخالف طرز فکرتون باشه ، غیر این باشه ، پس بهش اعتماد نداشتین و صرفا نمایشی از اینکه من بهت مطمئنم در میاوردید !


دارم اینو گوش میکنم


من عمرمو برات گذاشتم !  انگار طرف دیگه زندگی نون خامه ای وسط گذاشته ! (لبخند)


جالبه تا وقتی دختر ها خواستگار دارن میگن قصد ازدواج ندارن ، وقتی میبینن دیگه خبری نیست خودشون میفتن دنبال خواستگار !


گاهی از عاشق شدن یکی دو ماه مرخصی بگیر ! آدم که همیشه نمیبایست یکی رو دوست داشته باشه ، یه موقع هایی هم بذار زندگیت خالی از دوست داشتن و تعهد و باید و نباید ها باشه ، حالا یه ماه عاشق نباش، چی میشه؟ (لبخند)


دانلود فیلم چند دقیقه با بلاگر و پنجشنبه های خوبش !


نتیجه غذای ژاپنی (گیودم) رنگش بخاطر سس سویاست ، با کته خیلی خوب میشه

https://s16.picofile.com/file/8428332384/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B8%DB%B2%DB%B7.jpg


کته هم آماده شد

https://s16.picofile.com/file/8428333076/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B6%DB%B4%DB%B7.jpg


گیو دم در  ژاپن روی کته ریخته میشه و توی کاسه سرو میشه

https://s17.picofile.com/file/8428333484/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B3%DB%B4%DB%B3.jpg


بعضی آدمها  وقتی گرسنه هستند و دسترسی به غذا ندارند ، ساده ترین غذایی را که بدستشون میرسه را هم میخورن که شاید در حالت عادی سراغی ازش نمیگرفتند ، وقتی  مشکل دسترسیشون به غذا برطرف بشه دوست دارن اون چیزی را که  مورد علاقشون هست  را بخورند !

با آدمهای گرسنه با احتیاط برخورد کنید !


وقتی دارید زندگی میکنید منتظر این نباشید که همیشه او خوشحالتون کنه ، گاهی شما شروع کننده باشید ، ذوق داشته باشید و مطمئن باشید اشتیاق از شما به او سرایت خواهد کرد ، این راجب همه مسائل زناشویی صدق میکنه !!


وقتی بخاطر خواسته های زنانه ،میخوای با فشار گذاشتن روی طرف دیگه زندگی ، رفتار طبیعی  یه مرد را تغییر بدی که بتونی توی خونه حکمرانی کنی ،فرضا موفق شدی ، اولین کسی که از اون مرد ضعیف شده متنفر میشه خودتی !

***

طنز پنجشنبه ای : دختره داره بال بال میزنه ، پِر پِر اشک میریزه ، عشقش را با یکی دیگه دیده ، حالا دوستش اومده آرومش کنه :

دوستش: عزیزم ، چیزی نیست ، درست میشه !

دختر تو دلش: چی درست میشه؟ چی چی چیزی نیست؟ از این مصیبت بزرگتر ؟  واسه خودتم پیش میومد همین بود؟ اقلا کاش همینجوری میرفت ،با یکی دیگه ...پرپر های بیشتر !

دوست : اصلا لیاقتت را نداشت ، دختر گلی مثل تو رو ول کرده ، ارزشش را نداره ، فکر نکن بهش !

دختر با گریه و بهمراه بالا کشیدن مماغش : آره لیاقتش همون دختره ایکبیری بود ( دختره خیلی هم خوشگل بوده ،اتفاقا گریه زیادش بیشتر برای همین بود، کلا دخترها رقیبشون ملکه زیبایی هم باشه ، بهش میگن ایکبیری ! )

دوست : حالا چی شد که رفت با یکی دیگه؟

دختر : نمیدونم ، من خیلی خوب بودم ، احتمالا چیز خورش کردن ، دختره قیافش مثل جادوگرا بود ، حتما جادویی دعایی براش نوشته ، من کاری نکردم (بهمراه هق هق ) فقط یه بار نصف شب حالم خوب نبود ساعت 3-2 بود ، زنگ زدم بهش گفتم هوس بستنی کردم ، برام بخر بیا دم در بهم بده ، اونم صبح زود میخواست بره سر کار ، یه جلسه مهم داشت ، طفلکی خواب بود ، هر چی گفت فردا گفتم نه ، الان ، رفت گرفت و برام آورد داد ،آخه این میشه دلیل؟ یا ماشین باباش دستش بود بزور گفتم بده من باهاش یه دور بزنم ، هر چی گفت تو که رانندگی بلد نیستی ، باهاش قهر کردم بالاخره راضی شد و داد ،درسته  یه تصادف مختصر کردم ، اونم که رو صندلی بغل بود یخورده  دماغش شکست ، مگه چی میشه، یکی دوماه ماشین باباش تعمیرگاه بود و دماغ و دستش هم 3-2 ماه بعد خوب شد!

دوست: مگه دستش هم طوری شده بود؟

دختر : آره اونم یخوره شکسته بود! بیشتر از این ناراحت بود ، آخه عقشم کارش با کامپیوتر بود و یه مدت نتونست کار کنه. آخه اینا دلیل میشه؟

دوست: معلومه که نه ، تو بهترین بودی براش ، یادمه یه بار براش شکلات فندقی  گرفته بودی واسه ولنتاین ..

دختر: میبینی؟ کی اینکارو میکنه ؟ درسته بعدش قهر کردیم ولی تقصیر من نبود که ، یعنی قبلش گفته بود من به فندق حساسیت دارم ، خب من که شکلات رو نساخته بودم ، درسته روش نوشته بود فندقی ، خب یادم نبود ، تو ماشین یه تیکه کندم گذاشتم دهنش ، من چکار کنم فردا صورتش و بدنش همش تاول زده بود و بردنش بیمارستان ، به من میگه من حواسم نبوده ، اصلا شاید یه جای دیگه فندق خورده ! آخه اینا دلیل میشه؟

دوست: معلومه این همه چیز میز هست توش فندق داره ، آروم باش ، از تو بهتر پیدا نمیکنه و برمیگرده

دختر : راس میگی؟

دوست : باور کن ، حالا بلند شو بریم بیرون یه دور بزنیم حالت خوب شه

دختر : باشه ، میدی ماشینتو من برونم؟

دوست : یادم نبود میبایست برم جایی ، یه روز دیگه میریم بیرون، خداحافظ عزیزم ، یادت باشه تو بهترینی !

دختر : خودم میدونم !

(لبخند)

***

خیلی خیلی هوس کردم یه سفر به یه روستای دور برم ، از اون رختخوابهایی که یخورده بوی پشم گوسفند میده ، بالش های گرد ، سماور نفتی ، صدای مرغ و خروس ها ، صبح ها مه باشه ، هواش یخورده سرد باشه ، نون تنوری ، از اونایی که میچسبونن رو دیوار تنور و با هیزم کار میکنه ، استکانهای کمر باریک و دستهای گرمی که اصلا و اصلا مثل ما از طبیعت دور نشدن ، تنها برم؟ تنها نرم؟ ولی محدودیت ها برداشته بشه ، حتما میرم .


یه روزی کسی برای شما یه چیزی مینویسه و به اسم شعر بهتون میده ، شاید نه قافیه داشته باشه نه کلماتش خیلی زیبا، نه اصولِ منظوم را رعایت کرده باشه ، ولی با حسش برای فقط و فقط برای شما نوشته ، اون برات یه گنجه ،شاید الان متوجه نباشی چه ارزشی داره، خوب نگهش دار یا اگه الان داریش ، ببین کجا گذاشتیش و پیداش کن ، روزی میشه که بیشتر از هر چیزِ دیگه تو این دنیا برات ارزش پیدا میکنه !


شام پنجشنبه بلاگر ، میدونین الان چیو دارم گوش میدم؟ سن دییلر بنه دییلر! ، 5 شنبه ایها هم کم شیطون نیستن ها ! (لبخند)

https://s17.picofile.com/file/8428361268/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B9%DB%B5%DB%B2%DB%B1%DB%B9.jpg

پاستا با 2 لیوان آب+ یه لیوان شیر + کمی آویشن در انتها


حرکات موزون آذری را دوست دارم  ! این پنجشنبه ایهای با کلاس دیگه دستمو نمیکشن دارن محترمانه خواهش میکنن، خب چی میتونم بگم؟! (لبخند)


یکی میاد میگه من اینو میخوام اونو میخوام ، میگی باشه ، چشم ، هر چی شما میگی  ، تو دلت میگی با اینکه راضی نیستم ، یه مدت بگذره خصوصا اگه با هم ازدواج کنیم درست میشه و اونی میشه یا تبدیلش میکنم به اونی که من میخوام ! شاید نشد ! منتظر یه عمر جنگ میتونی باشی؟  اگه میتونی ادامه بده !


پنجشنبه این هفته خیلی خوشحاله و داره این حسشو به من و بقیه هم 5 شنبه ایها منتقل میکنه ، اگر حس خوبی هنوز نگرفتین ، اینو واقعی میگم ، از ته دلتون پنجشنبه ای نیستین ، کاش بودین و حس میکردین چه حس نابی داره ، چقدر خوشحال و خوبین !


دارم اینو گوش میکنم و حقیقتش خودم دارم بقیه هم 5 شنبه ایها را بلند میکنم ! (آهنگ اصلی)


حداقل به یکی گفتم دوست دارم ، پنجشنبه عزیزم دوست دارم و هر هفته منتظرت هستم !  پنجشنبه های عزیزم ،  آغوش من فقط مال شماست ، وفادار و مهربونِ من هستی ، به تنها چیزی که اعتماد دارم  !


اولین حس خوبی که بعد ورزش دارین اینه که حداقل نصف شامتون را سوزوندین ! حس خوب نمیخواین؟


وقتی مطمئنی که میاد و حتی روز و ساعت و ثانیه اش را میدونی ، از رفتنش کمتر ناراحت میشی ، نه؟ نه ! بازم از رفتنش ناراحت میشم !


منهای 5 شنبه ها ، حس خوبی دارم کسی تو زندگیم نیست ، مسئولیت هیچ دوست داشتنی روی شونه هام سنگینی نمیکنه ، حس رهایی و سبکی واقعا حس خوبیه ، همونی که قبلا گفتم، گاهی بخودتون مرخصی بدین ، اگر کثیرالعشق هستین ! (لبخند)


با هر کی از عشق صحبت میکنم ، میگه عشق واقعی فقط یه بار میاد سراغ آدم ، قبول ، خب الان عاشقی؟ مثلا  یکی الان هست  و میگی آره ، الان واقعا عاشقم، قبلی رو پس عاشق نبودی؟ اون موقع هم ازت میپرسیدن ، همون قبلی رو میگم ، میگفتی واقعا عاشقم ، خب پس قبلی رو هم عاشق بودی ، فعلی را هم عاشقی ، از کجا میدونی یکی دیگه نیاد که به اونم بگی عشق !


یکی گفت راجب من چی فکر میکنی؟ گفتم شما؟ (لبخند)

نظرات 11 + ارسال نظر
توسن جمعه 29 اسفند 1399 ساعت 10:29

تو ن شما ک دس ب سرچت خوبه بزن گوگل
دیگ اونم متوجه نشد از چلغوز بودن گوگلته

چلغوز کیلویی 2 ملیون تومنه ، میدونستی؟

توسن جمعه 29 اسفند 1399 ساعت 02:01

یکی گفت راجب من چی فکر میکنی؟ گفتم شما؟
.
اصلا کمرم شکست

خوشحالم متوجه شدی من چی گفتم !

توسن جمعه 29 اسفند 1399 ساعت 01:57

چ داستان خوشمزه ای بود
خیلی عجیبه ک پسره زنده هس نححح
نمیخای بکشیش؟ داستان جذاب تر میشه هاااا

من نه تنها نصف حرفاتو متوجه نمیشم بلکه بعضی وقتها همشو ! (لبخند)

همنشینِ خوبان جمعه 29 اسفند 1399 ساعت 00:04

قبلی و فعلی و بعدی همه عشق اند !!!
قبلی عشق بود و مرد و دفن شد .
فعلی اگه میبود همراه و رفیق میشد .
و البته که حق با شماست ! :)

خوبه ، میبینم مطالب منو با دقت خواندید ، خوشحالم.

همنشینِ خوبان پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 23:59

منم دلم سفر خواست هم کیش هم ماسال .
این روستایی که توصیف شد بیشتر دلم ماسال خواست ، از همه آدم ها فاصله بگیرم ، برم ارتفاعات بالاتر از ابرها بشینم ، خودم باشم و خودم .

اینکه نوشتید: وقتی مطمعن که میاد... وقتی مطمئنم که میاد اصلا از رفتنش ناراحت نمیشم ، بلکه با خ شمالی بدرقه میکنم و برای دیدن دوباره ، آماده میشم و کلی تدارک میبینم

اولش خوب بودیا بعدا یکم میو میو شدی ! (لبخند)

همنشینِ خوبان پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 23:48

اونکه میگه عشق فقط یبار میاد درست میگه ، به گمونم عشق منظورش همون قبلی باشه !

قبلی و فعلی و بعدی ... از دید اون همه عشق هستند !
ممنون از حضورتون

بارون پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 20:53

ای پنج شنبه ای های شیطون..
یعنی اگر خواهش نمیکردن شما همراهیشون نمیکردی؟ البته که معلومه
توجه کردین چقدر شکل این پاستا قشنگه؟؟

+) کلمات همیشه معجزه دارن، اون شعری که ازش نوشتین نهایت زیبایی یه معجزه میتونه باشه..

پنج شنبه های بعدی رو در 1400 داریم، امیدوارم همیشه همینقدر شادی و خوشحالی و حال خوب باشه..
آخرین کامنت پنج شنبه ای سال 99 رو بزارم و برای شما و همه آرزوهای رنگی و سراسر دل خوشی دارم.

دقیقا همینه ، حالا بین خودمون بمونه ، بلند شدم و یه چرخی هم زدم ! (لبخند)
برای من این 5 شنبه و اون یکی هیچ فرقی نداره ، همشون به یه اندازه عزیزه.
ممنون از شما

lili پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 20:51

سلام
وسلام به اخرین پنج شنبه عزیزم . بسیار دوستش دارم چون در شهر خودم وپیش پدرو مادرم هستم ودارم از عطر بهار نارنج در این روز عزیز لذت میبرم. بوی عید؛بوی بهار نارنج در روز پنج شنبه دیگه کم وکسری نداره. عاشقتم پنج شنبه . سپاس از شما وبا ارزوی سالی پر از عشق و روزهای زیبا مخصوصا پنج شنبه های دوست داشتنی.

سلام و عرض ادب و احترام به هم پنجشنبه ای واقعی
همون دیگه ، معجزه 5 شنبه هست ، اصلا این روزا نباشه ، هر 5 شنبه برای من عیده ، شادی و خوشیه ، برای شما هم همینه ، برای کسایی که واقعا 5 شنبه ای هستن و از ته دل دوسش دارن ، هر جا هستید و با هر کسی براتون بهترین ها را آرزو میکنم و از این روز عزیز ممنونم که ما رو دور هم جمع میکنه.
شب بسیار خوبی داشته بشید و عطر بهار نارنجاتون را به همه هم 5 شنبه ایها رسوندین ، سپاس و ممنون از مهرِ شما

من پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 14:41

ناهارتون نوش جان....
اون ادمای گرسنه هم مطلبش برام جالب بود...

سپاس از شما

بارون پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 14:29

آقای بلاگر 27 اسفند متعلق به چهارشنبه هستا، قشنگ معلومه چقدر چهارشنبه رو دوست دارید..

هنرتون زیبا بود، ممنون

نوش جان
نمک اصلا اضافه نکردید؟ چون سس سویا به اندازه کافی شور هست

همینطوره آخرش خودم شک کردم !
سس سویا شورِ نمک نمیخواد.
ممنون از شما

من پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 11:15

سلام...
ظهر پنج شنبتون بخیر...
امیدوارم روزه خوبی داشته باشید.

سلام
ممنون از شما ، امیدوار نیستم ، مطمئنم برای همه روز خوبی خواهد بود ، پنجشنبه مفهوم حس و حالِ خوبِ ، میدونم شما هم دارید حسش میکنید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد