بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

امروز بهتر از فردا ، فردا بهتر از امروز !

خوبه که به فردا فکر کنیم و امید داشته باشم ولی نه جوری که امروز رو از دست بدیم !  هم به فردای زیبا فکر کنیم هم به امروزِ غیر قابل تکرار!

اونم امروز ، چه روزی ، شب پنجشنبه؟ فردا میخوام بزنم بیرون ، نمیدونم جاده چالوس برم یا بازار تجریش !

میگم یه عکس از کوچه بلاگر اینا  در آذر 99 بذارم شاید یکم خنک شید !

https://s19.picofile.com/file/8437468318/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B8_%DB%B0%DB%B8%DB%B4%DB%B7%DB%B0%DB%B2.jpg

***

دارم اینو گوش میکنم

***

اگر به هر علتی ناراحتی ، باهات کاری ندارم ، با اونی کار دارم که هر علتی آمد سراغش نتونست ناراحتش کنه ! آفرین ! سلام قوی ، درود بهت ای محکم ، به من نزدیکی ، منم مثل خودتم ، چیزی ناراحتم نمیکنه ، موضوع برای ناراحتی زیاد بود ، نه اینکه مشکلی نباشه ، ولی هیچکدوم نتونست ناراحتم کنه ، تنها چیزی که برام مهم بود حال خوبم بود که همچنان دارمش !

***

اگر اینقدر که دنبال عشق و عاشقی و این حرفا بودی ،دنبال درآمد و کار و  پیشرفت  بودی ، الان به عشقت هم رسیده بودی !

***

توصیه جدی ، از مهمون ناخوانده خوب پذیرایی کنی و بهش حسابی  برسی  ، ناخواندگی های بعدیش زیادتر میشه !

***

توی دلت دوسش داری ؟ نمیتونی بهش بگی؟  بگی که چی بشه؟ یا بگه ، نه من دوست ندارم ؟ ، یا بعدش که متوجه شد دوسش داری بکشوندت دنبال خودش؟ یا توقع های آنچنانی ازت داشته باشه؟ یا به یه نحوی زجرت بده ؟ یا در نهایت اونم بگه دوست دارم و بعد یه مدت شما حس کنی زیادی میگه دوست دارم و یه جورایی ازش زده بشی؟  یعنی چیزایی که میگم واقعیه ها ولی نمیدونم این حرفای ناامید کننده را از کجا پیدا میکنم؟! (لبخند) دوسش داری بهش بگو ، حرفای بلاگر را نشنیده بگیر اصلا ، یعنی خودت میدونیا ، مسئولیتش با خودت ! اصلا به من چه ؟ که یکی ، یکی دیگه رو دوست داره یا نداره ، من برم دوش بگیرم ، لباسام را بپوشم ، ادکلن تلخم رو بزنم  و آماده شم ،برای من مسافرم مهمه که تو راهه و به همین زودیا میرسه ، جس خوبیه که بهش اعتماد دارم و میدونم  تا ابد دوستم داره و دوسش دارم  !

***

هر وقت بهش فکر کردی و صرفا یاد زیبایی یا خوش تیپیش افتادی ، بدون که بهیچ عنوان نمیتونی باهاش زندگی خوبی داشته باشی  ، بعد مدتی ظاهرش هر چقدر هم خوب باشه عادی میشه و دیگه اونا را نمیبینی  ، چیزایی که عادی نمیشه و میشه باهاش زندگی کرد را با چشم نمیشه دید !

دارم اینو گوش میکنم

***

سخت تر از انتظار هم چیزی داریم؟ پا به پا شدن ها ، به ساعت نگاه کردن ها ، دو دقیقه گذشته؟ اتفاقی که براش نیفتاده؟ نکنه نیاد؟ ضربان قلب ، طپش هایی که حس میشن ، نگاه به ته خیابون ... بالاخره آمد ! از دور که میبینیش دلت یه جوری میشه ، چه جوری؟ نمیشه که گفت ، هر وقت منتظر بودی و از دور دیدیش ، متوجه میشی چه جوری ! امیدوارم انتظار هاتون خیلی خیلی کوتاه باشه !

اینو گوش میکنم

نظرات 3 + ارسال نظر
توسن یکشنبه 13 تیر 1400 ساعت 18:49

عکسه رو دیدم ی لحظه فک کردم تو هم اختلاص کردی رفتی

از یه نظر خوبه که اینقدر راجب همه چی فکر میکنی و از یه طرف فکر نمیکنی زیاد فکر میکنی؟! (لبخند)

.. پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 16:32

عکس کوچتون قشنگه

سپاس از شما

بارون چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 22:18

با اینکه علاوه بر مشکلات ریز و درشت، آدمها هم بلدن به ناحق و بی منطق خیلی همدیگه رو برنجونن ولی کاملا حق با شماست، در نهایت چیزی که مهمه حال خوب خودمون هست، با تمرین کردن میشه در شرایط خیلی بد هم بال و پر ناراحتی رو قیچی کرد، من اینکارو انجام دادم و نتیجه های خیلی خوبی دیدم( با اینکه روحیه ی بسیار حساسی داشتم و دارم ولی شدنیه، آدمها همشون میتونن قوی باشن چون در وجودشون هست).

+ اونقدر هوا گرمه که هر چی این عکس و برفهای قشنگش رو نگاه میکنم خنک نمیشم، مجدد پناه میبرم به کولر نازنین
درسته عامل خنک کردن نبود ولی عکس خیلی خیلی قشنگی بود و حال آدمو خوب میکنه، ممنون آقای بلاگر مهربون..

سپاس از همراهی شما .
حالا برق بره اقلا میشه نگاش کرد و امیدوار بود یه روزی خنک میشیم ! (لبخند)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد