جمعه یکی از دوستان به نمایندگی از2نفر دیگه زنگ زده میگه میخوای شام بیایم پیشت؟
از اون پیتزاهای مخصوص بلاگر برامون درست کنی،بعد گیتار بزنی و قهوه ای بخوریم و از دلتنگی درت بیاریم؟
از اینهمه محبت و رفاقت اشک تو چشام جمع شد!
میگم کسی دوست لازم نداره؟
من چندتا اضافه دارم!(لبخند)
پیتزا و گیتار و قهوه؟ بله بله ممنون بابت سخاوتتون..
لبخند
بدبختای فلک زده با خاک یکسان شدن
حالا نمیشد ملایمانه تر خباثت ب خرج بدی
نه !
چه خوبه همه رو اینجوری از دلتنگی دربیاری.. خوشم اومد
خب حق داشتن دیگه مگه چند تا دوست پیدا میشه هم پیتزای مخصوص درست کنه، هم گیتار بزنه هم قهوه درست کنه؟
میخوای؟ دو دستی تقدیم میکنم ! (لبخند)