بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی
بلاگر

بلاگر

تجربه های مردانه زندگی

طعم دلتنگی !

وقتی از راه دور بعد مدتها میای و برات گریه میکنه ، یه قطره از اشکشو بنوش ، طعم دلتنگی اینه !

خوشبختی !

درست اون لحظه ای است که حس میکنی آرزویی غیراین نداری که زمان متوقف بشه !

بخشیدن با زور ؟!

کسی خطایی مرتکب شده و خودش هم به اون واقفه ، میاد و از شما معذرت میخواد ، شما نمیبخشی ، شروع میکنه به فشار آوردن که من که دیگه ازت معذرت خواستم ، برای چی نمیبخشی؟ یا میگه داری بهونه میگیری که قطع رابطه کنی  یا بدترمیگه ، اصلا نبخش ، منو بگو از کی دارم عذر میخوام !!

از دید من خوبه که یاد بگیریم به احساس هم احترام بذاریم شاید برای بخشش به زمان نیاز داری یا  اصلا داری بهونه میگیری ، دیگه نسبت بهش حس خوبی نداری یا کارش اینقدر بد بوده که قابل بخشش نیست ، خوبه که آدما اشتباهات همو ببخشن ، ولی یه جایی هم دلشون نمیخواد اینکارو بکنن ، با زور که نمیشه بخشید ! اتفاقا از دید من کسی بخواد بخشش را هم به شما تحمیل کنه ،  در همان صداقت ببخشید گفتنش هم باید شک کرد ، تازه از نظر من داره یک اشتباه دیگه هم (تحمیل عذرخواهی) مرتکب میشه که برای همین هم باید معذرت بخواد  !

خانمها و سن؟!

چند وقت پیش از مرکز خرید آمدم بیرون ، خانم مسنی را دیدم که کلی خرید کرده بود و کیسه های خریدیش زیر پاهاش بود و میخواست از خیابان رد شه، معلوم بود برای حمل آنها مشکل داره ، آرایش غلیظی هم کرده بود ، رفتم جلو و گفتم : مادر ، میخواهید کمکتون کنم ؟ گفت مادر؟ من آخرش ممکنه خاله کوچیکه یا خواهرت بشم  ، مادر؟ لازم نکرده کمک کنی !

بدشانسی !


با دقت به اتفاقاتی که تحت عنوان بدشانسی  در زندگیتون بایگانیشون کردید، نگاهی دوباره بیاندازید، رد پای اعمال خودتون  یا  بدون تعقل و در نظرنگرفتن منطق  کاری کردن یا حرفی زدن را پیدا خواهید کرد !

گفتن!


از دید من ،مطلبی که لزومی به عنوان کردنش نیست ، نگفتنش بهتر از گفتنشه !


خاری در چشم !

دارن راجب آینده و زندگیشون حرف میزنن ، پسر یا دختر عقاید شون را راجب سبک زندگی آیندشون مطرح میکنند ، یکی از طرفین در رابطه با بعضی از آنها مشکل داره ولی بخاطر اینکه در روند ازدواج مشکلی پیش نیاد سکوت میکنه ، یا به خلاف و  برای جلب رضایت طرف مقابل خودش را موافق نشون میده و عقاید واقعیشو عنوان نمیکنه  و پیش خودش میگه ، کار از کار که گذشت ، یواش یواش وادارش میکنم که با عقیده من هم راه بیاد !

از دید من  کسی که اینکارو میکنه اشتباه بزرگی داره مرتکب میشه ، اگر همسر شما در آینده تن به نظر شما نداد؟ اگر کوتاه نیامد ؟ اگر گفت من مشخصا در رابطه با این زمینه بهت گفته بودم و راجبش حرف زده بودیم  ، چه خواهید کرد؟ (بدون نگاه جنسیتی)

عقیده دارم ، حرفهای زده شده در قبل ازدواج ، 50 سال بعد هم فرآموش نخواهد شد و  اگر آن زندگی ادامه هم پیدا کند ، ندیده گرفتن آن نظرات ، همیشه خاری در چشم و زمینه ای برای اختلاف باقی خواهد ماند !

فکر !

فکر میکنی تنهاترین آدم دنیایی؟

فکر میکنی کسی درکت نمیکنه؟

فکر میکنی همه میخوان ازت سو استفاده کنن؟

فکر میکنی بقیه در حد شما متوجه مسائل نمیشن؟

فکر میکنی مظلوم هستی؟

فکر میکنی در حقت ظلم شده؟

فکر میکنی امروز و دیروزت فرقی با هم نداره؟

فکر میکنی برای بعضی چیزا دیر شده؟

فکر میکنی زندگیتو باختی؟

فکر میکنی ...

زیاد فکر نکن ، یکم زندگی کن !

مرغ عشق !

وقتی آزادش گذاشتی و نرفت ، هم دوسش داری هم دوست داره !

روابط ترافیکی !

از دید من نحوه نشستن زن و مردا یا رفتارشون در ماشین خیلی چیزا را از روابطشون فاش میکنه !


- هر دو طرف با حداکثر فاصله از هم نشستن و جوری خودشون را به در ماشین فشار میدن که ممکنه در باز شه و  پرت شن بیرون ، اینا قطعا زن و شوهرن و این صحنه مربوط به یک جر و بحث طولانی و سکوت بعد از اونه که هیچکدوم هم کوتاه نیومدن ولی چون جایی دعوت بودن و مجبور بودن که برن دارن بزور همو تحمل میکنن .


- هر دو با فاصله مناسب نشستن، زن خوشحال و خندانه  و مرد هر دو دستش روی فرمونه و کمی در فکر ، زن آفتابگیر سمت خودشو داده پایین و تو آینه داره آرایششو بررسی میکنه ، احتمالا مهمونی خونه فامیل زن دعوتن ، فعلا همه چی آرومه و خبر خاصی نیست ، یه روز معمولی در روابط ترافیکی.


- مرد داره با صدای بلند حرف یا داد میزنه و اینو از باز شدن بیش از اندازه دهنش میشه تشخیص داد ، گاهی دستشو روی فرمون میکوبه و یه نگاه خشمگین به زن میکنه ، زن هم داره مستقیم روبروشو نگاه میکنه و فعلا سکوت کرده که حواس راننده بیشتر پرت نشه ، تا بعد که به مقصد رسیدن، حق مرد را به کف دستش بگذارد !


- فاصله شونه هاشون بیش از اندازه نزدیکه ، احتمالا یا نامزدن یا تازه ازدواج کردن ، مرد داره فقط با یک دست رانندگی میکنه !!!دارن  به حرفای هم  میخندن ، حتی اگه بامزه هم نباشه ، هر دو در بهترین وضعیت ظاهری هستن وهر یک  فکر میکنن که  دیگری را در تور خود انداخته  ! چون حواس هر دو  پرته از سمت راست خیابان و با سرعت پایین حرکت میکنن !


- اول چسبیده به هم نشستن و اگر بشه که مدتی زیر نظر داشته باشیشون ، میبینی که دختر خودشو میکشه کنار و از پنجره خودش داره بیرون را تماشا میکنه و ساکته و پسر داره حرف میزنه ، احتمالا دختر شنیده که باز خواستگاری آمدن پسر به عقب افتاده و  به سمت در ماشین متمایل شده و پسر هم داره علت تاخیر را توجیه میکنه،

اگر حرفای پسر مقبول بشه یا دختر حس کنه دوری زیادی صلاح نیست ، دوباره بهم میچسبن !


- مرد گردنش به سمت پایین خم شده و زن داره با حرارت صحبت میکنه و گاهی مرد سرشو بعنوان تایید تکون میده ، مسیر حرکت را زن با دستش برای مرد تعیین میکنه و یه جایی هم که زن میگه توقف میکنه و مرد نیم یا یه ساعت تو ماشین میشینه (چون جای پارک پیدا نمیشه) که زن بره خریدشو بکنه و بیاد ، قطعا زن سالاری در این رابطه برقراره !


- پسر همش داره از آینه ها عقب و بغل ماشین را بررسی میکنه  ، با فاصله مناسب نشستن و کم حرف میزنن ، احتمالا اولین قرارشون هست و هنوز نمیدونن به هم چی بگن ، پسر هم چون ماشین پدرشو برداشته نگرانه که یه موقع مشکلی براشون پیش نیاد و کسی جلوشونو نگیره و بپرسه ایشون چه نسبتی با شما دارن  یا تصادفی بشه و پدرش ، پدرش را دربیاره !


- پسر شیشه ماشین را داده پایین و تنهاست ، یه آهنگ سوزناک گذاشته و به اطرافش هم توجه نداره و برای کسی هم بوق نمیزنه ! و سیگارش را داره عمیق پک میزنه ، یارش قهر کرده یا شاید پای رقیب قوی تری درمیان باشه.

***

اگر دیده میشدن !

انسان تا به چشم خود نبیند یا بر سرش نیاید خیلی از مسائل را باور نمیکند و نمیپذیرد ، حتی تجربه دیگران هم شاید آنچنان برایشان کارساز نیست.

تصور کنید ویروس کوید 19 (از دسته کرونا ویروسها) با چشم قابل دیدن بود ، آیا همچنان سیل مسافرین را در جاده ها و خیابانها میشد دید؟ فکر کنید از در منزل بیرون می آمدید و یک سری ذره سبز رنگ (مثلا رنگ ذرات ویروس کوید 19) را در هوای اطرافتان میدیدید ، اصلا از خونه بیرون میومدید؟

خیلی از مسائل زندگی همین است، خصوصا مفاهیم  ، چون با چشم نمیبینیم ، باورش نمیکنیم یا نمیخواهیم بپذیریم !

از دید من وقتی علائم و عوارض چیزی را دیدیم ، بدانیم که هست و وجود دارد ، یا محبت یا نفرت ، باورش کنیم !

بی هوشی یا بیهوشی!

منو برد خونشون و گفت پدر و مادرم میخوان عروس آیندشونو ببینن ، رفتم خونشون بعد عههه  یهو دیدم کسی آنجا نیست و ما تنهاییم !

بعد به به من یه شربتی داد که دیگه متوجه چیزی نشدم و بیهوش شدم  و ...

فکر نمیکنین دیگه خسته کننده شده این داستان؟ اقلا یه قصه جدید درست کنین ،  این خیلی تکراری شده !

فرضا قبول ، داستان شما واقعی ، شما که دیدی پدر و مادری حضور ندارن ، بعد نشستی شیرینی و شربت خوردی؟ خب میومدی بیرون.

اصلا پدر و مادری هم حضور داشتن ، از کی تا حالا دخترا ، اونم تنهایی میرن خواستگاری پسر؟ (البته با اصل خواستگاری رسمی دخترا از پسرا مشکلی ندارم)

بالغی ، عقل داری ، اینهمه تو سایتها و روزنامه ها این قصه تکراری را مینویسن ، یعنی شما نمیدونی خونه یه پسر رفتن چه معنایی داره؟

خانه هیچ مرد و پسری خارج از روابط صحیح نرین یا اگر هم یه موقع این اشتباه را کردین مسئولیت کارهایی را که میکنید بعهده بگیرید !

توصیه های مردانه !

چند توصیه خطاب به آقایانی که بدنبال شریک زندگی میباشند  :

علاوه بر همسر با خانواده او هم تفاهم داشته باش

حرفهای ساده پیش از ازدواج را دانه به دانه چه از طرف خودت و چه از طرف او جدی بگیر

ساده تعهد و وعده نده  ، اگر در اینده نتوانی انجام دهی ، برای خودت دردسر ساختی !

از ابتدا خط میانه را در احساس داشته باش و همان را تا همیشه پی بگیر، مصداق : در یک بشقاب غذا نخورید !

اگر نمیتوانی سبک زندگیت را عوض کنی ، صادقانه بگو ، این نباشد که 6 ماه اول خواسته او را زندگی کنی و بعد کم کم ...

فرهنگ و اعتقادات او را در نظر داشته باش

از شهر خودت یار پیدا کن ، که برای یک دیدار ساده خانوادگی چمدان نبدید !

از هر نظر از او برتری داشته باش ، زن تحمل مرد ضعیف تر از خودش را در هیچ موضوعی ندارد !

حدود 10 سال از خودت کوچکتر باشد ، 10 سال که از زندگی بگذرد ، همسن دیده خواهید شد !

افراط  نکن ، عادت خصیصه انسان است ، به چیزی عادتش نده که در ادامه توان انجام آنرا نداشته باشی.

خواسته هایت را واضح بگو و مطمئن شو بدرستی متوجه آنها شده باشد و از او هم بخواه که همینکار را بکند.

در ابراز های عاشقانه تندروی نکن ، مگر اینکه بخودت مطمئن باشی میتوانی تا همیشه آن لحن را ادامه دهی.

ظاهر (منهای هیکل !) فقط 6 ماه در زندگی موثر است ، بعد آن اخلاق ، منش و رفتار خوب میماند ، زیاد دربند آن نباش .

همه خانمها کم و بیش توقع دارند در خانه شما زندگی بهتری به نسبت خانه پدر و مادر داشته باشند ، به این توجه کن.

یه چیزایی را که نمیتوانم اینجا واضح بگویم را شفاف با ایشان مطرح و مطمئن شو به این مدل تفاهم هم خواهید رسید !!!

مناسبت ها را جایی بنویس و بموقع یادآوری کن (ریمایندر گوشیت) ، بزرگترین بهانه در زمینه بی احساس بودنت را از آنها بگیر !

خانمها به مادیات توجه دارند و هر یک به نسبت سبک زندگیشون درخواستهایی خواهند داشت ، سراغ کسی برو که بتوانی او را تامین کنی.

هرگز او را با زن دیگری چه از نظر ظاهر و چه توانایی مقایسه نکن ، خصوصا با مادر و خواهرتان وگرنه با دست خودت آنها را دشمن کردی!

از زیبایی او تعریف کن ، زنی وجود ندارد که خوشش نیاید ، حتی مادربزرگتان !

حریم کودکانه !

از دید من لازمه به بچه ها اول از همه راستگویی را یاد بدهیم ، زمانی هم میتوانیم اینکار را بکنیم که خودمان صداقت داشته باشیم ، روح کودکان بسیار حساس تر و ظریف تر از روح ماست ، صبح که میخواهیم از خواب بیدارشون کنیم ، وقتی ساعت 8 است ، نگیم ساعت 9 شده بیدار شو ! از دید آنها این خلافگویی هست و از دید ما چیز مهمی نیست !

بهشان بیاموزیم که بدنشان حرمت دارد و هر کس تحت هر عنوان بخواهد به آن دست بزند و حتی خیره نگاه کند ، دارد به حریم آنها تجاوز میکند ، این هر کس حتی به نزدیکترین افراد فامیل هم گسترش پیدا میکند ، انها را نترسانید و اجازه دهید تمام مسائل هرچند بزرگ را بتوانند براحتی با شما مطرح کنند و از این نگران نباشند که تنبیه یا توبیخ میشوند.

اگر سوالی کردند که از دید ما ناپسند است ، حس دانستن آنها را سرکوب نکنیم و شفاف و واضح پاسخ دهیم و یا تاکید کنیم که در فرصت و زمان مناسب حتما پاسخ داده خواهد شد و زمانش که رسید حتی اگر خودشان هم فرآموش کرده بودند ، شما یادآوری کنید و  پاسخ مناسب را در اختیارشان بگذارید.بگذارید این حس را داشته باشند که صحیح ترین و دقیق ترین پاسخ را از شما دریافت خواهند کرد و شما را بعنوان مرجع بشناسند نه افراد غریبه و دیگران را .

وقتی متوجه مشکلی از ایشان شدید یا به رفتار نامناسب خاصی اعتراف کردند ، شماتت و نکوهش را بکناری بگذارید و حتی بخاطر صداقتشان تشویقشان هم بکنید و موضوع را بزبان ساده برایشان باز کنید.چیزی که ممکن است از دید ما بسیار بی اهمیت باشد ، ممکن است در دنیای کودکان خیلی مهم باشد ، به درخواست های کودکانه آنها احترام بگذارید و اهمیت دهید.

گاهی به همراه آنها رفتار کودکانه داشته باشید و مانند ایشان شوید ، بگذارید بچه ها با شما دوست باشند !

شکنجه گل !

از دید من ، اون زنی که مورد خشونت خانگی قرار میگیره و به هر دلیلی داره ادامه میده یا سکوت میکنه یا حتی میبخشه، بیشتر از کسی که داره بهش ظلم میکنه مقصره !

اون مردی که اینکارو میکنه قطعا یک بیمار هست و نیاز به درمان و حتی بستری شدن در یک آسایشگاه داره.

گریه زنی که دستش از همه جا کوتاهه و زیر چشمش کبود شده ، دستش شکسته ، آزار روحی و شکنجه روانی شده ، برای من یکی از تلخ ترین تابلوهای زندگیه !

همیشه تصور میکنم زنها منهای سن و ظاهرشون ، پیر و جوان ، یه گل ظریف و شکستنی درونشون هست ، چطور میشه یه گل را شکنجه کرد؟!

بدبینی خوب !

میخواهید کاری انجام دهید ، شراکتی بکنید یا خانه ای بخرید و موارد مشابه ...

از دید من اینکه صرفا به این فکر کنیم که همه چیز خوب میشود و  مشکلی بر سر راه ما قرار نمیگیرد ، کار درستی نمیباشد. وقتی به یک مسئله مادی فکر میکنید (بحث مسائل اجتماعی - عاطفی جداست) فکر کردن به اینکه همه چیز خوب و خوش خواهد بود شما را از مشکلات احتمالی غافل خواهد کرد، اگر همه چیز خوب پیش برود که نیازی به فکر کردن ندارد !

شما میبایستی در شروع یک کار احتمال به مشکل خوردن را در نظر بگیرید و برای آن شرایط خود را آماده نمایید.به عقیده من کمی بدبینی و احتیاط در اینگونه موارد میتواند آمادگی لازم را برای مواجهه با شرایط سخت و غیر قابل پیش بینی به شما بدهد.

موفق باشی !

موقع رفتن بهش گفتم موفق باشی !
گفت بدون تو نمیشم ...
گفتم با من هم نمیشی ، تا بخودت و توانایی هات باور نداشته باشی !

فرصت سوزی !

فرصت ها منتظر شما نمیمانند و مثل برق و باد از کنار شما میگذرند !

خیلی از ما وقتی فرصتی در مقابلمان قرار میگیرد به طمع بهتر از آن به این فرصت نه میگوییم و منتظر بعدی میشویم و میبینیم سالها گذشت و دیگر مانند آن برای ما تکرار نشد و طبق خاصیتی که انسان دارد "به کمتر از آن چیزی که داشته رضایت نمیدهد" حتی به فرصتهای بعدی که کوچکتر هستند هم نه میگوییم و به روزی میرسد که دیگر موقعیتی برای ما وجود نخواهد داشت.

مصداق آن این است که در ورودی یک مرکز خرید پیراهنی را میبینید که میپسندید ، بخود میگویید وقتی در اولین فروشگاه لباس خوبی پیدا کردم ، حتما در ادامه میتوانم بهتر از آن را هم پیدا کنم ، کل مرکز خرید را میگردید و لباس مناسبتری پیدا نمیکنید و به فروشگاه اول هم که برمیگردید ، میبینید که لباس مورد نظرتان بفروش رفته !

مثال بالا را به فرصت ها و موقعیتهای زندگی میتوان تعمیم داد.

دل خوانی؟!

توی دل کسی را نمیشه خواند ، نمیشه پی برد درونش چی میگذره ، چه بسا آدمهایی با ظاهر خوب ولی بد دل و چه بسا آدمهایی با ظاهر خشن و نه چندان مناسب ولی خوش دل !

این تجربه شخصی هست  ، سعی میکنم دل خوانی نکنم ، خصوصا که برخورد من در دنیای واقعی با ظاهر افراد است و تا بهشان زمان ندهی ، نمیشه متوجه شد در درونشان چه میگذرد.

چه بسا کسانی هستند که فکرش را نمیکنی در سختی کنارت باشند و چه بسا افرادی که با ظاهر آخر محبت هستند و در موقع نیاز ناپیدا !

از دید من تنها زمان و موقعیت های خاص هست که میشود درون واقعی انسانها را دید و شناخت.


خود خواسته !


یه نحوه زندگی را برای خودت انتخاب کردی؟ علتش هر چی بوده ، دلت خواسته اینجور زندگی کنی؟ راضی هستی؟ کمبودی حس نمیکنی؟ اگر واقعا اینه ، اگر برات بهترین بوده ، ادامش بده ، این سبک زندگی که بهت آرامش میده برای روح و جسمت مناسبه و توصیه میکنم تغییرش ندی !


شاید با یه تغییر ، حتی کوچیک ، تعادل زندگیت بهم بخوره  و با تجربه های جدید هرگز دیگه نتونی به آرامش سابق برگردی !

توهم !

فکر میکرد خیلی دوسش داره ، این توهم باعث شده بود رفتارش عوض بشه ، خواسته های بیجا داشت ، انتظارات بیمورد ، او را در نظر نمیگرفت و از یادش رفته بود اسمش زندگی مشترکه نه انفرادی ، بهش اهمیت لازم را نمیداد ، پشتش به این گرم بود تا حالا هر چی خواسته ، بهش رسیده و حتی جاهایی اون از حق خودش گذشته .

حتی وقتی شنید که اون به آرومی بهش گفت دوسش داره ولی خودشم حقی از این زندگی میخواد ، بیدار نشد.

حتی وقتی او از خونه رفت و تنهاش گذاشت متوجه فاجعه نشد و توهم اینو داشت داره نقش بازی میکنه و برمیگرده.

حتی وقتی احضاریه دادگاه به دستش رسید ، بازم گفت میخواد منو بترسونه !

حتی وقتی حکم را گرفتن و در دفترخونه در شناسنامه هاشون ثبت کردند ، بهش گفت اینبار که اومدی سراغم ، شرایطم سخت تر از دفعه قبل هست !

***

از طریق دوست مشترکی شنید، او با شخص دیگه ای ازدواج کرده، توهم او حالا به خشم تبدیل شده بود ، خشم علیه خودش !

شعار !

پول برام مهم نیست ! شخصیت طرف برام مهمه / این جمله را زیاد شنیدم ، خصوصا از طرف خانمها ، نمیگم شخصیت مهم نیست ولی پول هم مهمه ، همچین حرفی را بشنوم ، احساس میکنم در همان قدم اول گوینده خلاف میگوید یا هنوز به آمادگی مناسب برای زندگی نرسیده و در دنیای احساس غوطه ور است.

ما یه مجموعه از داشته ها و نداشته ها هستیم و هر چه که داریم و نداریم "من" را میسازد.حداقل گفته بشه هم پول برام مهمه هم شخصیت ،این پذیرفتنی تره ،  از دید من شعار ندیم و جوری حرف نزنیم که شنونده توی دلش به ما بخنده !

عشق قدیمی!


عشق قدیمی برگشته؟ بعد مدتها بهت زنگ زده که کجایی ؟ چکار میکنی؟ دلم خیلی برات تنگ شده !


رزرو سوم بودین که بهتون زنگ زده ، اون دو نفر قبلی گرفتار بودن و نشده باهاشون قرار بذاره !


کلام شفاف !

وقتی در اول رابطه شفاف و واضح خواسته ها و نخواسته هاتو بگی  و از او هم بخوای که اینکارو بکنه ، بعدا جایی برای گله و شکایت باقی نمیمونه.

کلام مبهم باعث میشود هر طرف به دلخواه خود تفسیری از شرایط آن رابطه داشته باشد. از این نگران نباشید که با کلام شفاف او را از دست خواهید داد ، بهتر است که این رابطه شکل نگیرد تا بخواهد به چیزی تبدیل شود که سوهان روح و مایه آزار شما و شخص دیگری باشد !